گزارش «ایبنا» از نشست نقد کتاب «خیزشهای عقلانی شدن در طلوع ایران مدرن»
خسروپناه: در تحلیل جامعه مدرن ایرانی از تاریخنگاری صرف پرهیز کنیم/ تلفیقی از دولت سنتی و مدرن در دوره رضاشاه
محمدحسین خسروپناه، منتقد و تاریخنگار در نشست نقد کتاب «خیزشهای عقلانی شدن در طلوع ایران مدرن» گفت: نویسنده در این کتاب تلاش کرده شکلگیری مدرنیته و چالش آن با سنت را ارائه دهد اما باید در تحلیل جامعه مدرن ایرانی از تاریخنگاری صرف رویدادها پرهیز کرد و بحثهای جامعهشناسی تاریخی بیشتری را مطرح کرد.
خسروپناه سخنانش را اینگونه آغاز کرد و گفت: داستانی که در این کتاب روایت میشود مرحله مهمی از تاریخ ایران را دربرمیگیرد. کشور ما پس از فروپاشی سلسله ساسانیان تا مدتها دولت ملی ندارد و بعد از بین رفتن دولت سامانیان دولتهای ایلی بر سر کار میآیند. با این حال بر اساس یک نظریه به جای مانده از دوران باستان، شاه دارای فره ایزدی است و اداره کشور را از سوی اهورامزدا در زمین به عهده دارد و به نوعی حکومتش از سوی فره ایزدی حمایت میشود. این شیوه حکومتی در ایران در نظریه ایرانشهری متداول است.
پایان سلسله سامانیان، آغاز دولتهای ایلی در ایران
این منتقد افزود: اما بعد از اضمحلال سلسله سامانیان، دولتهای ایلی در ایران شکل گرفت که دیگر دارای امپراتوری گسترده نبود و گاه به شکل یک حکومت منطقهای اداره میشد. در این حکومتها سلطان یا شاه در حرم قدرت قرار داشتند و اگر قدرت را در این نوع حکومتها یک منظومه در نظر بگیریم، شاه در راس این منظومه قرار گرفته و در کنار آن لایههای قدرت شکل میگیرد که در آن وزیر یا زیردستان شاه قرار دارند و پس از آن خانواده ایلی، زمینداران و تجار در دورههای بعدی منظومه قرار میگیرند.
این پژوهشگر با اشاره به محوریت قرار گرفتن شاه در نظام جامعه سنتی ایران عنوان کرد: در بحث نظری اراده شاه در جامعه سنتی بر همه چیز مسلط است و جان و مال افراد جامعه به دست اوست. شاه میتواند امتیازاتی را به افراد واگذار کند و هر زمان که بخواهد آن را پس بگیرد اما این قدرت عریان برای ماندگاری و دوام نیازمند مشروعیت بخشیدن است که از سوی دستگاه دینی کشور از آن برخوردار میشود.
شکستی که سرآغاز یک تحول شد
خسروپناه اظهار کرد: روند احاطه شاه بر جامعه ادامه دارد تا زمانی که ایران در دوره فتحعلی شاه با سپاه روس درگیر جنگ میشود و سپاه ایران به دلیل ناآشنایی با قواعد بازیهای بینالمللی و نداشتن ارتباطات قوی با کشورهای بزرگ شکست میخورد؛ شکستی که سرآغاز یک تحول شد.
وی با اشاره به تحولات ایران پس از قتل ناصرالدین شاه بیان کرد: پس از پیروزی نهضت مشروطه، رعیت به مردم تبدیل میشود که این تغییر جایگاه مردم یک تحول مهم و اساسی بود اما کشور با دشواریهایی روبهرو میشود و جنگ جهانی اول و کودتای 1299 ه.ش رخ میدهد. با این وجود هویت فردی با گرفتن شناسنامه سروسامان مییابد، نظام وظیفه تشکیل میشود، نهادهای مدنی در جامعه رشد میکند و این تغییرات در سایه رشد دارالفنون، ترجمه و تالیف کتاب و چاپ روزنامهها سرعت بیشتری میگیرد. درباره این دوره در کتاب با عنوان «عصر روشنگری» به اختصار توضیح داده شده است.
این تاریخنگار گفت: اما من برخلاف نظر نویسنده کتاب فکر میکنم در دوره رضاشاه یک دولت مدرن وجود ندارد، بلکه در این دوره دولت تلفیقی از دولت سنتی و مدرن است زیرا نوع حکومت در این دوره به شکلی است که مجلس و قوانین که اساس یک دولت مدرن است، چندان به بازی گرفته نمیشوند و شخص شاه در مقابل برخی مولفههای دولت مدرن مقاومت میکند؛ بنابراین در این دوره سنت در برابر مدرنیته به چالش کشیده میشود.
مقاومت جامعه سنتی در برابر مدرنیته
خسروپناه با اشاره به دلایل مقاومت جامعه سنتی بیان کرد: در دوره رضاخان چون اجزاء جامعه در حرکت به سوی مدرنیته و بوروکراسی کاملا رشد پیدا نکرده است، در نتیجه در این جامعه نیمهمدرن هنوز قدرت و سیاست شاه وجود دارد و شاه بر ابزار مدرنیته مانند مجلس با کنترل و اداره انتخابات آن تسلط پیدا میکند.
وی اظهار کرد: نویسنده در کتاب تلاش کرده که به خوانندگان یک شکل خلاصه شده از شکلگیری مدرنیته و چالش آن با سنت ارائه دهد، اما به نظرم باید در این روال با تحلیل جامعه مدرن ایرانی از تاریخنگاری صرف رویدادها در کتاب پرهیز کرد و در کنار آن بحثهای جامعهشناسی تاریخی نیز آورده شود.
کتابی بر اساس از دیدگاه ماکس وبر
سپس ادیبزاده در معرفی این کتاب گفت: یک سری محدودیتها در تالیف کتاب در ایران سوای مشکلات مجوز، ممیزی و... وجود دارد که موجب میشود زمانی که نویسنده قصد نوشتن یک کتاب را دارد تالیف آن با نوساناتی مواجه میشود که شاید چندان مطلوب نباشد.
وی ادامه داد: بنده ایده این کتاب را از یک نظریه ماکس وبر گرفتم وبر دو دیدگاه درباره مدرن شدن در جامعه غربی دارد؛ یک دیدگاه خوشبینانه است که موجب به وجود آمدن نهادهای بوروکراتیک و جاری شدن نظم در جامعه میشود.
این پژوهشگر اظهار کرد: یک دیدگاه دیگر وبر، دیدگاه بدبینانه به مدرن شدن است که جامعه را به سوی ماشینی شدن میبرد؛ بهعبارتی به وجود آمدن افعالی خشک را که حاصل نظم پس از بوروکراتیک شدن جامعه است ناشی از مدرنیته میداند.
چالش میان سنت و مدرنیته
ادیبزاده عنوان کرد: در بررسی مدرنیته و چالش آن با باورهای سنتی در ایران سعی کردم به چالش میان سنت و مدرنیته بپردازم. مدرنیتهای که به نظر میرسد نخست از درون حکومت(دولت) عباسمیرزا (ولیعهد فتحعلی شاه) شروع میشود. تغییراتی که با تجهیز ارتش و تاسیس دانشگاه همراه است و با یک چالش و مقاومتهایی مواجه میشود.
وی با اشاره به تفاوت مدرنیته در ایران و اروپا بیان کرد: در حرکت به سوی مدرن شدن گامهای نخست با تاسیس دانشگاه (دارالفنون) از سوی حکومت شکل گرفت و به مرور دانشگاه به یک شاخه بوروکراتیک دولت تبدیل شد. در حالی که در غرب دانشگاه به یک مرکز تولید اندیشه جدا از دولت تبدیل شد و در موارد بسیاری به انتقاد از رویکرد دولتها پرداخت.
این پژوهشگر افزود: بنده در کتاب «خیزشهای عقلانی شدن در طلوع ایران مدرن» هدفم بیان تاریخ نیست زیرا کتابهای زیادی درباره دوره قاجار تا انقلاب نوشته شده است، در این کتاب قصدم مفهومسازی است، ضعفی که در پژوهشهای جدید به شدت به چشم میآید؛ اگرچه در تعریف مفاهیمی مانند دولت مدرن نتوانستم تعریف شفافی را ارائه دهم.
تعریف مشخص از دولت مدرن
ادیبزاده عنوان کرد: ما هنوز در ایران تعریف مشخصی از دولت مدرن نداریم در حالی که در غرب درباره دولت مدرن کتابهای بسیاری نوشته شده است. در ایران بعد از سالها پس از کاربرد واژه دولت مدرن هنوز مفهوم یکسانی برای آن استفاده نمیشود. برخی پژوهشگران علوم سیاسی برای این اصطلاح از یک مفهوم استفاده میکنند و عده دیگر از کارشناسان این حوزه مفهوم دیگری را به کار میبرند.
وی در پاسخ به این پرسش که عناصر مادی جامعه ما به چه میزان برگرفته از نگاه وبر است؟ توضیح داد: در عقلانیت مدرن باید گفت در ساختار دربار قاجار همه چیز در شخص شاه خلاصه شده بود و بعد با اصلاحات عباس میرزا، امیرکبیر و میرزا حسینخان سپهسالار به یک ساختار دموکراتیک تبدیل شد و در جامعه ایران نظامنامه و قانون به وجود آمد. در مدارس سنتی تغییراتی داده شد و مدارس جدید برای یک هدف مشخص و کاربردی سر و سامان یافت. به این ترتیب جامعه گامهای آهستهای را به تدریج به سوی مدرن شدن برداشت.
نظر شما