در كتاب «غصههاي مداد سفيد» پاككن و مدادتراش زندهاند. مدادرنگيها حرف ميزنند. مداد سفيد و سياه به دنبال اين ميگردند كه بفهمند مقصر كيست.
مداد سفيد بدون خداحافظي براي هميشه از آن جعبه رفته بود. بعضي از مدادرنگيها ميگويند او به آسمان رفته و هر شب ستارههاي خاموش را رنگ ميزند تا دوباره بدرخشند و بعضي ديگر ميگويند او هر شب به سراغ بقيهي مداد سفيدهاي غمگيني كه در گوشه جعبهها كز كرده و در آرزوي كشيدن يك نقاشي لحظهشماري ميكنند، ميرود تا به آنها بگويد كه مقصر واقعي چه كسي است.
نام كتاب ِ «غصههاي مداد سفيد»، از نخستين داستان اين كتاب گرفته شده است. شخصيت اصلي اين داستان، مداد سفيدي است كه ميخواهد مقصر كمكاريهايش را پيدا كند. دومين داستان كتاب هم «مداد سياه نادان» نام دارد و قصهي مداد ديگري است كه او هم به دنبال مقصر كمكاريهايش ميگردد. نكتهي جالب در اين دو داستان، پايان متفاوت و سرنوشت متضاد آنهاست.
«غصههاي مداد سفيد» را «موسسهي فرهنگي - هنري اورنگ آفرين» در شمارگان 5 هزار جلد و با قيمت 700 تومان منتشر كرده است.
نظر شما