معصومه میرابوطالبی در یازدهمین روز از پویش معرفی ده کتاب، فهرستی از کتب مناسب کودک و نوجوان معرفی کرد که مطالعه نحوه معرفیاو، اهمیت پرداختن به کتب این رده سنیرا یادآوری میکند.
با هدف مبارزه با افزایش شیوع کرونا و بهرهمندی از ایام قرنطینه و همچنین جهت ترویج فرهنگ کتابخوانی و تبدیل این تهدید به فرصت، به سراغ نویسندگان و شاعران مطرح و توانای قمی رفتیم و از آنها خواستیم تا ده کتاب از میان بهترین کتابهایی که خواندهاند را با توضیحی کوتاه معرفی کنند و اولویت خود را در معرفی کتب، به آثار معاصر اختصاص دهند که هر روز لیست دهتایی یک نفررا منتشر میکنیم.
در روز یازدهم از این چالش ، سراغ معصومه میرابوطالبی نویسنده حوزه کودک و نوجوان و عضو هیئت مدیره انجمن ادبی داستان جمعه رفتیم. معصومه میرابوطالبی متولد ۲۱ دیماه سال ۶۰ از شهر قم، دارای مدرک کارشناسی ارشد ادبیات کودکونوجوان و نویسنده کتابهای؛ «مثل یک بوم سفید»، «از باغها به بعد»، «اژدهای دماوند»، «آن سوی دریای مردگان»، «پروفسور فوفو»، «هندوانه خوشحال»، «شهر من»، «عروسی درِ قوری»، «سفر دانهای» و «جوجه های آفتاب پرست» است.
در ادامه فهرست کتب دهگانهای که معصومه میرابوطالبی در گفتوگو با خبرنگار ایسنا مطرح کرد، میآید:
اول؛ مجموعه سه جلدی پَتَشخوارگر: «جلد اول؛ حماسه سرآغاز»، «جلد دوم؛ مردی از تبار اژدها»، «جلد سوم؛ بر بنیادهای هستی» به قلم آرمان آرین و چاپ نشر افق.
اگر با قلم آرمان آرین آشنا باشید نثر و نگاهش را در این مجموعه هم میبینید. نگاهی به اساطیر ایران و داستانی حماسی فانتزی که به نبرد دو نیروی خیر و شر میپردازد. اما این بار این نبرد بسیار عظیمتر از قبل است.
انگرهمینو یا همان ابلیس این بار راه تازهای پیدا کرده و نیروهایش در حال فتح زمین به طور کامل هستند. حالا نیاز است که مردی از تبار اژدها برخیزد و برای نجات زمین قیام کند.
اما او منجی نیست، یعنی قرار نیست یکه و تنها بتازد و جهان را از پلیدی برهاند. پتشخوارگر با شیطان عهد و پیمانی مزورانه بسته و بعد شیطان را گول زده است. تاریخ به خود چنین نیرنگی ندیده، نیرنگ بر شیطان.
و حالا او خود نیرویی از شیطان گرفته و قصد دارد علیه او از نیروی شیطانیاش استفاده کند.
این نیرنگ، وجهی جدید به ماجرای نبرد دو نیروی خیر و شر میدهد، اینکه خیر و شر در کنار هم به قیام برمیخیزند.داستان پتشخوارگر و همراهانش در این سه مجلد تمام نمیشود.
دوم؛ شهر زنبوران: به قلم تاماس کنیلی و ترجمه حسین ابراهیمی (الوند)، شقایق قندهاری؛ چاپ نشر افق.
«کندوی زنبورها»، جای جالبی برای حضور دو کودک است، هم اینکه مشارکت جمعی در یک زندگی اجتماعی را تجربه کنند، هم خشونت پنهانی که در طرد کردن ملکهی قبلی و قدرتطلبی ملکهی جدید است را ببینند.
نِد در بیمارستان بستری میشود و نانسیکلانسی، دختری صد و بیست ساله و زنبوری به نام ایپیس به دنبالش میآیند. آنها ند را با خود به کندو میبرند و ند زندگی در جمع زنبورها را تجربه میکند.
ند با زنبورهای نر، بازِل و رومئو، دوست است و میخواهد کاری برای آنها بکند. زنبورهای ماده، با اولین بارندگیِ پاییزی زنبورهای نر را از کندو بیرون میکنند. ند تلاش خودش را میکند اما او نمیتواند قاعده و قانونی را که از چهل و سه میلیون سال پیش در طبیعت وجود داشته تغییر بدهد. با شروع اولین باران، بازِل و رومئو و بقیهی زنبورهای نر از کندو اخراج میشوند و مرگ در انتظار آنهاست. شهر زنبوران داستانیست با نگاه مستندوار به زندگی جمعی زنبورها.
سوم؛ گفتوگوی جادوگر بزرگ با ملکهی جزیرهی رنگها: به قلم جمشید خانیان و چاپ نشر افق. جادوگر بزرگ، رهی است، نوجوانی که برای یک روز میخواهد برود به جزیرهی رنگها و هر کاری که خانم پارسا (همان ملکهی جزیرهی رنگها) از او بخواهد انجام دهد و در ازای این کار، به دوچرخهای که آرزویش را دارد برسد.
اما خانم پارسا در ازای چه کاری میخواهد پولِ یک دوچرخه را به رهی بدهد؟ چه کاری این همه ارزش دارد؟
داستان به صورت یک فصل درمیان اینگونه روایت میشود: روایتی سوم شخص از صبح روزی که رهی میخواهد به خانهی خانم پارسا برود تا غروبش...
و دیالوگهایی که بین رهی و خانم پارسا رد و بدل شده است.
دیالوگها عالی رد و بدل میشوند و در میان رفت و برگشتش، هم شخصیتها را کامل میکنند، هم موقعیت داستانی را و هم از امیرطاهایی میگویند که حضورِ غایبش در داستان، بخشی از تنهی اصلیِ طرح است.
چهارم؛ زنی با موهای قرمز: نوشته اورهان پاموک، ترجمه مژده الفت و چاپ نشر نون. ادیپ شهریار و رستم کنار هم قرار میگیرند تا پدرکشی و پسرکشی دوباره در تاریخ شکل بگیرد.
این پدرکشی و پسر کشی نه در زیرلایههای متن، که صراحتا از طرف خود نویسنده در داستان مطرح میشود.
نویسنده از زبان راوی، مدام خود را درگیر داستانِ اودیپ شهریار میبیند و در فصل نهایی، او رستم نمیشود که سهراب را بکشد و دوباره پدرکشی رخ میدهد.
داستان با یادآوری خاطراتِ ۱۵ سالگی مردی شروع میشود که در ترکیهی میانِ شرق و غرب مانده، همراهِ یک چاهکن میشود. او به همراه استادش عمق زمین را میکاود و انگار که با رسیدن به لایههای فسیلی زمین، اسطورههای پدری و پسری را میکاود.
اما همهی داستان در نوجوانی او تمام نمیشود. او بزرگ میشود و سهرابی مثل یک پسر حرامزاده فرزندش میشود. سهرابی که انسان نیست، نام تجاری یک شرکت است. غافل از اینکه وقتی قرار باشد پدرکشی شکل بگیرد، پسری از بطن تاریخ پیدایش میشود.
پنجم؛ عروسک پدر: اثر پاتریشیا کالورت و ترجمه شقایق قندهاری به همت نشر امیرکبیر. آیا همیشه همه چیز همانطوری که ما میخواهیم پیش خواهد رفت؟ قاعدتا نه. اما چطور میشود این را به یک نوجوان ۱۳ ساله گفت که خانواده هفت نفرهاش، دیگر هیچوقت دور هم جمع نخواهند شد.
