شنبه ۱۶ فروردین ۱۴۰۴ - ۰۹:۵۰
جنگ پدیده‌ای فقط مردانه نیست

سمیه‌سادات شفیعی در گفت‌وگو با ایبنا؛

جنگ پدیده‌ای فقط مردانه نیست

جنگ و زنان روابط درهم تنیده‌ای با یکدیگر داشتند

سمیه‌سادات شفیعی، مولف کتاب «زهره حریف ماه شد» معتقد است: جنگ پدیده‌ای مردانه نیست. اما چون گفتمان جنگ، گفتمانی مردانه است و واضعان خاص خودش را دارد. بنابراین طبیعی است که نقش زنان خیلی مورد توجه قرار نگیرد.

سرویس فرهنگ مقاومت خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا وقتی جنگ عراق و ایران آغاز شد، زنان زیادی مجبور به مهاجرت و ترک شهر و دیار خود شدند. اما برخی از زنان در صحنه ماندند و حاضر به ترک دیار خود نشدند. برخی از آنها نیز تلاش کردند تا در زمینه پزشکی و پرستاری و کمک به مداوای مجروحان نقش‌آفرینی کنند. حضور زنان در بیمارستان‌های صحرایی و رسیدگی به مجروحان در عملیات‌های مختلف باعث شد که نقش آنها تنها منتهی به پشت جبهه نشود و در عرصه نبرد هم حضور پیدا کنند. حالا که بیش از سه دهه از پایان جنگ عراق و ایران گذشته است با توجه به اسناد و مدارکی که در دسترس است و خاطراتی که از حضور زنان در جنگ منتشر شده است، دکتر سمیه‌سادات شفیعی، دانشیار جامعه‌شناسی و عضو هیات علمی پژوهشکده مطالعات اجتماعی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در کتاب «زهره حریف ماه شد» درصدد برآمده است با تکیه بر خاطراتی که از زنان در جنگ منتشر شده و با انجام گفت‌وگوهای تکمیلی به بررسی نقش زنان در جنگ بپردازد. او در این کتاب نشان می‌دهد حضور زنان در جنگ تنها در عرصه پزشکی و پرستاری خلاصه نمی‌شود و زنان در سایر حوزه‌ها نیز منشا اثر شدند. او که طی پروژه گسترده‌ای مشغول تحقیق و پژوهش درباره نقش زنان در جنگ عراق و ایران است، جنگ را پدیده‌ای مردانه نمی‌داند. با شفیعی که کتاب «زهره حریف ماه شد» یکی از آخرین آثار پژوهشی اوست درباره چندوچون کتاب و ابعاد نقش زنان در جنگ گفت‌وگو کردیم.

کتاب «زهره حریف ماه شد» پروژه شخصی شماست یا برای سازمان یا نهادی انجام دادید؟

این کتاب بخشی از پروژه مطالعاتی گسترده من درباره نقش اجتماعی زنان در جنگ تحمیلی است و مشارکتی که آنها در حمایت و رسیدگی به نیروهای نظامی و غیرنظامی در جنگ داشتند. همین‌طور تاثیراتی که جنگ بر زندگی و حیات اجتماعی زنان گذاشت، به نحوی که به نظر می‌رسد هم موضوع جنگ هم زنان روابط درهم تنیده‌ای با یکدیگر داشتند که مطالعه آن پروژه طولانی مدت من است. در این مطالعه فاز به فاز پیش می‌روم. بخشی از آن در کتاب «بیستون عشق» منتشر شد که درباره مشارکت زنان در کمک‌رسانی به جبهه‌ها بود و بخش دیگر آن معطوف به نقش زنان پرستار، امدادگر و کادر درمان و رسیدگی به بهداشت در حوزه مراقبت از نیروهای درگیر جنگ، جنگ‌زدگان، نیروهای نظامی و امثال آن و در نهایت کتاب «زهره حریف ماه شد» مکتوب شد. همچنین این پروژه مطالعاتی مرتبط است با تجربه زیسته زنان از جنگ‌زدگی در جریان جنگ در استان‌های مرزی و در فاز جنگ شهرها که در استان‌های مرکزی زندگی می‌کردند. بنابراین بخش‌های مختلف پروژه مطالعاتی من خروجی متنوعی در بر داشته و خواهد داشت که این کتاب یکی از آنهاست.

چرا این عنوان را برای کتاب انتخاب کردید؟

عنوان کتاب به شعری از مولانا برمی‌گردد که درباره هنگامه‌ای است که به نظر می‌رسد این هنگامه حریف و یاری می‌طلبد تا بتواند از پس شرایط برآمده و بر آن احاطه یابد. در مصرعی از آن دقیقاً همین عبارت آمده، البته معطوف به عبادت الهی است و من همان را وام گرفتم برای اینکه نشان دهم در هماوردی نیروها در دفاع از وطن و حفظ کیان ایران اسلامی زنان هم به مثابه کنشگر حاضر در صحنه نقش خودشان را ایفا کردند و در مقاطعی نه تنها کمتر از مردان نبودند گاه موثرتر هم ظاهر شدند. این شعر در صفحه نخست کتاب به طور کامل آمده «کز شب روی و بندگی زهره حریف ماه شد»

در کتاب اشاره کردید که جنگ پدیده‌ای مردانه نیست، در این پدیده چه نقشی برای زنان قائل هستید؟

زنان بسته به فازهای مختلف جنگ و پهنه‌های درگیری که وجود داشت در بحث دفاع یا مقاومت نقش‌های متفاوتی داشتند؛ به طور مثال در موضوع مقاومت در خرمشهر و پس از آن حصر آبادان زنانی حضور دارند که سلاح به دست می‌گیرند و در انواع و اقسام حرکت دفاعی و مقاومتی شرکت می‌کنند. همچنین در بحث سنگرسازی و ساختن کولوتف مولوتف و آنچه که در جنگ چریکی شهری نیاز است، نیز نقش موثری دارند، اما بعد از سقوط خرمشهر در بقیه مناطق درگیر نقش آنها شکل دیگری به خود می‌گیرد که گاه در کمک‌رسانی، امداد و درمان ایفای نقش کردند به طوری که تعداد زیادی از زنان در کسوت پزشک، پزشک‌یار، پرستار بهیار در بیمارستان‌ها یا درمانگاه‌های صحرایی حضور داشتند. علاوه بر آن در زمان عملیات در تیم‌های اضطراری به منطقه درگیر در جنگ رفتند. نقش دیگر زنان همسر رزمنده است که آنها در غیاب مردان نقش مراقبت و حمایت از خانواده را به عهده داشتند. بخش زیادی از حضور فعالانه مردان در جنگ مدیون زنان است که جای خالی آنها را برای اعضای خانواده پوشش داده و در نهایت به رزمندگان آرامش قلبی و ذهنی دادند تا در صحنه جنگ باشند و بتوانند نقش خودشان را در دفاع از کشور ایفا کنند. حضور مردان در عرصه جنگ به خاطر آن بود که زنان در خانواده به دلیل نقشی حمایتی که به عنوان همسر و مادر داشتند کمک کردند تا رزمندگان با خیال راحت بتوانند در جبهه در مقابل دشمن بیاستند و نقش خودشان را به عنوان رزمنده بجا بیاورند.

این موضوع ابعاد بسیاری دارد و فقط منوط به شهرها نیست برای مثال در استان ایلام که جمعیت عشایری آن قابل توجه است؛ زنان در مناطقی که در حال زندگی، انتقال و جابه‌جایی بودند، در حد توان خودشان محصولات دامی و سایر را تهیه می‌کردند و در اختیار رزمندگانی قرار می‌دادند که در آن مناطق مشغول جنگ بودند. در حقیقت به نوعی خدمت‌رسانی داشتند، که در آن وضعیت جنگی و بمباران‌ها در مناطق مرزی، این نوع خدمت‌رسانی منحصربه‌فرد بود.

در روند پژوهش به این موضوع رسید که آمار دقیقی از تعداد زنان بهدار یا پرستار حاضر در جنگ وجود ندارد. حال آنکه در بخشی از کتاب به این نکته پرداختید یکی از نقش‌هایی که زنان در جنگ ایفا کردند ثبت آمار شهدا و مجروحان و پرسنل حاضر در بهداری‌ها بود، اما از حضور خودشان در جنگ اسناد چندانی وجود ندارد؟

بحثی که درباره آمار مطرح است بخشی از کادر رسمی درمان که در ماموریت یا وظایف شغلی (که به آن متعهد بودند) در مناطقی از جمله اهواز، کرمانشاه و دزفول (در زمانی که این مناطق وضعیت بسیار بحرانی را داشتند،) مشغول فعالیت بودند تعدادی از زنان نیز به صورت داوطلبانه به آنجا رفتند که خاطرات زهرا حسینی، معصومه رامهرمزی، فرهادی، قاضی‌زاده و … از حضور آنها منتشر شده است. همه آنها به صورتی بومی منطقه بودند و وضعیت وخیم منطقه را مشاهده می‌کنند و خودشان هم به صورت داوطلبانه به کمک می‌پردازند. هر چند که خانواده آنها منطقه را ترک کردند.

