«ضیافت» روایت یک میهمانی است که به شادمانی آگاتون، از دوستان سقراط، در مسابقه ادبی آتن برپا شد. آگاتون چون در شاعری جایزه ادبی گرفت، ولیمهای را به دوستان میدهد و میزبان ضیافت است. در این مهمانی بجز سقراط و آگاتون، فایدروس، پائوسانیاس، آروکسیماخوس و آریستوفانس (کمدی نویس مشهور یونان باستان و صاحب آثاری چون «زنبورها»، «ابرها»، «مجمع زنان»، «کمدی صلح» و...) نیز حضور داشتند. پس از گذشت مدتی از ضیافت «آلکیبیادس» نیز به جمع حضار اضافه میشود.
در این مهمانی حاضران از شرب و نشاط و هیاهو خسته میشوند و بنا میگذارند تا هر یک در وصف عشق و مدح خداوند عشق بگویند و به بحث و تبادل نظر بپردازند. همه درباره عشق سخنی میگویند، اما آن که سقراط میگوید حکایت دیگری است. معمولا سقراط در همه دیالوگهای افلاطون با دیگران به بحث و محاجه میپردازد و در ابتدا نظریات دیگران را تایید و بعد آرام آرام اندیشه متعالی خود را به آنها تعلیم میدهد. به عبارتی نظر سقراط مخالف نظر همه است و در نهایت نیز نظام فکری سقراط و دستگاه فکریاش دقیقش باعث به کرسی نشستن سخنش میشود.
«ضیافت» یا «مهمانی» یا «سمپوزیم» یکی از مهمترین دیالوگهای افلاطون در دوره کمالش است و همچنین یکی از مهمترین متون اولیه تاریخ تفکر بشری در موضوع زیبایی شناسی به شمار میرود و در طول تاریخ تفکر همیشه مورد توجه و ارجاع اصحاب خرد بوده است. بحث اصلی افلاطون در این دیالوگ این است که تمام زیبایی زمینی سایهای از زیبایی حقیقی است که اروس به نفس الهام میکند. به عبارتی در این مکالمه یا دیالوگ «زیبایی» نتیجه «عشق» خوانده شده است.
البته در نظر افلاطون از هر دو سویه زندگی اروس که زاینده عشق شهوانی و عشق راستین است، زاده نمیشود. به عبارتی هر اروسی را نمیتوان ستود بلکه تنها اروسی زیبا و درخور ستایش است که ما را بر آن دارد که به طرزی زیبا دوست بداریم.
موضوع زیبایی در دیگر مکالمههای افلاطون مانند «هیپیاس بزرگ»، «فدروس» و... هم مطرح شده است، اما هیچکدام از آنها به میزان ضیافت به موضوع زیبایی نمیپردازند، چرا که در «ضیافت» مدام عشق، زیبایی و «درست انجام دادن کار» مترادف یکدیگر به کار رفتهاند.
در بخشهای پایانی مکالمات میزبان یعنی آگاتون «زیبایی» را با «نیکی» دو مفهوم همسان و یکسان معرفی میکند. این هنگام سقراط از زنی به نام دیوتیما یاد میکند و میگوید که این زن در مساله عشق استاد سقراط بوده و البته کراماتی هم داشته است. یکی از کرامات او این بود که بلای طاعون را از سر مردم آتن به مدت ۱۰ سال دور نگه داشته بود. سقراط پس از شرح گفتوگویش با دیوتیما در مورد زیبایی سخن او را نقل میکند که «هدف عشق خود زیبایی نیست، بلکه بارور ساختن زیبایی است.»
در شرح و توضیح بارور ساختن زیبایی نیز این بحثها به میان آمده که آنکه در راه عشق تمام مراحلی را طی کرد که در آنها با موارد زیبای بسیار آشنا شد، سرانجام در پایان راه با زیبایی شگفت آوری مواجه میشود که هستی پاینده و جاودانه است، نه به وجود میآید و نه از میان میرود. به عبارتی سقراط در اینجا از «ایده زیبایی» یاد میکند یعنی از آن زیبایی اصلی و نهایی که هر چیز زیبا در این جهان، زیبایی خود را از آن دارد.
نظر شما