گلنیس نمیخواهد به شرایط جدید عادت کند، او میخواهد پدرش را که به خاطر سوء استفاده مالی در زندان است نجات دهد. مطمئن است راه فراری وجود دارد. حتما پدر مدارک بیگناهیاش را یک جایی مخفی کرده، حتما یک روز از او میخواهد برود نیویورک و بیگناهیاش را اثبات کند... اما اینطور نمیشود.
وقتی پدر صادقانه به گیلنس اعتراف میکند که در این پرونده گناهکار است، یعنی آیندهای را گیلنس برای خودش متصور است، نابود میکند. شاید دیگر هیچ وقت اعضای خانواده دور هم جمع نشوند. پس گیلنس باید زندگی جدیدی برای خودش بسازد. او باید شرایط را بپذیرد.
پایان خوشایند رمان، رهاییِ پدر نیست، یاد گرفتن کنار آمدن با شرایط و پذیرفتن حقیقت است. ساختن یک زندگی جدید که هیچ شباهتی به زندگی قبلی ندارد، میتواند یک پایان شاد باشد.
ششم؛ مومو: تالیف میشائیل اِنده و ترجمه کتایون سلطانی، چاپ نشر افق. مومو یک دختر بچهی عادی نیست. کسی نمیداند از کجا آمده و پدر و مادرش چه کسانی هستند. او قدرت عجیبی دارد. اابته نه جادو میکند، نه میتواند به موجودات دیگر تبدیل شود. حتی نمیتواند گنج پیدا کند.
اما مومو کاری میکند که بقیه درست زندگی کنند. او یک شنوندهی خوب است. هر کس به او میرسد آرام میشود، متوقف میشود و دیگر به کارهای عقبافتادهاش فکر نمیکند. در آرامش صحبت میکند، از احساسات و تخیلش میگوید و شاد میشود. اما این کار مومو به مذاق عالیجنابان خاکستری پوش خوش نمیآید.
عالیجنابان خاکستری پوش چه کسانی هستند؟ این را باید در داستان فهمید. دزدی زمان و جادوی گلهای ساعتی را هم باید خواند. و کسی که میتواند جهان را از دست این عالیجنابان نجات بدهد کسی نیست جز مومو.
مومو داستان ما بزرگسالهاست که چنان درگیر روزمرگی میشویم که یادمان میرود به احساسات خودمان گوش کنیم. احساساتی که میتواند ما را از دست عالیجنابان خاکستری پوش نجات میدهد.
هفتم؛ اسب جنگی نوشته مایکل مورپرگو و ترجمه پروین علیپور، نشر افق. در رمان، ما همراه جویی هستیم، کرّه اسبی که مدت کمی بعد از به دنیا آمدن، توسط یک مزرعهدار خریده میشود. جویی با آلبرت، پسر مزرعهدار دوست میشود، و این دوستی چنان عمیق است که یک سفر طول و دراز را برای آلبرت رقم میزند.
جویی اسب مزرعه نیست، اما اسب جنگ هم نیست. ولی مگر جنگ اجازه میدهد تو انتخاب کنی چطور اسبی باشی. جنگ اجازهی فکر نمیدهد. تو را درون خودش میکشد و تویی که باید برای زنده ماندن تلاش کنی. و جویی تلاش میکند. او در جبههی انگلیسیهاست. بعد اسیر آلمانیها میشود و در جبههی آنها میجنگد. مدتی هم پیش یک مزرعهدار فرانسویست. تا اینکه دوباره به دست بریتانیاییها میافتد و میتواند به خانه برگردد.
مهم نیست که جویی در چه خاکی و در چه جبههای است. او میبیند که آدمها در هر طرف جنگ، به هم شبیهند. فقط پرچمها و لباسهایشان فرق دارد و نمیداند چرا برای این فرق، آنها همدیگر را میکشند. شاید خودِ آدمها هم ندانند. استیون اسپیلبرگ فیلمی اقتباسی از این رمان ساخته است.
هشتم؛ بابای پرندهی من نوشته دیوید آلموند و ترجمه ریحانه جعفری؛ نشر پیدایش. عمه دورین میگوید عقل بابا اندازهی یک نخود است. کدام آدم عاقلی با خوردن کرم و خرمگس، و با بالهایی که از پرهای ریخته پرندگان و تکه پارچه درست شده پرواز میکند.
