مریم صانعپور گفت: زنانه پنداری زمین و مردانه پنداری آسمان قدمتی تا اسطورههای یونان باستان دارد که تا شباهت میان زن و طبیعت و شباهت میان مرد و فرهنگ در فلسفه مدرن ادامه مییابد و مجوز تسلط مرد بر زن را به تبع تسلط فرهنگ بر طبیعت صادر میکند.
نصر اصفهانی در ابتدای این نشست با بیان اینکه این کتاب در سال 1381 به فارسی ترجمه شده و جزء کتاب کلاسیک زنان و فلسفه است گفت: پس از این اثر، کتابهای زیادی در نقد و بررسی آن منتشر شده است. محبوبه مهاجر کتاب دشواری را با شجاعت به فارسی برگرداند. برای زنانه نگری در ابتدا باید از فلسفه شروع کنیم چون در آنجا است که قرار است زنان نسبتشان را با جهان، خود و ... مشخص کنند. زنانه نگری نمیتواند در مرحله اول جدا از فلسفه باشد و این کتاب جزء اولین تلاشهای برجسته در این باره است.
وی ادامه داد: مولف کتابهای بسیاری در این باره نوشته که حاوی دیدگاههای جدید است. او در مقدمهای که درباره عقل مذکر نوشته میگوید با توجه به بحثهای امروزی درباره استعاره و ... اگر قرار باشد دوباره این کتاب را بنویسد باید به مباحث جدیدتری بپردازد اما هنوز هم این کتاب با شکل فعلی یکی از آثار کلاسیک در این باره است.
نصر اصفهانی توضیحاتی را درباره کتابهایی که در حوزه عقل و جنسیت نوشته شدهاند ارایه کرد و گفت: یکی از این آثار کتاب «کوگیتو: زنان اندیشه» است که بهصورت گفتوگو با فیلسوفان زن تدوین شده و یکی از آثار مقدماتی بسیار خوب در حوزه فلسفه و جنسیت است. همچنین کتابهای ایمان بهمثابه عقل و معرفتشناسی فمینیستی از دیدگاه لیندا الکوف از دیگر آثاری است که در حوزه عقل و جنسیت منتشر شده است.
محبوبه مهاجر نیز در ادامه این نشست توضیحاتی را درباره روند ترجمه کتاب عقل مذکر ارایه کرد و گفت: ترجمه این کتاب به سفارش دوستان در مجله ارغنون صورت گرفت و من آن زمان مشغول ترجمه یک دایرةالمعارف بودم اما از آنجایی که علاقهمند به ترجمه متون فلسفی هستم اما در عین حال چندان فمینیست هم نیستم این کار را آغاز کردم البته باید توجه کرد که ترجمه متون فلسفی این چنینی بسیار مشکل است چرا که مفاهیم فلسفی در بستر تاریخی رشد میکند.
وی ادامه داد: در ترجمه این کار ابتدا چندین فصل را ترجمه کردم و پس از ادامه ترجمه دایرهالمعارفی که مشغول آن بودم بخشهای دیگر عقل مذکر را به پایان رساندم. این کتاب از جمله آثاری است که توانسته از مباحث سطحی فمینیستی که امروزه در جامعه مد شده دوری کند چراکه برخی از متون آنچنان از موضوعات اصلی دور میشوند که مخاطب را از تأمل پرهیز میدهند. بنابراین ما باید در ترجمه از مبادی و مبانی تفکر شروع کنیم و ببینیم که اساس موضوعاتی که میخواهیم به آنها بپردازیم در چه چیزی ریشه دارد. امروز بسیاری از منابع کلاسیک ترجمه نشده اما ما در حال پرداختن به موضوعات فرعیتر در فلسفه هستیم که مشکلی از ما را هم حل نمیکند.
مهاجر با تاکید بر اینکه باید در مبادی فلسفی موضوعات تعمق کنیم افزود: شما در کتابی مانند کوگیتو میبینید که فلاسفه زن چه برخوردی با موضوعات داشتند. باید تاکید کنیم که هرموضوع در سطوح مختلف باید بررسی شود. امروز اغلب کتابها به جنسیت توجه کردند در حالی که فمینیست از جنس و جنسیت تشکیل شده است همانطور که میدانید جنسیت محصول اجتماع و جنس به ویژگیهای بیولوژیک زن و مرد برمیگردد.
این مترجم آثار فلسفی با بیان اینکه فیلسوفان عقلانیت را خاص مرد میدانستند و معتقد بودند که عقل اختصاص به مردان دارد گفت: مولف کتاب عقل مذکر تاکید میکند که چون فیلسوفان عقلانیت را ویژه مردان میدانستند حقایق نیز از زبان آنها بیان و صادر میشد و از همین نظر احکام صادر شده از سوی مردان تام و تمام و غائی و نهایی بود. مولف عقل مذکر همچنین بیان میکند که چگونه مفهوم انسان خوب و بد در طول تاریخ مغفول گذاشته شده و عقلانیت که وابسته به زبان است چگونه در مکاتب فلسفی به مردان نسبت داده شده است. بنابراین تضادهایی که بین عقل و زنانگی دلایل مفهومی و عملی دارد و این موضوع موجب شده که زن از تاریخ عقلانیت حذف شود.
مهاجر در ادامه به برخی از جریانات از سوی فیلسوفانی چون دریدا و فوکو و رابطه افکار آنها با موضوع زن و زنانگی اشاره کرد و گفت: لوید مولف کتاب عقل مذکر نیز متاثر از دریدا و فکو است و میگوید مردانگی عقل تحت تاثیر مجازهای فلسفی است. او همچنین تقسیم دوگانه انگاری دکارت را در این فرایند موثر میداند. او معتقد است مردانگی عقل تنها به جنس و جنسیت خلاصه نمیشود و نظم دکارتی را در این باره رد میکند. به اعتقاد او اصول فلسفه به صورت مجازهای فلسفی در میآید و تبدیل به ساختارهای نمادین میشوند و اینها موجب میشود که محتوای نمادین شکل دیگری بگیرد و موضوع جنسیت در قالب مردانگی ـ زنانگی مطرح شود.
مهاجر در بخشهای پایانی سخنانش به رویکرد اسپینوزا اشاره کرد و افزود: او معتقد است ما باید به انسایت واحد و مشترک برسیم و این میتواند به ما کمک کند تا به نقد ساختاری نمادین در این باره برویم.
صانع پور با بیان اینکه عقل وجه امتیاز انسان از سایر حیوانات است که موجب درک کلیات، تمیز دادن حق و باطل و نیز خوب و بد است گفت: درباره ویژگیهای عقل انسان کتابها نوشتهاند که در اینجا به طور خلاصه میگوییم که تمدن و پیشرفت بشر مرهون عقلانیت انسان است این عقل اصولا یک قوه پیشاجنسیتی است. اما هر چند دکارت از مشترک بودن این عقل میان انسانها سخن گفته اما در میراث فلسفی غرب چنین عقلی مردانه تعریف شده است. در حالی که مفاهیم پیشا جنسیتی عقل نظری به انسانیت مشترک تعلق دارد که به غلط مردانه تلقی شدهاند اما مصادیق جنسیتی عقل عملی مستلزم تفاوتهایی بین شیوه تفکر مردانه و زنانه است که باید مواظب بود بین این دو حوزه خلط نشود.
وی ادامه داد: اندرسن که کتابش را پس از لوید نوشت زن ستیزی فلسفه غرب را تا اسطورههای یونان باستان رد یابی کرده است. میتوان در یک نشست دیگر از ریشههای اسطورهای مردمحوری فلسفه یونان باستان سخن گفت اما به طور خلاصه هومر و هزیود، اسطورههایی را خلق کردند که از هرا ایزدبانوی آسمانی حسادت گرفته تا هکات ایزدبانوی گمراهی و جادوگری و تا پاندورای رنج آفرین همگی در تقابل با عقلانیت قرار داشتند و اگر جایی از آتنای عاقل سخن گفته شده در قالب مردانه منتور به نصیحت و خیرخواهی میپردازد. اندرسن معتقد است فلسفههای پیش سقراطی و مقولات متقابل فیثاغوری متاثر از همین رویکرد اسطوره پردازانه است.
به گفته این استاد دانشگاه، از آغاز شکل گیری فلسفه تا کنون زنان با این اتهام از پارادایم فیلسوفانه طرد شدند که فاقد درک کلی و انتزاعی هستند درحالی که گفتیم ویژگی عقل مشترک و پیشاجنسیتی همین درک کلیات و قدرت انتزاع است اما نگاه مردسالارانه همواره زنان را جزیی نگر معرفی کرده و شأنی حیوانی برای زنان قائل شده است زیرا حیوانات جزیی نگر و فاقد درک کلیات هستند.
این مدرس فلسفه با اشاره به اینکه زنانه پنداری زمین و مردانه پنداری آسمان قدمتی تا اسطورههای یونان باستان دارد که تا شباهت میان زن و طبیعت و شباهت میان مرد و فرهنگ در فلسفه مدرن ادامه مییابد و مجوز تسلط مرد بر زن را به تبع تسلط فرهنگ بر طبیعت صادر میکند گفت: نیچه معتقد است وابستگی زن به طبیعت بیش از مرد به طبیعت است بنابراین فرهنگ همیشه بیرون از وجود زن می ماند. همچنین قرار دادن زن در جایگاه ماده کدر، بی تعین و فاقد دانایی از آغاز در فلسفه یونان باستان شکل گرفت که فیلسوفان مسلمان نیز در این طرز تلقی همچنان تابع یونانیان هستند در چنین تعبیری شأن زنانه به جسمانیت فاقد روح تنزل یافت؛ و مرد در جایگاه صورت متعین، حامل دانایی و ذهنیت روحانی قرار داده شد. چنین برداشتی حاصل نگاه دوگانه انگارانه آسمان در تقابل با زمین؛ مرد درتقابل با زن؛ صورت در تقابل با ماده؛ و ذهن در تقابل با جسم است درحالی که در یک رویکرد وحدت گرایانه اصولا این شکاف میان ماده دون مرتبه و صورت بلند مرتبه یا جسم دانی و روح عالی مطرح نیست و در نتیجه دوگانگی سلطه آمیز مرد/ زن معنا ندارد.
وی اضافه کرد: در تصورات اسطورهای یونان باستان زنانگی تجسم نقص، بی نظمی و بی تعینی بود و در مقابل مردانگی در جایگاه کمال، نظم و متعین قرار داشت همچنین ایشان نقش تولید مثل برای زنان قائل نبودند و فقط زن را حامل نطفه مرد یعنی زمین کاشت نطفه انسان تلقی میکردند.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با بیان اینکه امروزه در دوره پسامدرن با عبور از مدرنیته فضای مناسبی برای پرداختن به رابطه جنسیت و عقلانیت فراهم شده عنوان کرد: در این فرصت مغتنم عقل مدرن مورد استنطاق و بازخواست قرار گرفته و راه رهایی از چنبره جزمی آموزه های عقلانیت مدرن باز شده و در نتیجه نگرشهای فیلسوفان فمینیست در فضایی ساختارشکنانه مجال بروز و بالندگی یافته است. امروزه با عبور از دوره تک صدایی آموزههای مردانه و جهانشمول غربی فرصتی برای شنیدن صداهای زنانه همچون صدای فرهنگ های غیر غربی فراهم شده است.
وی ادامه داد: در تلقی افلاطون نفس عقلانی که مرد مظهر آن است باید از بند جسم احساسی که زن مظهر آن است رها شود و همانطور که نفس عقلانی حاکم احساسات است، مرد نیز باید بتواند زن را برده وار تحت حاکمیت خود درآورد و این امر که با فلسفه یونانی آغاز شده بود تا نگرشهای دینی متاثر از فلسفه یونان مانند علمای یهودی و رهبانان مسیحی پیش رفته و سرانجام در نگرش فیلسوفان مسلمان ادامه یافته همین نگرش تا دیدگاههای فقهای شیعه رسوخ کرده و در نتیجه به اسم اسلام، زنان جنس فرعی، تابع و تحت حاکمیت مردان تعریف شدهاند بدون آنکه به صراحتهای آیات قرآنی در مورد اتحاد روح القدس که فرشته دانایی است با مریم مقدس توجهی شود بدون اینکه توجه شود بسامد نام مریم در قرآن بیش از هر نامی است و این بدون علت نمی تواند باشد.
صانع پور با انتقاد از اینکه فقه ما متاسفانه رابطهای با رویکردهای قرآنی ندارد و به همین دلیل به شدت مردسالارانه است گفت: آیا فقهای عظام توجه دارند که داستان حاکمیت بلقیس به عنوان یک حاکمیت موفق و منحصر به فرد به تفصیل در قرآن آمده و قابل توجه این که در قرآن از یک نظام حاکمیتی به تفصیل و با تحسین و تجلیل سخن گفته شده و آن هم حکمرانی سیاسی یک زن است که به خوبی ویژگیهای یک قدرت عقلانی مادرانه را توصیف میکند. آیا این اشارات قرآنی برای فقهای ما کافی نیست؟ فقه و فرهنگ ما به شدت مردسالارانه است و زنان را به حوزه خصوصی می راند درحالی که پیامبر اسلام زنی را شایسته ازدواج با خود دید که در عصر زنده به گور کردن دختران، در حوزه عمومی به تجارت برون مرزی اشتغال داشت و مدیریت عقلانی و اخلاقی وی در امور اقتصادی حجاز و خارج از حجاز زبانزد همگان بود. پیامبر یک زن محصور در خانه را کفو خود ندید.
وی افزود: امامت امامان شیعه ریشه در یک زن دارد اما به نظر فقهای عظام سیادت از طریق پدران به فرزندان منتقل میشود نه از طریق مادران و همه اینها جای بازنگری دارد، اما یک بازنگری زنانه، یک روایت زنانه از اسلام وتشیع، یک تفسیر زنانه از قرآن، یک بازخوانی زنانه از تاریخ اسلام و روایات معصومین، و یک تغییر ریشهای با نگرشی زنانه در فقه شیعی و همه اینها لازمهاش تعریف مرجعیت فقهی زنانه است آیا رساله های عملیهای که بخش اعظمش مسائل مربوط به زنان است میتواند با نگرش و تجربیات مردانه نوشته شود و مورد تقلید قرار گیرد؟ هر چند در حال حاضر تعداد زنان حوزوی بسیار زیاد است اما متاسفانه این بانوان عموماً در حال بازتولید همان مردسالاری فقهی هستند. باید زنان خودشان دست به کار شوند.
صانع پور با اشاره به تاثیرپذیری تاویلات کتاب مقدس از نظریههای افلاطونی در آرای فیلون گفت: در این تعبیرات زن نماد ادراک حسی و فریب کار و بی وفا است و در داستان آفرینش با شیطان همراهی میکند اما باید تابع و مغلوب مرد نماد عقلانیت باشد که حقانی، غالب و مقتدر است. از طریق تاویلات تحقیرآمیز فیلون همه شرور، گمراهیها و پستیها به زن و عناصر زنانه نسبت داده شده و همه خیر، کمال و حق طلبی به مرد و عناصر مردانه مستند شده است و این تاویلات در متون دینی یهودی، مسیحی و نهایتا اسلامی وارد شده که نمودش را در احکام فقهی مشاهده میکنیم. از سوی دیگر میبینیم که فاعلیت جنسی مردان و انفعالیت جنسی زنان در یک رویکرد اسطوره مبنا به همه شئون عقل تمدن ساز و نیز عقل کلامی و تاویلات کتب مقدس سرایت داده شده است.
این مدرس دانشگاه در بخش پایانی سخنانش با طرح این سوال که آیا میتوان در رویکردی دیگر از حضور عقل مادرانه در حوزه عمومی سخن گفت تا عقل پدرانه با عقل مادرانه تزویج کند و به کمال برسد توضیح داد: در عین حال برخلاف تصور فیلسوفان ماقبل مدرن و مدرن درک کلیات امری مردانه و فوق توان زنان نیست زیرا درک انتزاعیات و قدرت استدلال از ویژگیهای انسان بماهو انسان است و زنان از نظر انسانیت کمتر از مردان نیستند زیرا در ماهیت تشکیک راه ندارد.
وی تاکید کرد: علاوه بر این پژوهشهای وجود شناسانه کنونی با تاکید بر تجربه زیسته زنان نشان میدهد که فیلسوفان زن فراوانی از گذشتههای دور وجود داشتهاند که قبلا صدایشان شنیده نمیشد اما در دوره کنونی تحولات فراوانی در نظریههای فلسفی ایجاد کردهاند مانند هانا آرنت، سیمون دوبوار، ولستون کرافت، کریستوا، آیریس مرداک، جورج الیوت، فوکس کلر، نل نادینگز، ماکسین گرین، مارتا نوسباوم، جودیت باتلر، ماری دیلی، پاملا اندرسن، و ریاضیدانان بیشماری که مریم میرزاخانی یکی از آنان است. اگر فقهای ما باور کنند که زنان انسانهای مادون و فرعی نیستند و به عنوان ابژه جنسی و ابزار آرامش مردان به زنان نگاه نکنند بلکه زنان را نیز هدف خلقت بدانند که خداوند در حدیث قدسی خطاب به انسان گفت «خلقت الاشیاء لاجلک و خلقتک لاجلی» منظور خدا در این حدیث مردان نیستند بلکه نوع انسان است که میتواند زن یا مرد باشد.
صانع پور گفت: کانت از مکمل بودن زن و مرد سخن میگوید اما این تکمیل کنندگی در صحنههای سیاسی و اجتماعی مطرح نمیشود بلکه در مورد اداره امور خانه و جزییِ مرد منحصر می شود تا مرد با فراغ بال از امور تربیتی فرزندان گرفته تا امور کلی، کلان و تمدن ساز را به عهده گیرد و حتی سرنوشت زنان را نیز در غیاب ایشان رقم زند. در تفکر روسو زن ابژه جنسی تلقی شد تا در کنج خانه بماند تا هم رفاه مردان را در خانه فراهم کند و هم جامعه مدنی از آثار ویرانگر خواهشهای جنسی در امان بماند البته معتقد بود زنان با تربیت پسرانشان میتوانند در حوزه عمومی نیز نقش داشته باشند ( چقدر این طرز تلقی برای ما به عنوان یک زن ایرانی در نوع خاصی از گفتمان فقهی ملموس است!!!)
وی یادآور شد: در این رویکرد جنسی یا زیست شناسانه، حتی مادرانگی فقط در یک تعبیر عاطفیِ احساسی و منافی با عقلانیت مطرح میشود و به همین جهت حضور مادرانه در جامعه، منافی عقلانیت تمدن ساز معرفی میشود در حالیکه اگر عقلانیت مادرانه یا زنانه با خصوصیات رحمت محورانه، صلح طلبانه، و هم افزایانهاش در حوزه عمومی مانند شئون مختلف سیاسی، اقتصادی و اجتماعی حاضر شود تقابل و نزاعها به تعاملات و دوستیها بدل میشوند، صلح و آرامش جایگزین جنگهای پر هزینه و فرساینده میشود، انسانها به جای حذف یکدیگر به پذیرش یکدیگر اهتمام میورزند و انرژیهای مصروف نزاع به انرژیهایی در طریق بالندگی حیات بشری تبدیل خواهند شد.
این محقق فلسفه با بیان اینکه زنان در تاریخ فلسفه غایب بودند و اگر حضور ضعیفی داشتند حضور زنانه اندیشانه نبوده است اظهار کرد: منظورم از زنانه اندیشی جزیی نگری، بی توجهی به عدالت اخلاقی، فقدان نگرش انتزاعی و بی طرفی فلسفی نیست بلکه منظورم از زنانه اندیشی رویکردهای نظری و اخلاقی تعاملی، هم افزایانه، عواطف نوعدوستانه، و اجتناب از تقابلهای نظری و اخلاقی تحلیل برنده است که به جز سالهای اخیر در تاریخ فلسفه سابقه نداشته است.
به گفته وی، برخی از فمینیستها همه اندیشه عقلانی را به بهانه مردانه بودن مردود اعلام میکنند در حالیکه این امر خودش ناقض استدلالهای انتقادی این نظریه پردازان فمینیستی است بنابراین مقابله با زن ستیزی فلسفی نباید تعقل و تفکر فلسفی را از ریشه بکند بلکه باید به طراحی نویی از عقلانیت اندیشید به عنوان مثال خانم اندرسن در کتاب A Feminist Philosophy of Religion از عقلانیتی سخن می گوید که دربردارنده عواطف نیز هست.
صانع پور در این باره توضیح داد: ورود عواطف و احساسات جسمانی به عقلانیت فلسفی موجب میشود اولا درباره زندگی دیگران بیندیشیم یعنی دیگری را به درون تفکر خودمان دعوت کنیم و از استعلا و غلبه خودمان بر دیگری اجتناب کنیم و ثانیا خودمان را به عنوان دیگری بازسازی کنیم. این روشها را میتوان روشهایی مادرانه معرفی کرد که به گونهای ملاطفت آمیز به دنبال ایجاد صلح، امنیت، عدالت، و رحمت فراگیر است و تبعیض و ستم را برنمیتابد. این روش با تبعیض و ستم گرایی مخالف است بنابراین هرگز زنان را اصلی و مردان را فرعی نمیداند بلکه به دنبال تبدیل دنیای پر جنگ و کشمکش کنونی به دنیایی امن و آرام است تا در شرایطی بدون سلطه و ستم و بدون برتری جنسی بر جنس دیگر یا نژادی بر نژاد دیگر یا فرهنگی بر فرهنگ دیگر بتوانند استعدادهایشان را به فعلیت برسانند تا جهانی عقلانی همراه با محوریت عشق و دوستی شکل گیرد.
وی در پایان گفت: امکانهای وسیعی در سنت توحیدی ما در این بازخوانی عقل فلسفی وجود دارد که عبارتند از وحدت میان معرفت شناسی و وجود شناسی در دو سیر معرفتی و وجودی در نقطه آغاز و پایان قاب قوسین در حکمت اسلامی و نیز در حکمت نوری خسروانی در سنت ایرانی؛ شکل دهی عقلانیت با توجه به حدیث «التودد نصف العقل» حضرت علی(ع) که دوستی انسان و سایر موجودات را از ذاتیات عقلانیت معرفی میکند و انسان دوستی را امری عرضی و بیرونی برای عقل اجتماعی نمیداند؛ شکل دهی عقلانیتی که دوگانگی میان معنای پاکیزه / با ماده آلوده یا ذهن نورانی / و جسم ظلمانی قائل نیست بلکه در رویکردی وحدت گرایانه ماده، جسم و بدن را به عنوان مظهری ناسوتی از عالم ملکوت و جبروت معرفی میکند چنانکه در نظریه عرفانی ابن عربی به عنوان نقطه اتصال شرق و غرب جغرافیایی، تاریخی و فرهنگی مطرح است؛ همچنین در بازخوانی و بازسازی عقلانیت قابلیتهای فراجنسی زبان فارسی در مقابل زبان لاتین و عربی میتواند مورد استفاده قرار گیرد.
نظر شما