چهارشنبه ۱ اسفند ۱۴۰۳ - ۱۶:۱۷
اشعاری از نامزدان جشنواره شعر فجر در بخش کلاسیک

در این گزارش برای آشنایی مخاطبان با شاعران بخش کلاسیک‌ که در این دوره از جشنواره شعر فجر، نامزد دریافت جایزه شده‌اند، خواستیم یک قطعه شعر از کتاب منتخب را برای ایبنا ارسال کنند.

سرویس ادبیات خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): در این گزارش به سراغ شاعرانی رفتیم که کتاب شعرشان در بخش شعر کلاسیک، نامزد دریافت جایزه شده است. داوری این بخش را هادی سعیدی کیاسری، اعظم سعادتمند و سید وحید سمنانی برعهده داشتند و از میان ۱۰۳۵ اثر در بخش شعر کلاسیک، هفت مجموعه شعر را به عنوان نامزد معرفی کردند. در این گزارش خبرنگار ایبنا، برای آشنایی مخاطبان با این شاعران، از آنها خواست یک قطعه شعر از کتاب منتخب را برای ایبنا ارسال کنند.

قطعه‌ای شعر از کتاب «آه‌شار» سروده فاطمه هاوشکی؛

دارد می افتد از سرم آن شور مستانه

دارد می آید تشنگی سلانه سلانه

تو نیستی… ریواس ها لب تشنه میمیرند

تو نیستی… ابری نمی آید به این خانه

ای ابر…ابر بی لک و پیسِ سفیدِ صاف

آخر بیابان که جذامی نیست… دیوانه!

