جمعه ۲۶ شهریور ۱۴۰۰ - ۰۹:۱۵
آیا هوش مصنوعی جای حافظ و شکسپیر را می‌گیرد؟

تاثیر هوش مصنوعی در دنیای کنونی بشر انکارنشدنی است؛ اما آیا ما به سمتی می‌رویم که ربات‌های نویسنده خلق کنیم؟ این گزارش روایتی از سرگذشت ربات‌های نویسنده است.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - روزی را تصور کنید که مشهورترین نویسندگان جهان، آن‌هایی که موفق به دریافت جوایزی چون نوبل ادبی و پولیتزر شدند، هیچکدامشان انسان نباشند و تنها از چند قطعه فلز و سیم تشکیل شده باشند؛ ولی داستان‌هایشان به‌قدری زیبا نوشته شده است که از انسان‌ها جایزه دریافت می‌کنند.
 
اینکه ربات‌ها به جای انسان کاری را انجام دهند، چند دهه‌ای می‌شود که در دنیای فناوری عمیقاً رسوخ پیدا کرده و فناوران روز‌به‌روز به دنبال گستردگی آن هستند؛ اما آیا روزی فرا می‌رسد که این ربات‌ها به جای انسان داستان بنویسند و ما به آن ها جایزه بدهیم؟


 
احسان رضایی، نویسنده و منتقد ادبی در گفتگویی درباره آینده داستان در عصر هوش مصنوعی توضیح می‌دهد که بنابر پژوهش آلن تورینگ در سال 1951 می‌توان گفت؛ یک ماشین وقتی هوشمند تلقی می‌شود که بتواند با انسان حرف بزند و ضمن این گفت‌وگو مخاطب آن تشخیص ندهد که این انسان است که سخن می‌گوید یا ماشین. این معیار بسیار ساده است اما در عین حال از پیچیدگی‌های زیادی برخوردار است. چراکه زبان ابزار انتقال دانش و احساسات است اما این محصولی که برای تبادل اطلاعات بشر اخترع شده است، خودش به اندازه دانشی که می‌خواهد از طریق آن انتقال دهد پیچیده است.
 
به گفته رضایی، اجزای سازنده زبان کلمات هستند و از طرفی اساس کار ماشین‌های هوشمند هم محاسبه است؛ در واقع محاسبه‌ حالت‌های ممکن در یک اتفاق و اینکه کدام یک از حالت‌ها احتمال وقوع بیشتری دارد؟ حال پرسشی مطرح می‌شود که آیا ما می‌توانیم توالی کلمات را حدس بزنیم؟ پاسخ دقیق این است که خیر؛ چراکه علاوه بر همه واژگانی که در بزرگترین فرهنگ‌نامه‌های زبان‌های زنده دنیا درج شده است؛ همواره واژگان جدیدی زاده می‌شود و در پس آن معانی جدیدی به وجود می‌آید. حتی یکی از وجوه عظمت هر ادیبی به این است که چه تعداد واژه و معنای جدید برای واژگان کهن به کار می‌برد.
 
رضایی نمونه می‌آورد: ویلیام شکسپیر بزرگترین ادیب زبان انگیسی را در نظر بگیرید؛ پژوهشگران در پژوهشی با یکی حساب کردن کلمات تکراری و هم‌ریشه، فهمیدند این نویسنده شهیر انگلیسی کل آثار خود را با 15هزار واژه نوشته است. این بیشترین تعداد واژگانی است که یک نویسنده انگلیسی استفاده کرده است. در رتبه بعدی جان میلتون خالق «بهشت گمشده» است که کل آثار خود را با 9هزار واژه و چارلز دیکنز با پنج هزار و هفتصد واژه و در نهایت آگاتا کریتسی با 2860 واژه تمام آثار خود را نوشته‌اند.
 
