کتاب «هم شرقی، هم غربی» با واژگونه کردن این شعار ایران «نه شرقی، نه غربی» مدعی است که ایران مدرن به عنوان یک دولت-ملت همچون ایران پیشامدرن به مثابه یک امپراتوری هم از لحاظ فرهنگی و هم به لحاظ فکری «هم شرقی و هم غربی» بوده است.
تاریخ روشنفکری و همچنین تاریخنگاری به طور کلی، به شکل سنتی عبارت بوده از مطالعه افکار آشکارا تاثیرگذاری که میتوان آنها را دستنوشتهها یا متون چاپشده یافت و بنابراین بهطور ضمنی متمایل به فرهنگ نخبگان یا فرادستان جامعه بودهاند. تاریخ روشنفکری چندی است به حاشیه جریانات تاریخنگاری غالب رانده شده است. این تحول عجیب به نظر میرسد چرا که چند دهه گذشته گرایش غالب در تاریخنگاری آمریکایی، تاریخ فرهنگی بوده است که همچون تاریخ روشنفکری، در نهایت با الگوهای تفسیری سروکار دارد که در چارچوبهای فکری معنا میشوند. حاشیهای شدن تاریخ روشنفکری زمانی که به تاریخنگاری خاورمیانه از جمله ایران میرسیم واضحتر میشود.
هدف کتاب تکمیل و در عین حال نقد پژوهشهای موجود است به وسیله رویکرد به تاریخ روشنفکری ایران مدرن در درون چشمانداز تاریخ تطبیقی جهانی. نخستین و عمدهترین بحث این کتاب عبارت است از آنکه مدرنیته ایرانی با برنامهای آرمانی برای ایجاد ایرانی مدرن، دست کم طی یک قرن تعامل فکری فشرده با ایدئولوژیهای جهانی شکل گرفته است. ایران «نه شرقی است، نه غربی» این کتاب با واژگونه کردن این شعار مدعی است که ایران مدرن به عنوان یک دولت-ملت همچون ایران پیشامدرن به مثابه یک امپراتوری هم از لحاظ فرهنگی و هم به لحاظ فکری «هم شرقی و هم غربی» بوده است.
هدف دیگر این کتاب همسو کردن پژوهشهای تاریخ روشنفکری ایرانی است با بحثهای جاری در رشته تاریخنگاری جهانی، پیرامون معنای مدرنیته. میتوان ردپای این مباحث را در نشریات تخصصی مانند بررسی تاریخ آمریکا، نشریه تاریخ ایدهها و تاریخ و نظریه، نشریه تاریخ جهان و نقد و بررسی تاریخ روشنفکری دنبال کرد.
این کتاب ظهور ایدئولوژی اسلامی در ایران را نه به عنوان شکست غربی شدن و مدرن شدن بلکه پروژهای میداند جهت تبدیل اسلام به یک ایدئولوژی سیاسی که با جهانبینیهای فرامذهبی و عرفی مدرن سازگار است. مذهب به مثابه یک جهانبینی، نظامی فراگیر از انگارههاست که برای هستی انسان و از جمله بعد سیاسی آن معنا و هندف خلق میکند. همچنین در چارچوب روششناسانهای تاریخ روشنفکری مدرن ایران را از سرچشمههای آن در قرن سیزدهم هجری که پیشامدرن و پیشاملی بود تا زمان انسجام کامل آن از طریق درگیر شدن فعال با گفتار جهانی شرقشناسی، ملیگرایی و سوسیالیسم در قرن بیستم دنبال میکند.
نویسنده در این کتاب نشان میدهد که چگونه ملیگرایی ایرانی در قرن بعد بیشتر تحت تاثیر اندیشه عثمانی جوان، جمهوریخواهی ترکیه، ضد مدرنیته آلمانی و مارکسیسم روسی بود تا ایدئولوژیهای ملیگرای لیبرال غربی. جدیترین گسست این کتاب از تاریخ روشنفکری غالب و تاریخنگاری ایرانی به طور کلی برخورد آن با سوسیالیسم و بهویژه شکل شرقی یا شوروی آن، به مثابه تاثیری خلاق بر تشکیل مدرنیته ایرانی است.
تاریخنگاری ملی به پشتوانه حمایت دولتی و البته به دلایل آشکار ایدئولویک این واقعیت را انکار یا تحریف کرده است. شوربختانه همان جانبداری ایدئولوژیک در پژوهشهای مسلط که خارج از دسترس دولت ایران هستند نیز به چشم میخورد. ناگفته پیداست که به رسمیت شناختن ادای سهم جریان چپ به تاریخ روشنفکری ایران به معنای پذیرش انواع پروژههای روشنفکری و سیاسی سوسیالیستی و کمونیستی که غالبا در تضاد و تقابل با یکدیگرند، نیست. این کتاب نقدی بر جریان چپ نیز هست بدون آنکه به آن با دیده تحقیر بنگرد یا منکر ادای سهم مهم آن به تاریخ روشنفکری ایرانی مدرن باشد.
روایت این کتاب در آستانه انقلاب 1357 به پایان میرسد با اینهمه روششناسی آن میتواند به عنوان الگویی برای بررسی سیر تطور نحلههای فکری با عنایت به وقایع، رخدادها و اندیشههایی که پس از انقلاب بر سرنوشت کشور تاثیر گذاشتند نیز به کار گرفته شود. روششناسی که دلالت دارد بر نوع نگاهی در تاریخنگاری که هم بر وجود پیوستگیهای ملی و بینالمللی میان نحلههای فکری مختلف گواهی میدهد و هم شاهدی است بر وجود فصول مشترک جدی میان تاریخهای محلی، منطقهای و جهانی. بافت ایدئولوژیک خاص انقلاب، در حالی که نه محتوم بود و نه قابل پیشبینی، تنها در درون چارچوب روشنفکری و فرهنگی خاص ایران دهه 1350 معنا میداد.
گرایشهای روشنفکری در اواخر دهه 1350 به هم نزدیک و تبدیل به یک ایدئولوژی انقلابی شدند و فضای سیاسی را که رژیم ناگهان خالی کرده بود اشغال کردند. پروژه رستاخیز، که با همکاری ملغمه عجیبی از کمونیستهای سابق و تکنوکراتهای تحصیلکرده آمریکا تدوین شده بود تظاهر به مشروطه را رها کرده و به جای آن نظامی تک حزبی و علنا شاه محور قرار دادند. با شکست این طرح شاه سیاستی کاملا معکوس در پیش گرفت و باز کردن فضای سیاسی را با برداشتن گامهایی تردیدآمیز به سوی احیای حکومت مشروطهخواهی اعلام کرد.
مطالب این کتاب در هفت فصل تنظیم شده است. تبارشناسی مدرنیته آمرانه: الگوی روسی عثمانی، حلقه برلین، طراحی جهانبینی ملیگرایی ایرانی، سرکوب مشروطهخواهی: روشنفکران بهمثابه ابزارهای دیکتاتوری مدرن، حلقههای مفقوده روشنفکری: انتقاد از اروپاییگری و ترجمه مدرنیته، برهه هژمونی سوسیالیسم در میانه قرن بیستم، سلطنت انقلابی، تشیع سیاسی و مارکسیسم اسلامی، نتیجه رستاخیز نافرجام: جولانگاه روشنفکری کاملا باز برای مخالفان فصلهای کتاب را تشکیل میدهد. همچنین مباحث کتاب علاوه بر درگیر شدن نقادانه با منابع دست دوم فراوانی به زبان انگلیسی از مطالعه نزدیک انبوهی از منابع دست اول فارسی از جمله کتابها، نشریات، خاطرات، اسناد خصوصی، عمومی، روزنامهها و اعلامیههای سیاسی بهرهبرداری شده است.
کتاب «هم شرقی هم غربی» تاریخ روشنفکری مدرنیته ایرانی نوشته افشین متین با ترجمه حسن فشارکی در 414 صفحه، شمارگان 770 نسخه و بهای 70 هزار تومان از سوی نشر شیرازه منتشر شد.
نظر شما