به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، کتاب «آخرین فرصت»، روایتی خواندنی از زندگی شهید علی کسایی است که به قلم سمیرا اکبری به نگارش درآمده و توسط به نشر نیز منتشر و روانهی بازار کتاب شده است.
«آخرین فرصت» با نثر روان و زیبایی که دارد، سعی می کند داستان زندگی شهید علی کسایی، مربی و مسئول عقیدتی سیاسی مرکز پیاده ارتش شیراز، را به تصویر کشد. نویسنده، با انجام ماهها مصاحبه با خانم قافلانکوهی، همسر شهید کسایی، زندگی سراسر عشق و ایمان آنها را روایت می کند.
عموماً کتاب های بازگوکننده ی خاطرات را می توان اثری ارزشمند در عرصه تاریخ شفاهی دانست و کتاب آخرین فرصت نیز از این قاعده مستثنی نیست و علاوه بر مرور خاطرات زندگی شهید، به عنوان یک تاریخ شفاهی از دوران انقلاب و جنگ ایران و عراق نیز به شمار می آید.
داستان کتاب آخرین فرصت با بازگویی یک خواب عجیب از رفعت، دختر دوم خانواده قافلانکوهی، شروع و در گیر و دار فراز و نشیب های داستان و در لابه لای آنها به مراسم خواستگاری و ازدواج با شهید علی کسایی می انجامد. صفحات کتاب با روایت صمیمی رفعت قافلانکوهی، همسر شهید از آشنایی تا ازدواج شهید همراه است تا به اولین چالش یعنی ترور قهرمان اثر توسط منافقین و مجروح شدن او میرسد.
مردی که در ۱۴ آذر ۱۳۳۴ مصادف با عید غدیر در شیراز به دنیا آمد، در سن ۲۵ سالگی و در روز عید غدیر و در محضر مبارک حضرت امام خمینی «ره» پیمان زناشویی را با شریک زندگیاش امضا کرد و در آستانه عید غدیر از فرماندهاش خواست که اجازه رفتن به جبهه را به او بدهد و یادآور شد که این آخرین فرصتش برای رفتن به جبهه است.
این اثر برای نخستین بار در سال ۱۴۰۱، با طراحی جلد محمد صمدی و صفحهآرایی جعفر پیشه در ۳۲۸ صفحه و قطع رقعی از سوی انتشارات بهنشر روانه بازار کتاب شد به واسطه پرداختن به زندگی شهید علی کسایی با قلمی روان و جذاب تاکنون توانسته در ۱۵ نوبت با شمارگان ۱۵ هزار نسخه به چاپ برسد. این اثر با ۲۰ درصد تخفیف برای همیشه به مخاطبان و همراهان همیشگی انتشارات به نشر در فروشگاههای کتاب انتشارات به نشر در مشهد و سراسر کشور و هم چنین سایت www.behnashr.com عرضه میشود.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
«ماموریتهایی که میریم جبهه رو جزو اضافهکاری حساب کردن و براش حقوق گذاشتن. هر چی گفتم آخه، جبهه رفتن وظیفه همه است، دیگه اضافهکاری حساب کردنش چیه، به خرجشون نرفت که نرفت....حالا خدا رو شکر که زود فهمیدم و حداقل نذاشتم حقوق خودم رو زیاد کنن.»
نظر شما