به گزارش سرویس دین و اندیشه خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - الهه شمس: کتاب «ایران و عصر روشنگری»، ویراسته سیروس مسروری، ویتنی مَنیز و جان کریستین لاورسن با ترجمه شهربانو صارمی (ققنوس)، کاوشی میانرشتهای و ارزشمند در یکی از بزنگاههای کمتر شناختهشده تاریخ اندیشه است، پیوند پیچیده میان ایران و متفکران عصر روشنگری اروپا. این مجموعه مقالات، با گرد هم آوردن پژوهشگران برجسته ایرانشناسی و مطالعات روشنگری، نه تنها غنای تعامل فکری دیرینه ایران و اروپا را برجسته میسازد، بلکه روایتهای غالب و اروپامحور از روشنگری را به چالش میکشد. اثر نشان میدهد چگونه تاریخ، فرهنگ و اندیشه ایرانی به مثابه منبع الهام، ابزار بلاغی و موضوع تأمل انتقادی در شکلگیری مباحث کلیدی مدرنیته نقش داشته است. این گزارش با نگاهی به ساختار، رویکرد و محتوای مقالات، اهمیت این کتاب را تبیین میکند.
فراتر از شرقشناسی: چارچوب نظری و رویکرد کتاب
یکی از نقاط قوت بنیادین «ایران و عصر روشنگری» اتخاذ رویکردی نظری است که آگاهانه از چارچوبهای تحلیلی محدودکننده، بهویژه الگوی شرقشناسی ادوارد سعید، فاصله میگیرد. ویراستاران در مقدمه توضیح میدهند که تمرکز شرقشناسی بر دوران استعمار و توجیه سلطه، برای بررسی دوره پیشا-استعماری روشنگری کفایت لازم را ندارد. کتاب به جای تحمیل یک الگو، با ظرافت به چارچوبهای جایگزین در مطالعات میانفرهنگی (مانند مدلهای دالمایر، روت و کوهنوریگناد) اشاره کرده اما بر محدودیتهای آنها در درک «کثرت و دگردیسی نیات» و «نتایج گوناگون» مواجههها تأکید میورزد. رویکرد کتاب بر این اصل استوار است که شناخت فرهنگی محصول «روندهای پیچیده میانجیگری و گفتگو» است، نه انتقال یکسویه. لذا، هدف اصلی، فهم همین روندهای پیچیده در مواجهه تاریخی ایران و اروپای روشنگری است، با اذعان به اینکه این مواجهه لزوماً همیشه «گفتگومدارانه» نبوده. این دقت نظری به کتاب امکان میدهد پیچیدگیها و تناقضات نگاه روشنگران به ایران را بدون پیشداوری تحلیل کند.
نگاهی به مقالات کلیدی کتاب
«ایران و عصر روشنگری» فراتر از یک مقدمه جامع توسط ویراستاران، شامل نه مقاله پژوهشی مستقل اما مرتبط است که هر کدام جنبهای خاص از تعامل ایران و روشنگری را میکاود. این مقالات به خواننده امکان میدهند تا از زوایای گوناگون، به عمق موضوع پی ببرد. در ادامه مروری بر محتوای هر یک از این فصول ارائه میشود:
«پسزمینه: شناخت اروپاییان از ایران در دوران متقدم مدرن» (سیروس مسروری و جان کریستین لاورسن): این فصل، چارچوب تاریخی لازم را فراهم میکند. نویسندگان به بررسی منابع اصلی شناخت اروپاییان از ایران، بهویژه سفرنامههای تجار، دیپلماتها و جهانگردان (مانند شاردن، تاورنیه، سانسون) میپردازند و نشان میدهند چه نوع اطلاعاتی (و با چه کیفیتی) در دسترس متفکران روشنگری قرار داشته است. این فصل برای درک زمینهای که سایر مقالات در آن عمل میکنند، حیاتی است.
«ایران مداراجو در نامههای ایرانی مونتسکیو» (آنتونیو کارلوس دوس سانتوس): این مقاله بر یکی از مشهورترین آثار مرتبط با ایران در ادبیات روشنگری تمرکز دارد. دوس سانتوس تحلیل میکند که مونتسکیو چگونه از شخصیتهای خیالی ایرانی (ازبک و ریکا) و نامههای آنها برای نقد آداب، سیاست و مذهب فرانسه معاصر خود استفاده میکند و مفهوم «تساهل» را در این بستر به ایران نسبت میدهد.
«مشروعیت، استبداد و حق الهی: نادرشاه افشار در مقام فرمانروای آرمانی روشنگرانه؟» (رولاندو مینوتی): مینوتی به سراغ یک شخصیت تاریخی واقعی، نادرشاه، میرود و بررسی میکند که چگونه ظهور و سقوط او در نوشتههای اروپایی بازتاب یافته است. این مقاله نشان میدهد که نادرشاه چگونه به مثابه نمونهای برای بحث درباره مفاهیمی چون مشروعیت سیاسی، استبداد و تفاوت میان حکومت مبتنی بر قانون و قدرت صرف، در مباحث روشنگری به کار گرفته شد.