هر خار روی صورتش، یک قطره ی اشک است

هر روز سیلی خورده از بادی غریبانه

سهراب بودی، ابرها پیراهنت بودند

از گریه‌هایت دامن من شد گلستانه

یک چشم من اشک است و چشم دیگرم خون است

هر چشم بی تو قصه‌ای دارد جداگانه

چیزی مخواه از عشق، جز مرگی پر از حسرت

چیزی مخواه از بادها، جز بال پروانه… / ‏‬ فاطمه هاوشکی

قطعه‌ای شعر از کتاب «پیراهنی می‌خواستم» سروده هادی خورشاهیان؛

بسیار بعد از چشم‌های تو کم آوردم

رفتم به سوی شادمانی و غم آوردم

پیراهنی می‌خواستم روشن‌تر از شادی

پیراهنی مشکی برای ماتم آوردم

رفتم به قصد فتح و زود از مرز برگشتم

هربار جای فتح کشور، پرچم آوردم

رفتم سراغ فتح اقیانوس، امّا حیف

بر بادبانم قطره‌های شبنم آوردم

رفتم که رگباری ببارانم بر این جنگل

باران خُرد و بی‌شکوه و نم‌نم آوردم

مرداب را در این سفر بی چشم‌های تو

تا خانه‌ام جای زلال زمزم آوردم / ‏‬ هادی خورشاهیان



قطعه‌ای شعر از کتاب «خون‌برگ» سروده عباس کیقبادی؛

این شعرها که زمزمه من به گوش تو است

افشای رازهای نگاه خموش تو است

از چارسو تمام جهان را که بنگری

جغرافیای روسری چهارگوش تو است

مهتاب نیست در شب بی تاب برکه‌ام

این بازتاب پیکر آیینه پوش تو است

رسوای خاص و عامم و شرمنده ام عزیز

بدنامی من است که باری به دوش تو است

دریای مهربان من این ناخدا هنوز

محتاج تازیانه‌ی خشم و خروش تو است / ‏‬ عباس کیقبادی



قطعه‌ای شعر از کتاب «شبانماه» سروده فاطمه عارف نژاد؛

راه پیدا می‌شود، همراه پیدا می‌شود
فرصت راهی شدن گه‌گاه پیدا می‌شود
خوش به حالم! هر سحر گم می‌شوم در آینه
خوش به حالم! در بساطم آه پیدا می‌شود
می‌زنم بیرون از این شهر شب‌آشوب شلوغ
می‌روم تا آن افق که ماه پیدا می‌شود
از دهاتی‌ها اگر گاهی بپرسم راه را
شک ندارم جاده‌ای کوتاه پیدا می‌شود
شک ندارم مقصد از جایی که هستم دور نیست
شک ندارم منزل دلخواه پیدا می‌شود
سرزمینی که قیام نخل‌هاش از بندگی‌ست
پای هر کوهش عبادتگاه پیدا می‌شود
لابلای سنگ‌ها تسبیح باران جاری است
بین گل‌ها بوی بسم الله پیدا می‌شود
...
دلو را پایین می‌اندازم به امید خدا
باز هم پیغمبری در چاه پیدا می‌شود / ‏‬ فاطمه عارف‌نژاد



قطعه‌ای شعر از کتاب «کوه‌زاد» سروده قادر طراوت‌پور؛

«‏‬نژاده»
دشت، رویِ گشاده‌ای دارد
کوه، گنجِ زیاده‌ای دارد
کوه، در چشم من، همان دریاست
قامتِ ایستاده ای دارد
کوه ها با کویر، همراه‌اند
هر نری جفتِ ماده‌ای دارد
خاکِ ما سرزمینِ اهل دل است
مردمانِ نژاده‌ای دارد
پدرم کوه و مادرم صبح است
هرکسی خانواده ای دارد
سربلندم که مُلک اجدادم
شاعرِ کوه زاده‌ای دارد
سخت بر من مگیر!
این شاعرادبیّاتِ ساده‌ای دارد / ‏قادر طراوت‌پور


قطعه‌ای شعر از کتاب «مرگ‌سالی» سروده لیلا حسین‌نیا؛

اگرچه بغض نباریده در گلو دارم

هنوز هم لب خندان بذله‌گو دارم

چه غم که دست من از هرچه در جهان خالی‌ست

تو را که در دل تنگِ بهانه‌جو دارم

هنوز با همه دردم امید درمانست

هنوز کنج دلم چند آرزو دارم

خمار صد شبه داری؟ بیا به دیدارم

از آن شراب کهن باز در سبو دارم

نگاه کن به من از اشک ابرهای جهان

به قصد قربت چشمان تو وضو دارم

بخوان به زیر لب این بیت‌های ابری را

که پیش چشم غزل‌هایم آبرو دارم! / ‏‬ لیلا حسن‌نیا


قطعه‌ای شعر از کتاب «من مات من‌العشق» سروده مهدی زارعی؛

...در هاله ای سیاه و پر از دودزنده بود

در ماجرای اَیکه و اُخدود زنده بود

یوسف به دست او به دل چاه پرت شد

بین برادران، غضب آلود زنده بود

از چشم های وحشی‌اش آتش زبانه زد

باخشم، پشت چهره‌ی نمرود زنده بود

یحییبه دست کینه‌ی او شد سرش جدا

روزی که روز ذبح شدن بود، زنده بود

در گیر و دار صالح و مکر ثمودیان

هنگام قتل ناقه‌ی پرسود زنده بود

اطفالِ مصر را خود او کشت یک به یک

هرچند طفلِ راهی در رود، زنده بود

با مکر او حقایق تورات محو شد

در وقت دستکاری تلمود زنده بود

روزی که بر صلیب، یهودای بی مسیح

شد از حریم صومعه مطرود، زنده بود

از لیله المبیت و هجوم حرامیان

تا غارِ تار بسته‌ی مسدود زنده بود

در جست و جوی کودک بانو ملیکه هم

با قصدِ قتلِ منجی موعود زنده بود

قابیل بی زمان و مکان است، شک نکن!

او در پی سقوط جهان است، شک نکن… / ‏‬مهدی زارعی

آیین اختتامیه نوزدهمین جشنواره بین‌المللی شعر فجر از ساعت ۱۵ پنجشنبه (دوم اسفند ۱۴۰۳) با حضور مسئولان فرهنگی کشور در تالار حافظ در شهر شیراز برگزار می‌شود.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

تازه‌ها

پربازدیدترین