همین‌طور تعدادی نیروی داوطلب از تهران و سایر شهرها در قالب نیروهای بسیجی برای امداد و مراقبت‌های بالینی به آنها ملحق شدند. در نتیجه آمار روشنی از آنها در هیچ جایی وجود ندارد. برای این موضوع جست‌وجوی زیادی کردم اما آمار دقیقی به دست نیاوردم. هر چند آنها خودشان گزارش آماری دارند که چند نفر بودند بسته به موقعیت و زمان اما به شکلی نیست که در کلیت امر بتوان ارزیابی دقیقیاز آن به دست آورد. ااگرچه می‌دانیم که تعداد این زنان بسیار زیاد بوده و بخشی زیادی از بار مراقبت‌های بالینی به ویژه در مناطق عملیاتی بر دوش آنها بوده است؛ از کارهای بسیار جزئی مانند نظافت، شست‌وشوی لباس‌ها، غذا درست کردن و مراقبت از مجروحان و … بر عهده آنها بوده تا کارهای حیاتی که در کتاب به طور مفصل به آن پرداختم.

کار در بیمارستان‌های صحرایی باعث شد به مرور این نیروهای داوطلب تا تکنسینی اتاق عمل پیش بروند که خیلی هم کمکشان در آن مقطع مفید بود. از جمله کارهایی که در فاز نخست جنگ به آنها محول شد، ثبت آمار شهدا و مجروحان است که تعداد زیادی شهید و مجروح را شامل می‌شد. آنها در این ماموریت باید از چهره شهدا عکاسی کنند و آمار آنها را در بیمارستان شرکت نفت آبادان و مصدق و سپس در بیمارستان‌های اهواز ثبت کنند. ثبت آمار شهدا و مجروحان اساساً فاز متفاوتی از ثبت تعداد زنان مشارکت کننده در جنگ است، به نظرم این دو موضوع کاملاً مجزاست و این ثبت به صورت دستی بوده و بعداً انتقال پیدا می‌کرد. البته بعد از تداوم جنگ موضوع ثبت و ضبط نام و مدارک شهدا به عنوان مسئولیت‌های بنیاد شهید از سوی کارمندان رسمی آن دنبال شد.

در مقدمه به این نکته پرداختید حضور زنان در جنگ کمرنگ است. به نظرتان در این پژوهش توانستید با استناد به خاطرات زنان به ابعاد حضور زنان در جنگ بپردازید؟

درباره اینکه توانستم به ابعاد حضور زنان در جنگ بپردازم، به گمان خودم این اتفاق خوب در این کتاب افتاده است و شواهد بسیار زیادی هم به لحاظ کمی هم کیفی و روایت‌های عمیقی از حس، شور، نیت، اهداف و پس از آن نوع کنش‌هایی که داشتند، وقت و انرژی که گذاشتند، خیلی روشن است. به نظرم در حد این موضوع توانستم نشان بدهم اهمیت نقش زنان در جنگ چگونه بوده است، اما به نظر می‌رسد کلاً گفتمان جنگ، گفتمانی مردانه است و از سمت دیگر هم واضعان خاص خودش را دارد. بنابراین طبیعی است که نقش زنان خیلی مورد توجه قرار نگیرد. اما بعد از انتشار کتاب مورد توجه قرار گرفت و برخی به مسائل مطرح شده در کتاب اظهار علاقه کردند، اما نه به این شکل که کتاب در فضای عمومی خوانده و نقد شود.

زنان پرستار در خاطرات خود به نحوه حضور در جنگ اشاره کردند و آنچه در عملیات‌های مختلف شاهد بودند. شما معتقدید که نحوه حضور زنان تنها به چند داستان و خاطره محدود شده است. آیا ثبت همین خاطرات نقطه آغازی برای پی بردن میزان و وسعت حضور آنها نیست.

به نظرم خاطرات نقطه خوبی است و به نوبه خود توانستند نقش زنان را نشان دهند. از طرفی روایت است که نشان می‌دهد بافت زندگی روزمره در دل خودش چه مناسباتی را جای داده، چه منابعی را از هر کدام از کنشگران در معنای انفرادی و جمعی در خودش دارد.

من اتفاقاً به خاطره خیلی اهمیت می‌دهم و در این مصاحبه‌ها از آنها خواستم از یادآوری آنچه گذشت، دریغ نکنند. برای همین در مواقعی منعکس شده که از یادآوری تلخی‌هایی که گذشته، گریه می‌کنند که من هم در سطور کتاب این تلخی‌ها را انعکاس دادم. بنابراین از نظر من خاطرات ارزشمند، بکر و سرشار از احساسات است و بیانش، بیان روشن، خیلی مستقیم و بلاواسطه است. به عبارتی سیاسی کاری‌هایی که در روایت‌های رسمی مردانه است در روایت زنانه دیده نمی‌شود و این نکته خیلی ارزشمند است که بخواهید به کمک آنچه در حافظه جمعی ما روی داده، موضوعی را بررسی و ثبت کنیم.

اغلب به زنانی در کتاب اشاره کردید که با جسارت در جنگ حاضر شدند و در اندک سطوری به ترس زنان در جنگ اشاره کردید؟

من در کتاب از شجاعت و جسارت نوشتم. چون از شجاعت زنان شنیدم و درباره آن هم نوشتم. به این دلیل زنانی که با آنها مصاحبه کردم خیلی جان بر کف بودند، به همان اندازه که می‌شنویم مردان رزمنده جان برکف بودند، فارغ و به معنایی تارک از دنیا فقط به قرب الی الله فکر می‌کردند، زنان نیز همین‌طور مانند فرزندان وطن دِین خودشان را ادا کردند و در این مسیر داستان‌هایشان سرشار جسارت است. این به معنا نیست که ترس را حس نمی‌کردند، ترس هم وجود داشت به طوری که معصومه رامهرمزی در خاطراتش می‌نویسد: «زمانی که خواستند در آبادان بمانند، مادرش نهیب زد که این‌طوری نمی‌شود و عراقی‌ها هر لحظه ممکن است، برسند! اگر قرار است بمانید قبل از اینکه عراقی‌ها بیایند من با همین شال خودم شما را خفه می‌کنم! قرار نیست بمانید تا به دست عراقی‌ها بیفتید.» بنابراین ترس وجود داشته، چون دشمن، دشمنی است که خشن و مسلح است و عامدانه و آگاهانه وارد جنگ شده، جنگی که بسیار خونبار است و به هر صورت به کسی رحم نمی‌کند. مگر می‌شود که کسی نترسد، ترس وجود داشت و برای زنان به دلیل ابعاد جنسی موضوع ترس به صورت جدی‌تر بود. اما به نظر می‌رسد که این زنان بسیار شجاع‌تر از این حرف‌ها بودند و در فضای انقلاب و بحث ایثار و شجاعتی که مطرح بود، باعث شد در دفاع از وطن بسیار جسور ظاهر شوند.

در کتاب «زهره حریف ماه شد» به زنان مختلف در بهداری نظامی پرداختید. اما در خاطراتی که ذکر کردید. زنان چندان تمایزی از هم ندارند. اغلب کسانی هستند که چندان ابعاد وجودی خودشان شناخته شده نیست، اما به نحوه حضور آنها در جنگ پرداخته شده است.

من در کتاب از زنانی که با آنها مصاحبه کردم نام بردم و اطلاعات و داده‌هایی به مخاطب ارائه کردم اما واقعیت این است که تکثر این زنان و تکرار روایت‌ها به معنای اینکه وجوه جدیدی از بحث را می‌گشایند انگار که اینها همه یک پرسوناژند، یک زن مسلمان انقلابی که در مواجهه با جنگ عاملیت خودش را نشان می‌دهد. بنابراین در بیان صورت وضعیت زن کنشگر انقلابی به نظر نمی‌آید که خیلی تکثری داشته باشد حالا امکان دارد وجوهش به لحاظ شناختی و سرمایه‌های فرهنگی متفاوت باشد. بنابراین تفاوت دیده می‌شود اما کتاب «زهره حریف ماه شد» نمایش یا توصیف آن ورژن از زن است که به‌طور تاریخی در بحث التزام به حجاب و یا عکس‌های شرکت در تظاهرات گم می‌شود و تقلیل پیدا می‌کند به زنی که در تصاویر انقلاب در خیابان ظاهر می‌شود، من خواستم بگویم که نقش زن ایرانی خیلی گسترده‌تر از حضور در خیابان است و زنان در عرصه عمل ظرفیت‌های خودشان را نشان دادند و از جان مایه گذاشتند. شاید به یک معنا خواستم تعمیق ببخشم کنشگری زن انقلابی مسلمان را در مقطع آغازین انقلاب اسلامی.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

تازه‌ها

پربازدیدترین