به گفته رضایی، شکسپیر از هفت هزار واژه تنها یک بار استفاده کرده است. به علاوه که معانی متعدد هر واژه و کنار هم چیدن آن‌ها، همچنین ایهام در واژه‌ها و چند معنایی بودن بعضی واژه‌ها در یک اثر، معجونی عجیب و غریب می‌سازد مانند دیوان حافظ که برای هر بیت می‌توان سه مقاله درباره آن پیدا کرد که تازه به جمع‌بندی نهایی هم نرسیده‌اند. حال با این گستردگی زبانی آیا ربات‌ها می‌توانند آثار ادبی خلق کنند؟
 

 
رضایی ادامه داد: سال 1999 فردی به نام سِلمِر برینگجورد نخستین نتایج آزمایش خودش بر روی ماشین‌های داستان‌گو را در کتابی به نام «هوش مصنوعی و خلاقیت ادبی» منتشر کرد؛ این غول آی‌تی به مدت پنج سال بر روی ماشینی به نام «بروتوس یک» کار کرد تا بتواند داستان‌هایی را با محوریت خیانت بنویسد. اما در نهایت وقتی هر کدام از این داستان‌ها به سردبیرهای مجلات ادبی برای انتشار داده شد، آن‌ها معتقد بودند که داستان‌های مذکور غیرحرفه‌ای است؛ چراکه حس عاطفی و احساسی قصه در پایان داستان به شدت نزول می‌کند و رفتار‌های شخصیت‌ها چندان موجه نیست و تنها نکته‌ای که باعث شد سردبیر‌ها به هیجان بیایند این بود که فهمیدند این داستان را نه انسان، بلکه یک ربات نوشته است.
 
رضایی با اشاره به دیگر پژوهش‌ها در زمینه داستان‌نویسی ربات‌ها گفت: محققان بعدی کار را ادامه دادند؛ تا اینکه در سال 2016 ماشین‌های داستان‌گو دو موفقیت بزرگ را از آن خود کردند. در ژاپن رمان کوتاهی که یک ماشین نوشته بود موفق به دریافت جایزه ادبیات علمی‌تخیلی شد. البته لازم به ذکر است که نگارش تمام این رمان حاصل کار ربات نبود و پیرنگ و طرح اولیه داستان و شخصیت‌های داستان را برنامه‌نویس‌ها از قبل تعیین کرده بودند و ربات با این داده‌ها داستان خود را نوشته بود؛ جایزه هم برد؛ اما چندان موفق نبود که به زبان‌های دیگر ترجمه شود.
 
وی افزود: در همان سال فیلمی کوتاه در جشنواره فیلم‌های علمی‌تخیلی لندن شرکت کرد که دارای سه شخصیت به نام H، H2 و C بود که مثلث عشقی را در مکان نامعلومی که احتمالاً ایستگاه فضایی است، پیش می‌برند که در نهایت به قتل منجر می‌شود. این فیلم حاصل کار رباتی به نام بنجامین بود دو برنامه‌نویسِ بنجامین مشکل اصلی ربات را نامگذاری شخصیت‌ها می‌دانستند که این فرآیند برای ربات بسیار سخت بود و عاقبت برنامه‌نویس‌ها برای شخصیت‌ها اسم گذاشتند. فیلم امتیاز خوبی در IMDB نگرفت؛ اما چون یک ربات نوشه بود موفقیت بسیار هیجان‌انگیزی به حساب می‌آمد. پروژه‌ها ادامه پیدا کرد تا اینکه در سال 2017 شرکتی به نام بوتنیک، هفت جلد هری پاتر را به برنامه‌ای داد و از آن خواستند تا با پیچ‌های داستانی این هفت جلد یک داستان جدید بسازد. فصل جدیدی که ربات نوشته بود تنها چهار صفحه داشت و فقط پارگراف اول آن بی‌نقص بود.
 
این منتقد ادبی ادامه داد: در سال همان 2017 یک داستان‌نویس کانادایی پنجاه رمان علمی‌تخیلی محبوب خود را به برنامه‌نویس‌های کامپیوتری داد و از آن‌ها خواست که با تحلیل این پنجاه رمان یک برنامه بنویسند که این دو برنامه‌نویس برنامه‌ای به نام SciFiQ  نوشتند که محیطی مانند word را آماده می‌کرد که اگر در بدنه داستان ایرادی پیدا می‌شد اجازه نگارش به نویسنده داده نمی‌شد. در نهایت داستانی اینگونه نوشته شد. این برنامه با تحلیل 50 رمان مذکور چهارده قانون طلایی طراحی کرد؛ اول اینکه داستان باید در جایی غیر از زمین اتفاق بیفتد؛ دوم اینکه دارای یک صحنه از شب باشد و غیره.
 
به گفته رضایی در نهایت داستانی نوشته شد که وقتی آن‌ها به سردبیرهای ادبی داده شد، داستان‌ رد شد؛ چراکه سردبیرها معتقد بودند ایده خوبی دارند؛ اما درست اجرا نشده‌اند.
 

 
رضایی ضمن اشاره به محدودبودن تعداد داده‌های آزمایش‌ها و پژوهش‌های انجام‌شده در تحقیقات قبلی داستان‌نویسی هوش مصنوعی، درباره پروژه ایلان ماسک گفت: پروژه‌ای که ایلان ماسک با عنوان GPT2 رونمایی کرد، با بررسی چهل گیگ صفحه وب انجام شده بود و در رونمایی نخست خط اول رمان «1984» جورج اورل را به دستگاه دادند و از آن خواستند که ادامه داستان را بنویسد که اثر جالبی از آب درنیامد؛ اما باعث شد که محققان و برنامه‌نویسان اهل چک در سال 2020 صدمین سالی که واژه روبات به عنوان آدم مصنوعی استفاه شد، نمایشنامه‌ای نوشتند که در فوریه 2021 این نمایشنامه اجرا شد. این نمایشنامه درباره رباتی بود که خالق آن مرده است و باید با نوع بشر کنار بیاید. نام خالق آن با نام هیولای فرانکشتاین که ویکتور بود یکی بود.
 
این نویسنده در ادامه گفت: وقتی این نمایش اجرا شد، منتقدان معتقد بودند که داستان شخصیت جذابی دارد به‌ویژه وقتی با شخصیت‌های زن برخورد می‌کند دلبری‌های جذابی از خود نشان می‌دهد؛ اما پیرنگ خوبی ندارد. در واقع این داستان فاقد گفتگوهای جمعی استاندارد و جذاب بود. همچنین یکی از منتقدان اذعان کرده بود که هنوز مانده است که هوش مصنوعی بتواند جای هارولد پینتر و شکسپیر را بگیرد.
 
 رضایی در پاسخ به این پرسش که آیا ما به این سمت می‌رویم که ماشین‌های داستان را بیش از گذشته به کار ببریم؟ گفت: به نظر من بله می‌رویم. احتمالا داستان‌های شاهکار نخواهیم داشت. به این دلیل که نمونه شاهکارهای ادبی آن‌قدر زیاد نیست که هوش مصنوعی بتواند تحلیل خوبی از آن داشته باشد؛ اما متون ادبی تولید شده به قدری زیاد است که ما با یک بیگ دیتا مواجه خواهیم بود و ماشین می‌تواند این بیگ دیتا را تحلیل کند و نتایجی به ما بدهد که حتی فکرش را نمی‌کردیم به آن‌ها دست یابیم. همانگونه که در 2016 برنامه‌ای نوشته شد که برای حدس زدن سرطان کبد بود که بتوانند بیماران را در مرحله اولیه شناسایی کند و برای این کار، هفتصد هزار اطلاعات بیماران را دادند و این برنامه نه تنها می‌توانست سرطان کبد را پیش‌بینی کند، بلکه بیماری‌هایی چون شیزوفرنی را هم می‌توانست پیش‌بینی کند که درست از آب در می‌آمد؛ بنابراین با بررسی روی آثار بیشتر، احتمالاً ما داستان‌هایی خواهیم داشت که هوش مصنوعی آن‌ها را نوشته باشد.
 
وی با اشاره به چالش‌های برآمده از داستان‌های تالیف‌شده توسط هوش مصنوعی افزود: ما دو چالش اصلی خواهیم داشت؛ چالش نخست این است که آیا داستان‌هایی که هوش مصنوعی نوشته است، زیبایی‌شناسی ما را تغییر نمی‌دهد؟ دوم اینکه آیا اخلاقیاتی را به نمایش نمی‌گذارد که با اخلاقیات و باورهایی که نوع بشر به آن رسیده است، تناقض داشته باشد؟ مثلاً اینکه به احتمالاین ماشین‌ها تعدادی از داستان‌نویسان فعلی را بیکار خواهند کرد؛ آیا کاری اخلاقی است؟

رضایی در جواب گفت: کازوئو ایشی‌گوررو، یکی از بزرگترین نویسندگان حال حاضر دنیا، در آخرین سخنرانی خود این مباحث را بیان کرده بود که احتمالاً در آینده ماشین‌های داستان‌گو جای نویسندگان را می‌گیرند و اتفاقاً بسیار خوشحال بود؛ چرا که معتقد است هوش مصنوعی موضوعات را جور دیگر می‌بیند و می‌نویسد و این همان هدفی است که ادبیات دارد. وقتی کلیشه‌های زبانی و معنایی تعداد بار زیادی تکرار می‌شود، کارآیی خود را در جهت هدف اصلی زبان که القای مفهوم است، از دست می‌دهد بنابراین هنرمند نیاز دارد که کلیشه‌ها و بازی‌های زبانی جدیدی را خلق کند. این همان مفهوم آشنایی‌زدایی است که ماشین‌های هوش مصنوعی می‌توانند به خوبی انجام دهند و زیبایی‌شناسی ما را تغییر دهند و این اصلاً اتفاق بدی نیست.
 
به گفته این منتقد ادبی، یک رمان‌نویس آمریکایی به نام سیگل ساموئل آزمایشی انجام داد و در پروژه‌ای دو بخش از رمان خود را به ماشین داد و از آن خواست که ادامه این دو بخش را بنویسد. در یک بخش ماشین به اینکه چرا گربه‌ها به فرقه مذهبی خاصی از یهودی‌ها تعلق ندارند طنز جالبی نوشت و در بخشی دیگر فهمید که شخصیت اول رمان غمگین است و دلیل دیگری برای غمگین بودن پیشنهاد داد. نویسنده نتیجه گرفت که ماشین نه تنها خلاقیت نویسنده‌ای را کم نمی‌کند بلکه زیاد هم می‌کند و این جمله را به کار برد که هوش مصنوعی به من کمک می‌کند تا مانند ماشین فکر نکنم. او طنز بخش اول را بسیار دوست داشت و بخش دوم را در دیگر اثر خود استفاه کرد.
 
رضایی درباره اینکه آیا ماشین می‌تواند قصه‌هایی بگوید که با اخلاقیات رایج ما در تناقض نباشد، گفت: سلمر برینگجورد، اولین کسی که یک ماشین داستان‌گو اختراع کرد در مقدمه کتابش سه دلیل برای خلق اختراع خود آورده بود، دلیل نخست این بود که صنعت داستان‌گویی ما رشد زیادی داشته است و ما به هر حال نیاز به داستان‌هایی داریم که پاسخگوی صنعت سرگرمی ما باشد و به همین دلیل ما به ماشین‌های داستان‌گو نیاز داریم. دلیل دوم این بود که نوشتن داستان خوب توسط ماشین باعث می‌شود بفهمیم داستان از کجا می‌آید و شاید به این آرزو برسیم که شکسپیرها و حافظ‌های دیگری داشته باشیم. و سومین دلیل که از همه جالب‌تر بود اینکه داستان با احساسات و عواطف و هوش بشری نسبت تنگاتنگی دارد، اگر یک داستان از صفر تولید کنیم، متوجه می‌شویم که خلاقیت ادبی چیست، احساسات با هوش چه نسبتی دارد و عواطف از کجا می‌آید. همه اینها یعنی اینکه ما می‌توانیم انسان را بهتر بشناسیم و همه مکاتب اخلاقی این موضوع را بیان کرده‌اند که وقتی خودمان را بشناسیم، آدم‌های بهتری خواهیم شد. در نتیجه ساختن ماشین‌های داستان‌گو به ما کمک می‌کند تا آدم‌های بهتری شویم.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها