وی ادامه داد: در واقع آسیموف نویسنده کتابهای علم به زبان ساده بود. وی به شخصه به موضوعات علمی علاقه زیادی داشت و در داستانهایش مبدع ایدههای بسیاری بود. این نویسنده در عین بهره گیری زیاد از تخیلش تلاش میکرد مفاهیم علمی را با هدفی که مدنظرش است در قالب داستان بگنجاند. مسائلی که در آن زمان چندان هم پذیرفته شده نبود. برای مثال وی برجستهترین نویسنده علمی - تخیلی است که بیش از اندازه درباره هوش مصنوعی حرف زده است. باید اذعان کنم که آسیموف اولین فردی است که از واژه رباتیک استفاده کرد. درواقع این واژه از دل داستانها بیرون آمد و تبدیل به فعالیتهای فناوریگونه شد.
به گفته جهانپناه آسیموف در راستای سادهسازی علم حتی در یک برهه زمانی کمتر داستانهای علمی-تخیلی مینوشت و تلاش میکرد در قالب مقالات و کتابها به نوعی واقعیت علم را به زبان ساده ترویج کند.
وی در ادامه گفت: این را باید همیشه در نظر بگیریم که مفهوم علمی-تخیلی همیشه با حقایق علمی همراه بوده است و این در مورد همه نویسندهها صدق میکند. در حقیقت همگی آنها بسته به تحصیلات دانشگاهی، زمینه تحقیقاتی، یادداشتها و دورنمایی که از علم داشتند از یافتههای علمی در آثار خود استفاده میکردند. اینکه چقدر نوشتهها و داستانهای آنها به واقعیت پیوسته باشد چه نپیوسته باشد، در کل محتوای کتابهایشان ریشه در واقعیت علم داشته است. میتوان گفت آسیموف یکی از پیشروان سادهسازی علم بوده است.
این نویسنده در پاسخ به این پرسش که آسیموف چه تاثیری در آثار نویسندگان علمی بعد از خود داشت گفت: ابتدا باید گفت طول دورهای که آسیموف دست به قلم بوده مصادف با زمانی بوده که نویسندگی علمی مدرن به زبان ساده، هنوز جوان بوده است. آن زمان روزنامهنگاری علمی هم درنطفه به سر میبرد و جایگاهی نداشت. درواقع دورانی بود که دسترسیهای محدودی به اطلاعات وجود داشت و آسیموف در شرایطی ظهور کرد که میتوان نام سپیدهدم دوران داستانهای علمی به زبان ساده را بر آن گذاشت. دقیقا در این دوران بود که نویسندگان بیشتری جذب ژانر علم به زبان ساده شدند و علاقه مردم هم به آرامی جذب چنین داستانهایی شد.
جهانپناه با اشاره شکوفایی روزنامهنگاری علمی در دوران رواج سادهسازی علم گفت: بسیاری از روزنامهنگاران علم کهنهکاری که امروز ما میشناسیم، افرادی هستند که از دل همین دوران بیرون آمدهاند یا کتابهای آسیموف را خواندهاند یا در این دوره فعالیت خود را آغاز کردند و دیده شدند.
وی با اشاره به اهمیت داشتن سواد علم تخصصی مترجمان در امر ترجمه آثار علمی گفت: اصلی در این زمینه وجود دارد که یک نویسنده علمی باید یک مترجم خوبی باشد اما لزومی ندارد یک مترجم حتمن نویسنده باشد. البته که یک مترجم باید اطلاعات کافی از حوزهای که ترجمه میکند را داشته باشد در واقع باید بداند که چه چیزی ترجمه میکند.
وی افزود: به طور طبیعی کاهش عرصه فعالیت به کاهش نیروی متخصص هم منجر میشود و در نتیجه به طور اتوماتیک نیروهای کم اثرتر وارد بازار کار میشود. به همین دلیل افرادی که اطلاعات و تخصص لازم را ندارند در عرصه محتوای علمی در قالب مترجم یا روزنامهنگار فعالیت میکنند. اتفاقی که افتاده است این است که برخی ناشران هم توجهی به تبحر مترجم ندارند و مخاطبان با خواندن این آثار متوجه شکاف اطلاعاتی مترجم میشود.
جهانپناه با اشاره به اهمیت دانش زبانی و نگارشی دانشمندان گفت: معمولا دانشمندی میتواند یک کتاب را برای عموم بنویسد یا ترجمه کند که نوشتن بداند. در واقع بهترین نویسندههای علمی میتواند دانشگاهیانی باشند که ذوق نوشتن هم دارند. البته در این حین فعالیت ارزشمند دیگر مترجمان با سابقه در این عرصه را زیر سوال نمیبرم قطعا تلاش آنها در طول سالهای متمادی بر بهبود افزایش دانش کشور تاثیرگذار بوده است و نمیتوان آن را کتمان کرد. اما شاید دانشگاهیان به واسطه دانش تخصصیشان راحتتر میتوانند مطالب علمی را برگردانند به شرطی که ابتدا مطالعه زیادی در زمینه ادبیات داشته و از طرفی هم دارای نثر روانی باشند. در صورت فقدان این دو مولفه، نتیجه کاملا معکوس خواهد شد. آن موقع است که باید شاهد ورود آثاری در ژانر علم برای عموم باشیم که مخاطبان با خواندن اثر چیزی از آن نمیفهمند.
وی نقش آموزش تولید محتوای علمی برای افراد را مهم دانست و گفت: همانگونه که پیشتر هم اشاره شد، ما در ایران تاکنون فرآیند منظمی برای آموزش روزنامهنگاری و نویسندگی علمی نداشتیم به همین دلیل است که امروز در این زمینه دچار مشکلاتی هستیم. در واقع اقبال کم ناشران به کار تخصصی یکی دیگر از مواردی است که باعث انتشار کتابهایی شده است که تنها نامشان علم به زبان ساده است. شاید ویراستاری علمی بتواند تا حدی از این مشکلات بکاهد؛ چراکه فیلتر مطمئنی برای یک کتاب به حساب میآید.
نظر شما