«نامههای یک ایرانی اثر جورج لیتلتون بهمثابه نقدی بر وضع موجود در بریتانیا» (سیروس مسروری): این مقاله نشان میدهد که استفاده ابزاری از «شخصیت ایرانی» به فرانسه محدود نبود. مسروری کارکرد این اثر کمتر شناختهشده در زمینه ادبی و سیاسی انگلستان قرن هجدهم را میکاود و نشان میدهد چگونه لیتلتون نیز از دریچه نگاه یک ایرانی فرضی، به نقد مسائل داخلی بریتانیا پرداخته است.
«ولتر و ایران: ابزاری برای یک برنامه روشنگرانه» (میرتیل میریکامبوردو): ولتر، یکی از چهرههای شاخص روشنگری، توجه ویژهای به ایران، بهخصوص به آیین زرتشت، نشان میداد. این مقاله بررسی میکند که ولتر چگونه اطلاعات (گاه گزینشی یا نادرست) درباره تاریخ و دین ایران را برای پیشبرد برنامه فکری خود، بهویژه در نقد تعصب مذهبی و دفاع از دئیسم و تساهل، به کار میگرفت.
«ایران در دایرهالمعارف دیدرو و دالامبر» (ویتنی مَنیز): دایرهالمعارف نماد پروژه روشنگری بود. مَنیز به سراغ مدخلهای مربوط به ایران در این اثر عظیم میرود و تحلیل میکند که چه اطلاعاتی درباره جغرافیا، تاریخ، فرهنگ و سیاست ایران ارائه شده، این اطلاعات از چه منابعی برگرفته شده و چگونه در خدمت اهداف کلیتر دایرهالمعارف (مانند ترویج دانش سکولار و نقد پیشداوریها) قرار گرفته است.
«مدارای دینی و سیاسی در ایران دوران صفوی در نوشتههای مسافران اروپایی» (جان مارشال): این مقاله به ریشههای تصویر «ایران متساهل» میپردازد. مارشال با بررسی دقیق سفرنامههای مهم اروپاییان از دوران صفوی، نشان میدهد که چگونه تجربیات و مشاهدات (یا برداشتهای) آنان از همزیستی ادیان مختلف در ایران، به شکلگیری این تصور در اروپا کمک کرد و این تصویر چگونه در مباحث مربوط به تساهل در خود اروپا مورد استفاده قرار گرفت.
«الهیات ایرانی و شکست الهیات مسیحی: پیر بل و مسئله شر» (مارتا گارسیا آلونسو): این مقاله به جنبهای فلسفیتر و الهیاتیتر میپردازد. آلونسو توضیح میدهد که چگونه پیر بِل، فیلسوف شکاک، از مفهوم ثنویتگرایی در الهیات زرتشتی (تقابل خیر و شر) به عنوان ابزاری قدرتمند برای به چالش کشیدن پاسخهای الهیات مسیحی به «مسئله شر» و تبیین وجود رنج و بدی در جهان استفاده کرد.
«“طایفهای درخور احترام تماموکمال”: زرتشتیان ایران در مقام الگویی برای منتقدان رادیکال مذهب» (اریکا جوی مانّوچّی): این مقاله بر جذابیت خاص زرتشتیان (گبرها) برای جناح رادیکالتر روشنگری تمرکز دارد. مانّوچّی بررسی میکند که چرا این گروه دینی باستانی، که اغلب تحت ستم بودند، به عنوان نمادی از عقلانیت طبیعی، اخلاق بدون وحی، و دینی ساده و عاری از خرافات در نظر گرفته میشدند و چگونه از آنها به عنوان الگویی علیه مسیحیت نهادینه شده استفاده میشد.
ایران در قامت ابزار بلاغی: فیلسوفان و تصویرسازیها
هسته اصلی کتاب، ۹ مقاله تخصصی است که نشان میدهند ایران برای متفکران اروپایی، بهویژه فرانسویها، چگونه به مثابه یک «مفهوم» و «ابزار بلاغی» برای نقد جامعه، سیاست و مذهب خودشان عمل میکرد. مقالات حول این پرسش شکل گرفتهاند: روشنگران چه میدانستند و چگونه از این دانش (یا برداشتها) در پروژههای فکریشان بهره میبردند؟ مقاله آنتونیو کارلوس دوس سانتوس («ایران مداراجو در نامههای ایرانی مونتسکیو») نشان میدهد مونتسکیو چگونه از شخصیتهای ایرانی خیالی برای نقد فرانسه استفاده میکند، هرچند در «روح القوانین»، ایران نماد «استبداد شرقی» است. میرتیل میریکامبوردو («ولتر و ایران…») توضیح میدهد که ولتر چگونه برداشت خود از تساهل ایرانی (بهویژه زرتشتی) را علیه تعصب اروپایی به کار میگیرد. ویتنی مَنیر («ایران در دایرهالمعارف دیدرو») بازنمایی ایران در این پروژه عظیم فکری را بررسی میکند و نشان میدهد اطلاعات گزینششده چگونه در خدمت اهداف کلی دایرهالمعارف بودهاند. سیروس مسروری («نامههای یک ایرانی اثر جورج لیتلتون…») نیز کارکرد ایران در ادبیات و سیاست انگلستان را میکاود. این تنوع نگاهها، موید آن است که متفکران بسته به اهداف خود، تصویری مطلوب یا نامطلوب از ایران میساختند.
کاوش در مضامین کلیدی: حکومت، دین و منابع شناخت اروپایی
مقالات کتاب صرفاً به بازنماییها نمیپردازند، بلکه مضامین کلیدی و تکرارشونده را میکاوند. یکی از این مضامین، مسئله «مشروعیت سیاسی» و «ماهیت حکومت» است. روشنگران در جدال با سلطنت مطلقه، به الگوهای دیگر مانند پادشاهی ایران (عمدتاً صفویه) توجه کرده و آن را با اروپا مقایسه میکردند تا مفاهیمی چون استبداد و مبانی قدرت را بحث کنند (مثلاً مقاله رولاندو مینوتی درباره نادرشاه). مضمون مهم دیگر، «تساهل مذهبی» است. ایران، به واسطه تاریخ همزیستی ادیان و آیین زرتشت، برای برخی نماد جامعهای با مدارای دینی بود. مقاله جان مارشال («مدارای دینی… در ایران دوران صفوی…») ریشههای این برداشت را در سفرنامههای اروپایی جستجو میکند. مقاله مارتا گارسیا آلونسو («الهیات ایرانی و شکست الهیات مسیحی…») نشان میدهد چگونه پیر بِل از الهیات ثنویگرای ایرانی برای چالش با الهیات مسیحی درباره مسئله شر استفاده کرد و مقاله اریکا جوی مانّوچّی («طایفه در خور در احترام…») جذابیت زرتشتیان برای منتقدان رادیکال مذهب را بررسی میکند. این مقالات همچنین بر اهمیت حیاتی «منابع شناخت» اروپاییان، بهویژه «سفرنامهها» ی افرادی چون شاردن و تاورنیه، تأکید میکنند. مقاله آغازین کتاب («پسزمینه: شناخت اروپاییان از ایران…» اثر مسروری و لاورسن) زمینه تاریخی لازم برای فهم این منابع را فراهم میآورد.
فراتر از بازنمایی: پژواک متقابل و اهمیت جهانی
«ایران و عصر روشنگری» با ظرافت به ابعاد دیگر تعامل نیز اشاره دارد و بر این نکته تأکید میکند که تبادل فکری یکسویه نبوده است. هرچند تمرکز اصلی بر نگاه اروپاییان است، کتاب دریچهای به سوی بررسی واکنش اندیشمندان ایرانی به ایدههای روشنگری و تطبیق آنها با زمینههای محلی میگشاید. این بُعد، اهمیت ویژهای در به چالش کشیدن روایتهای خطی و تأکید بر ماهیت «جهانی» روشنگری دارد. علاوه بر این، مطالعه این اثر برای فهم زمینههای فکری روشنفکران ایرانی مشروطه نیز حائز اهمیت است؛ آشنایی آنها با آثار همین متفکران روشنگری که نگاهشان به ایران در کتاب تحلیل شده، بیتردید بر درک آنها از هویت ایرانی و نسبتشان با مدرنیته تأثیرگذار بوده است. کتاب نشان میدهد ایران چگونه در گفتمانهای شکلدهنده جهان مدرن حضور داشته است.
جایگاه «ایران و عصر روشنگری» در مطالعات میانفرهنگی
در نهایت، کتاب «ایران و عصر روشنگری» افزودهای ارزشمند به کتابخانه مطالعات روشنگری، تاریخ روشنفکری جهانی و ایرانشناسی است. این اثر با فراتر رفتن از مرزهای رشتهای و ارائه تحلیلهای دقیق از تعامل پیچیده ایران و روشنگران، درک ما را از هر دو پدیده غنیتر میسازد. با به چالش کشیدن رویکردهای اروپامحور و تمرکز بر تنوع و تناقض در بازنماییها، تصویری واقعیتر از تاریخ تبادلات فکری ارائه میدهد. مقالات کتاب، با پرداختن به مضامین محوری و نقش منابع، خواننده را با ابعاد کمتر شناختهشدهای از این دوره آشنا میسازند. ترجمه شایسته اثر نیز فرصتی مغتنم برای پژوهشگران ایرانی است. «ایران و عصر روشنگری» سندی بر غنای تاریخ تعامل ایران و غرب و دعوتی به بازنگری در فهم ما از روشنگری به مثابه پدیدهای جهانی است که در آن، پژواک فرهنگهای غیراروپایی نیز نقشی انکارناپذیر داشتهاند.
نظر شما