رمان «صدها احساس نهفته»، اثر ایمی تان بعد از ترجمه به 20 زبان دنیا با ترجمه آنژلا نامآور به فارسی بازگردانده شده و از سوی انتشارات اریش روانه بازار نشر شده است.
در توضیح داستان این کتاب باید گفت، الویا و کووان دو خواهرند، ولی تفاوتهای آشکار میان آنها حیرتآور است. الویا، عکاسی که از لحاظ شغلی بسیار موفق است، در سانفرانسیسکو زندگی میکند و خود را از سر تا پا بهعنوان زنی آمریکایی معرفی میکند و تنها خاطرهای که از ارتباط خود با زادگاه پدرش دارد، محدود به غذاهای ساده چینی یخزده فروشگاههاست. برخلاف او خواهر ناتنیاش کووان که در چین دوران کودکی را گذرانده و در سنین بزرگسالی به آمریکا مهاجرت کرده است، دائماً با دانش چینی و تکرار داستانهای اسرارآمیز موجب سردرگمی و برهم زدن آرامش روحی الویا میشود.
حال پس از گذشت 30سال که الویا پیوسته خصوصیات اخلاقی عجیب خواهرش را تحمل کرده، هرگز او را جدی نگرفته و عشق کورکورانه او را بدون پاسخگویی متقابل پذیرا بوده است، سرانجام عازم سفری مشترک با همراهی او به چین میشود؛ این سفر برای او مانند سفری به گذشتههای دور، به اعماق روحش است؛ زیرا او در آنجا، در آن روستای کوچک کوهستانی محصور در میان صخرههای آهکی، به میزان فداکاری کووان پی میبرد و میآموزد که داستانهای او پیغامی را در خود نهفته داشتهاند؛ او همچنین یاد میگیرد که هرگز در زندگی برای شنیدن حرفهای دل و اعتماد به صدها احساس نهفته دیر نخواهد بود.
درباره نویسنده این کتاب نیز باید گفت، ایمی تان در سال ١٩٥٢ میلادی، دو سالونیم پس از مهاجرت خانوادهاش از چین به اوکلند کالیفرنیا، بهدنیا آمد. او متعلّق به برجستهترین نمایندگان نویسندههای ادبیات چینی ـ آمریکایی است و در کتابهایش از برخورد فرهنگهای سنّتی چینی با رسوم آمریکایی مینویسد. از آثار این نویسنده میتوان کتابهای The Joy Luck Club, 1989 «دختران آسمان»؛ (که ازسوی واینهوانگ تبدیل به فیلم شده)؛ 5The Hundred Secret Senses, 199 «صدهااحساس نهفته»، The Kitchen God's Wife, 1991 «همسر خدای آتش»، The Bonesetter's Daughter, 2001 «جوهر قلم» و Saving Fish from Drowning, 2005 «روح مادامچن» را نام برد که همگی به 20 زبان زنده دنیا ترجمه و بهعنوان پرفروشترین کتابها عرضه شدهاند. ایمی تان هماکنون به همراه شوهرش در سانفرانسیسکو و نیویورک زندگی میکند.
در بخشی از این کتاب میخوانیم: «همیشه با خودم عهد میکردم که بعدا با او درباره مشکلاتمان صحبت کنم؛ برایش موضوع را روشن کنم که طفره رفتن و فرار کردن از مشکلات فقط باعث لطمه زدن به رابطهمان میشود. اینکه اگر ما قادر نباشیم با بیان کلمات حرفهای دلمان را بازگو کنیم، تنها موجب از بین رفتن رابطه انس و اعتمادمان نسبت به همدیگر خواهیم شد؛ چون در اینصورت فقط موضوع این خواهد بود که ادعاهای فردیمان را در مقابل همدیگر در امان نگهداریم. میخواستم پیش از آنکه خیلی دیر بشود، به سیمون در نهایت صراحت بیان کنم، آن عشقی که باعث رسیدن ما به همدیگر شده بود، حالا از بین رفته و ما در حال حاضر نیاز مبرمی به تجدید و نوسازیش داریم. فقط از این میترسیدم که مبادا عشق ما مخزن پایانناپذیری نبوده باشد؛ بلکه همین قدر گنجایش داشته که بتواند برای چند سالی کفایت کند. یک دلخوشی موقت بوده و نه یک برداشت قابل اعتماد. ما هر دو تشنه عشق بودیم؛ عشقی سرشار؛ اما آنقدر از پا افتاده بودیم که توانایی تقاضا کردنش را نداشتیم. شبیه زندانیانی که با زنجیری به همدیگر متّصل هستند تا اینکه بالاخره وقتشان به آخر میرسد و مجبور به ترک این جهان میشوند. مثل دو امید مبهم بدون رویا؛ مثل اتصالهای تصادفی مابین تخمک و اسپرم که تولید نر یا ماده میکنند؛ بردن یا باختن».
رمان «صدها احساس نهفته»، اثر ایمی تان با ترجمه آنژلا نامآور به شمارگان 1000 نسخه در 484 صفحه، به بهای 70 هزار تومان از سوی انتشارات اریش منتشر شده است.
نظر شما