عمه دورین حسابی عصبانیست و مدیر مدرسه را میآورد تا بساط این مسخرهبازی را جمع کند. اما آقای مدیر هم از ایدهی مسابقهی پرواز آدمها خوشش میآید و میخواهد در آن شرکت کند. و آخر سر چه کسی واقعا پرواز میکند؟ عمه دورین... کی باورش میشد. پس عقل بابا اندازهی نخود نبود.
داستان بابای پرندهی من، داستان دختریست که از پدرش مراقبت میکند، از آرزوها و رویاهای پدر حمایت میکند و همین حمایت، به زندگی همه رنگ شادی و مهربانی میدهد.
نهم؛ نامادری من: نوشته کاترین بیتسون، ترجمه پروین علیپور چاپ نشر چشمه. «بی» نمیخواهد زندگیاش تغییر کند. او مادرش را از دست داده و عادت کرده که پدر فقط برای او باشد. نمیخواهد پدر را با کسی شریک شود و شکل زندگیشان تغییر کند.
اما یک دفعه، سر و کلهی جوزی پیدا میشود. پدر او را دوست دارد و بی، احساس خطر میکند. هر لحظه ممکن است او صاحب یک نامادری شود. جوزی به خانه آنها میآید و اینجاست که بی، محرم اسرار جوزی میشود و او رازی را که به هیچکس نگفته، به بی، میگوید. رازی درمورد برادرش هارولد...
داستان همانطور که از عنوانش پیداست ماجرای کنار آمدن کودک با نامادریاش است. روایت جذابی دارد و میتواند برای بچههایی در موقعیت مشابه، کمککننده باشد. بچههای بالای دوازده سال میتوانند مخاطبین این کتاب باشند. طرح جلد رمان میتوانست به مراتب بهتر از این باشد.
دهم؛ باران زاد: به قلم ضحی کاظمی و انتشارات کتابسرای تندیس. «باران زاد» رمانیست پساآخرالزمانی. وقتی زندگی آدمها در شکل کنونی از بین رفته و زمین را آب فرا گرفته است. آدمها راه و روش تازهای برای زندگی بر روی چنین زمینی یافتهاند و از ناجیای پیروی میکنند که نمیدانند فرامینش از کجا آمده. چطور زندگی میکرده و چطور آدمی بوده.
تیراد، شخصیت اصلی رمان، به دنبال واقعیت است و در این راه به کشف بزرگی درمورد ناجی میرسد، کشفی که ماهیت زندگی را برای او و بقیه عوض میکند. طبیعت تاثیر شگرف خود را بر زندگی آدمیان میگذارد، تاثیری که تطابق حداکثری زندگی انسانها با طبیعت جدید زمین است.
گفتنی است معصومه میرابوطالبی نویسنده مقالات پژوهشی در مورد افسانه ها و ادبیات کودک و نوجوان، در همایشهای مختلف است و تجربه همکاری در زمینه داستان با مجلات رشد، باران و سلام بچهها را در کارنامه خود دارد.
وی همچنین تجربه همکاری در زمینه نقد داستان با گروه داستان جمعه، روزنامه فرهیختگان، سایت اقلیترا دارد و تاکنون چندین کارگاه داستاننویسی برای نوجوانان برگزار کردهاست.
تاکنون مرضیه نفری، حامد حجتی، فاطمه دولتی، علیاصغر عزتیپاک، محبوبه حاجی مرتضایی، حامد اشتری،سمیه عالمی، محمدغفاری، زهرا کاردانی و حامد جلالی فهرستهای دهگانه خودرا در روزیهای گذشته معرفی کردهاند.
در روزهای آتی به معرفی سایر نویسندگان و شاعران شهر قم و پیشنهادات دهگانه آنها جهت مطالعه کتاب در ایام تعطیلات کروناییرا خواهیم داشت.
نظر شما