بحران کرونا جهان را فراگرفته و برای بسیاری از کشورها نظیر ایران ما، بحرانی عظیم است. ایران ما علاوه بر کرونا، با بحران اقتصادی، تحریمها، وضع ناخوشایند سرمایه اجتماعی، تنش در سیاست خارجی، پایین آمدن قیمت نفت، بیش از یک دهه کاهش نرخ سرمایهگذاری، چند دهه تورم دورقمی و ناکافی بودن رشد اقتصادی هم مواجه است. اینها همه میتوانند بحران ملی باشند یا به بحرانهای ملی تبدیل شوند.
اگر کتابی، تلاش علمی خوبی برای پاسخ دادن به این دو سؤال باشد، ارزش خواندن دارد. کتاب «آشوب: نقاط عطف برای کشورهای بحرانزده» نوشته «جِرد دایموند» (که پیش از این کتاب ارزشمند فروپاشی هم از او به فارسی ترجمه شده) کتابی است که با وصف فوق الان باید خواند.
جرد دایموند کتاب را با بحثی درباره بحرانهای شخصی زندگی افراد و یافتههای رواندرمانی برای غلبه بر این نوع بحرانها شروع میکند. بحرانهای شخصی «نقطه عطف» هستند. «نقطه عطف ما را در تنگنا میگذارد تا روشهای جدیدی طراحی کنیم، زیرا ثابت شده است که روشهای پیشین برای رفع مشکلات، از عهده چالش مورد نظر برنمیآیند.» (ص. 20)
او نشان میدهد که برای غلبه بر بحرانهای شخصی در زندگی باید دوازده اقدام صورت گیرد. (ص. 60) دایموند سپس شباهتها و تفاوتهای بین افراد و کشورها را بررسی کرده و به فهرست دوازده «عامل مرتبط با پیآمدهای بحرانهای ملی» میرسد. او نُه عامل را بین افراد و کشورها مشترک تشخیص داده و سه عامل را به صورت استعارههایی برای مقابله با بحرانهای ملی بهکار میگیرد. نه عامل مشترک خیلی خلاصه عبارتند از:
یک. اجماع ملی درباره در بحران قرار گرفتن کشور (تصدیق یا انکار)
دو. پذیرش مسئولیت ملی برای اقدام کردن (پذیرش مسئولیت یا به گردن دیگران انداختن تقصیر)
سه. حصارسازی و تعیین حدود آن دسته مشکلات ملی که باید رفع شوند (تعیین آن سیاستها و نهادهایی که باید تغییر کنند یا غفلت از تغییر)
چهار. دریافت کمک مادی و مالی از سایر کشورها
پنج. توسل به سایر کشورها به عنوان الگو برای چگونگی حل کردن مشکلات (الگوبرداری کردن)
هفت. خودسنجی صادقانه (اندازهگیری صادقانه تواناییها، و کسب درک و شناختی از حدود خویش)
هشت. تجربه تاریخی از بحرانهای ملی پیشین (درسآموزی از بحرانهای گذشته)
نُه. پرداختن به ناکامی ملی (بررسی شکستهای گذشته و شوق کشف راهحلهای جدید، یا اصرار بر همان روشهای قدیمی)
دوازده. رهایی از قیود جغرافیایی-سیاسی (هر کشوری محدودیتهایی دارد و باید به رها شدن از برخی و شناخت محدودیتهای غیرقابل تغییر بیندیشد و به اجماع برسد.)
سه عامل هم که دایموند به شکل استعاری از حیطه شخصی به سطح ملی میکشاند عبارتند از:
شش. هویت ملی (متناظر با صلابت نفس در سطح فردی، و ترکیبی از مشخصههای زبانی، فرهنگی و تاریخی منحصربهفرد کشورهاست.)
ده. انعطافپذیری (برخلاف سطح شخصی، انعطافپذیری برای کشورها در موقعیتهای خاص تعریف میشود و بخشی از هویت کشور نیست.)
یازده. ارزشهای اساسی (هر کشور دارای ارزشهای اساسی است که رعایت کردنشان حیثیتی است.)
دایموند سپس در فصول دو تا هفت، تاریخ معاصر کشورهای فنلاند، ژاپن، شیلی، اندونزی، آلمان بعد از جنگ جهانی دوم و استرالیا را بررسی میکند. فصول هشتم تا دهم مشکلات پیش روی ژاپن و آمریکا را بررسی میکند و در فصل یازدهم به مشکلات پیش روی جهان میپردازد. آخرین بخش کتاب به درسها، پرسشها و چشمانداز او از عوامل بررسیشده و دستآورد کتاب او میپردازد.
کتاب اگرچه به اذعان نویسندهاش از نوع انتخاب کشورهای بررسیشده رنج میبرد و هفت کشور شاخص همه کشورهای جهان نیستند و تحلیل عمیقتری از دادههای مربوط به هر کشور را نیز طلب میکند، اما حاوی بینشهای عمیقی است.
الگوی نظری دوازده عاملی دایموند را میتوان برای تحلیل شرایط کشورها در مقابل بحرانها و پاسخ دادن به این پرسش که «کدام کشورها میتوانند از بحرانهایشان با موفقیت عبور کنند و آیندهای بهتر بسازند؟» استفاده کرد. این دقیقاً همان پرسشی است که پیش روی ایران ماست.
خواندن این کتاب برای عموم کتابخوان، مقامات سیاسی و محققان علوم سیاسی، اقتصاد، جامعهشناسی، سیاستگذاری عمومی و رشتههای مرتبط، جذاب و تأملبرانگیز است.
نظر شما