دوشنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۰ - ۰۸:۰۰
همیشه امیدی هست

یادداشت فرارو درباره اثری است تازه از «خودنویس»؛ نشرسرایی که با هدف کشف، معرفی و پرورش استعدادهای ادبی کشور فعالیت می‌کند. علی الله سلیمی در این یادداشت به معرفی «با بهار می‌آید» ، نوشته نیلوفر میرصالح مهابادی پرداخته است.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)؛ علی‌الله سلیمی ـ کتاب «با بهار می‌آید» نیلوفر میرصالح مهابادی، داستان تنهایی دختر جوانی است که در سنین پایین شاهد فروپاشی کانون خانواده‌اش بوده و تبعات آن در سا‌ل‌های جوانی هم دامن او را گرفته است.

شخصیت «آوا» در این داستان، دختر جوانی است که می‎‌خواهد با غرق‌شدن در کارهای روزمره، تلخی‌های زندگی گذشته‌اش را به نوعی فراموش کند؛ اما کابوس گذشته همواره با اوست و تنهایش نمی‌‎گذارد. آوا در کافه‌ای کار می‌کند که همکارانش از دوستان دوران دانشگاه او هستند و مرور خاطرات مشترکشان بخشی از دل‌مشغولی آن‌هاست که آوا را از غرق‌شدن در خاطرات تلخ گذشته دور نگه می‌دارد. هرچند او هم‌زمان شاهد مجادله و اختلافات خانوادگی مدیر کافه، مهران با همسرش نسرین است و این مجادله، آوا را به یاد دعواهای پدر و مادر خودش می‌اندازد که در نهایت باعث طلاق آنها شده و زندگی آوا را در سنین نوجوانی با خاطرات تلخ همراه ساخته است.

با این حال، «کافه» به عنوان یک عنصر کلیدی در این داستان و به عنوان محل کار آوا -که او بیشترین ساعات وقت روزانه‌‎اش را در آنجا سپری می‎‌کند- محل تلاقی نگاه‌‎های مختلف به زندگی است و هریک از افرادی که به کافه می‌‎آیند، نگاه متفاوتی به زندگی دارند. آشنایی آوا با مجموع این نگاه‌ها، مسیر نگاه او به آینده را دستخوش تغییر می‌کند و افق‌‎های تازه‌ای را به رویش می‌گشاید. یکی از این افراد، شخصیت «بهراد راد» بازیگر مشهوری است که برای بازی در پروژه‌ای به شهر محل کار آوا، اصفهان آمده است. با آن که آوا خود را آدم شکست‌خورده‌ای با گذشته ناخوشایند می‌داند؛ اما بهراد راد، آینده‌ای را برای او پیشنهاد می‌کند که رویایی و شورانگیز است؛ پایانی خوش بر مجموعه‌‎ای از ناکامی‌ها که امید به آینده روشن را در وجود آوا بارور می‌سازد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها