اسکویی و گروهی که با او در پروژه تصویری «کتابِ کودکی» همراه هستند، راهی پرفراز و نشیب را پیمودهاند تا بخشی از تاریخ تصویری کشوری را سامان دهند که در تاریخ عکاسی دنیا از آرشیو منسجمی برخوردار نبوده است و در سراسر گیتی این اسناد تصویری پراکنده شده و اکنون نوبت آن است که این تلاش از جایی آغاز و نتایجی به بار بیاورد.
عکسهای «کتابِ کودکی» مجموعهای از تصاویری است که شاید در هر خانهای و گنجهای بشود نمونههای آن را یافت، اما اینکه هر یک از این عکسها تاریخی را به دنبال دارند که نیاز است بررسی شوند، بخش کلان و پسین این میراث تاریخی است.
«کتابِ کودکی» در نگاه نخست شاید از نفیس بودن آثار مشابه به دور باشد، اما محتوای آن نشان از زحماتی دارد که گروهی برای به تصویر کشیدن تاریخ یک سرزمین به دوش کشیدهاند. این اثر به دور از تجملات شاید دقایقی کوتاه چشمان بیننده را مشغول خود سازد اما در هر یک از عکسهایی که به تماشا گذاشته داستانهایی نهفته است و واقعیتی در خود پنهان دارند که به گفته فرانسوا سولاژ در کتاب «زیباشناسی عکاسی»؛ آنکه به عکسی مینگرد دیگر آن را همچون بازتولید واقعیت نمیبیند. بلکه باید بداند عکس پیش از هر چیز از سنخ خیالپردازی است. آن هم به دو دلیل، اولا، بدان سبب که هر عکسی میتواند آفرينشی خیالپردازانه باشد. ثانيا، هرگونه مشاهده عکس خیالپردازانه است.
نکته اخیر بسیار حیاتی است، زیرا خیالپردازی نه تنها در بخش تولید عکس (لذا در جانب ابژه عکس و عکاس) حضور دارد، بلکه در مشاهده عکس نیز نقش ایفا میکند. در حقیقت، من در مقام بیننده عکس بر اساس یک مستطیل سیاه و سفید دو بُعدی و به مدد تخيل و خیالپردازیهایم از تصویری که پدیدارانه میبینم عکسی را «خیالپردازی» و تولید میکنم. بیایید جسورانه بگوییم مشاهده عکس پیش از هر چیز ثمره فعالیت ذهنی است. بنابراین، خیالپردازی جزء ضروری عکاسی است، در غیر این صورت شیزوفرنی انتظارمان را میکشد.
آنچه سولاژ به عنوان خیالپردازی بدان اشاره میکند از کنار تماشای عکسهای کتابِ کودکی است که میشود تجربه کرد. با دیدن عکسها در این مجموعه، داستانی خیالانگیز پرورش مییابد و انگارهای میآفریند که این عکس چه داستانی داشته و آدمهای درون آن چه سرنوشتی داشتهاند؟ پرسشانگیزی از درون عکس به درون تخیل مخاطب راه میگشاید و آنچه از «آنجا بوده است» به رویکردی تازه رهنمون میشود و گزارهای پدید میآورد که «آنجا صحنهپردازی بوده است».
شاید گزافه نباشد که محمدرضا طهماسبپور سالها پیش در سمیناری به میزبانی مرکز اسناد و کتابخانه ملی فارس پیرامون تاریخ عکاسی بدان اشاره کرد و افسوس خورد که چرا ما در تبیین تاریخ عکاسی ایران غفلت کردیم و نتوانستیم در تاریخ هنر جهان تجربههای عکاسان اولیه را در این کشور به جهان معرفی کنیم. او معتقد است که نخستین تجربههای بهکارگیری پسزمینه یا در اصطلاح عکاسی «فون» توسط عکاسان دورههای نخستین ایران روی داده است و سپس مانند دیگر داشتههایی که غرب از این سرزمین بهنام خویش سند زد، توسط عکاسان پرتره نگار مورد استفاده قرار گرفت.
اینک کتابِ کودکی بازنشری از مجموعه عکسهایی است که با آرایش صحنه، استفاده از پسزمیه چشمنواز و ساعتها نظم بخشیدن به گروهی درون قاب نمونههایی از آنچه تاریخ و آرشیو ایران از آن عفلت کرده، نمایان ساخته است که میشود سالها بدان پرداخت و پژوهش کرد. آنچه که در توجه نکردن به نهادهایی مانند مرکز میراث تصویری ایران ممکن است باز هم ادامه یابد.
لذتی که کتاب کودکی دقایقی کوتاه از تماشای کودکان قاجار که به ردیف در مدرسه مبارکه دوستی دزفول به تاریخ 19 دلو 1302 یا آنان که در کادری کوچکتر توسط «موسیو آنتوانخان سوریوگین» در عکاسخانهای در طهران به تاریخ 10 شهر جمادی اول 1321 رقم شده است تصویری پیش چشم ما مینهد به همان اندازه خاص و سرخوشانه است که نمونه آثار «آگوست ساندر» را جهانی ساخت. در همه عکسها نظمی و چیدمانی نهفته که حاصل نگاه عکاسان گاه سرشناس و گاه ناشناسی است که ساعتها وقت صرف کردهاند تا این کودکان بازیگوش را به ردیف و منظم در کادر دوربین قرار دهند و چه بسیار داستانها که در این میان پنهان و نامکشوف باقی است.
اگر «ادوارد استایکن» از پیشگامان و پرچمداران عکاسی جهان در سال 1955 میلادی نمایشگاه «خانواده بشر» را برگزار کرد میدانست این چنین عکسهایی در سرزمینی دور قرار دارد شاید بخشی را به ایران اختصاص میداد (از کتاب چاپ شده مربوط به نمایشگاه 2.5 میلیون نسخه فروش رفت و با گرداندن نمایشگاه در ۶۰ کشور قریب به ۹ میلیون نفر ازآن بازدید کردند).
نظر شما