چهارشنبه ۲۳ تیر ۱۴۰۰ - ۰۷:۵۹
آثار دفاع مقدس علاوه بر ترسیم واقعیت یک کلاس درس است

منیر‌السادات موسوی با بیان این‌که سعی می‌کنم کتاب‌هایم واقعی و از تخیل به‌دور باشد، گفت: نسلی که در آینده می‌خواهد نویسنده شود و یا جنگ را تجربه کند، از روی این کتاب‌ها می‌تواند به یک واقعیت عینی برسد و به‌نظرم این آثار علاوه بر اینکه یک واقعیت را ترسیم می‌کند، می‌تواند یک کلاس درس باشد.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، کتاب «نشان یک فصل را بگو» به قلم منیر‌السادات موسوی، دربردارنده مجموعه داستان‌هایی با موضوع ایثار و شهادت بوده که از سوی نشر شاهد منتشر شده است.

در پشت جلد این کتاب آمده است: «ابوالفضل سینه‌خیز تا لب نیزار می‌رود، وضو می‌گیرد، برمی‌گردد و می‌پرسد: جوابش را پیدا نکرده‌ای تا امروز؟ حسن فقط می‌گوید: چرا! حالا که فکر می‌کنم، توقع حور و غلمان زیاد‌تر از وسع ماست. من به همین راضی‌ام که دوزخی نباشم...»
 
همچنین مجموعه داستان دیگری به قلم منیر‌السادات موسوی به نام «قطعه شورانگیز»، از تازه‌های نشر شاهد است. این کتاب‌ نیز شامل داستان‌هایی با موضوع ایثار و شهادت است. در

در ادامه گفت‎‌وگوی ایبنا با منیرالسادات موسوی را به بهانه انتشار «نشان یک فصل را بگو» را می‌خوانیم.
 
موضوع کتاب «نشان یک فصل را بگو» چیست؟ و چرا این عنوان را برای آن انتخاب کردید؟
کتاب «نشان یک فصل را بگو»، شامل مجموعه داستان‌های کوتاه درباره جنگ تحمیلی است. حدود 18 داستان کوتاه مرتبط با دوران دفاع مقدس را دربرمی‌گیرد و «نشان یک فصل را بگو»، عنوان یکی از فصل‌ها و داستان کوتاهی است که مربوط به خاطرات همسر یک خلبان می‎‌شود که تقریبا یک ماه بعد از ازدواجشان، همسرش در یک عملیات مفقود شده و او از آن موقع تاکنون، مادام منتظر و بی‌قرار است، چون قرار بوده وقتی همسرش از مأموریت بازمی‌گردد، با او تماس بگیرد و یک نشانه به او بدهد و هنوز منتظر این نشانه است.
 
چه شد که به سمت نگارش داستان کوتاه گرایش پیدا کردید؟
از زمانی که کار خود را در حوزه نویسندگی شروع کردم، یعنی قبل از سال 1380، معمولا داستان کوتاه می‌نوشتم. در سال 1380 اولین رمان من با عنوان «جنگ و عشق» چاپ شد. پس از آن به‌صورت متناوب رمان و داستان کوتاه نگاشته‌ام و هیچ‌وقت این زنجیره قطع نشده است. هر زمان لازم بوده که داستان کوتاه بنویسم، این کار را انجام داده‌ام و هر زمانی که موضوعی متناسب با رمان بلند بوده این سبک را انتخاب کرده‌ام. البته در دو سال اخیر فقط دو داستان کوتاه نوشته‌ام و بیشتر آثارم رمان بوده است.
 
کار نگارش این کتاب چقدر به‌طول انجامید؟
نگارش کتاب‌های من اصولا خیلی زمان می‌برد؛ من معمولا کار نوشتن کتاب‌ها را از ماه رمضان شروع می‌کنم و ماه رمضان بعد به پایان می‌رسانم. کار نگارش کتاب «نشان یک فصل را بگو» چهار سال زمان برد، چون من هر فصل را بیش از چندین‌بار خودم ویراستاری می‌کنم و این‌گونه نیست که یک داستان را سریع بنویسم و به سراغ داستان بعدی بروم. برای هر داستان وقت زیادی صرف می‌کنم.
 
گاهی نگارش چند اثر را با هم شروع می‌کنم. مثلا کار نوشتن چهار اثر را همزمان از سال 1390 آغاز کردم و امسال نگارش آن‌ها به پایان رسید. گاهی هم همزمان نوشتن کتاب‌ها را شروع می‌کنم، اما لزوما این‌طور نیست که نگارش آن‌ها با هم تمام شود. در ارائه آثار همه تلاش خود را به‌کار می‌گیرم و سعی می‌کنم کلماتی به‌کار ببرم که به دل مخاطب بنشیند و برای چاپ شدن آثار عجله نمی‌کنم. با عشق و علاقه در این حوزه فعالیت می‌کنم و به‌عنوان یک شغل و حرفه به این کار نگاه نمی‌کنم.
 
این کتاب یک نگاه تغییریافته از جنگ را به نمایش می‌گذارد یا ادامه روند و مسیری است که در این حوزه مشغول هستید؟
واقعیت این است که از روزهای ابتدایی جنگ تحمیلی، دغدغه‌ام این بود که حماسه‌هایی که خلق می‌شود را به نگارش دربیاورم. به‌نظر من هر نوجوان و جوانی که در دوران دفاع مقدس حضور داشته، در هر روز از زندگی‌اش یک حماسه خلق کرده است، به‌همین دلیل از همان روزهای اول جنگ با توجه به اینکه خیلی جوان بودم خودم را موظف می‌دانستم که این حماسه‌ها را با قلم خود ماندگار کنم. تلاش می‌کنم به موضوعاتی بپردازم که دیگران به آن‌ها توجه نکرده‌‎اند یا کمتر به آن‌ها پرداخته شده است. به‌ قول یکی از منتقدین، من شجاعت در خلق آثارم به‌کار می‌برم و سعی می‌کنم به لحظات طلایی که در دوران دفاع مقدس اتفاق افتاده بپردازم، حوادثی که برای نوجوانان، جوانان، همسران و مادران شهدا اتفاق افتاده، از تنهایی‌ها و دلتنگی‌های آن‌ها می‌گویم.
 
آدم‌هایی که در بستر جنگ زیست دارند و در دل داستان شما می‌آیند، چه باور، آیین و اسطوره‌ای دارند؟
این‌ها همه اسطوره هستند. همه آن‌ها که در جنگ بودند، حتی اگر یک ساعت حضور داشتند، آن لحظه طلایی است و من سعی کردم به آن لحظه بپردازم. مثلا در داستان «نشان یک فصل را بگو» که خاطرات همسر یک خلبان است که به جبهه رفته و برنگشته، درحالی‌که فقط یک ماه از ازدواج آن‌ها می‌گذشته و مدام با خود می‌گوید اگر من یک فرزند داشتم الان هم‌سن یکی از دانشجویانم بود؛ در این داستان سعی کردم خاطرات همسر این خلبان از زندگی مشترک کوتاهشان که همان لحظه‌های طلایی است را ثبت کنم.
 
سعی می‌کنم مکتوباتم واقعی و از تخیل به‌دور باشد، زیرا نسلی که در آینده می‌خواهد نویسنده شود و یا جنگ را تجربه کند، از روی این کتاب‌ها می‌تواند به یک واقعیت عینی برسد. به‌نظرم این آثار علاوه بر اینکه یک واقعیت را ترسیم می‌کند، می‌تواند یک کلاس درس باشد. هدفم از ارائه آثار این است که کار هم جذاب باشد و هم کلیشه‌ای نباشد، زیرا جنگ حماسه‌ای است که هم مادر حماسه خلق می‌کند و فرزندش را به جبهه می‌فرستد، هم همسر و هم خود شخص حماسه خلق می‌کند. این حماسه‌سازی برای من مهم است.
 
یکی از ویژگی‌های آثار من این است که به خاطرات رزمندگانی پرداخته‌ام که افراد تحصیل‌کرده هستند و از نظر فرهنگی در سطح بالایی قرار دارند و به‌خاطر دفاع از وطن به مقابله با دشمن رفته و از جان خود گذشته‌اند. نکته دیگر اینکه در داستان‌های من زیاد به مقوله جنگ پرداخته نمی‌شود، بلکه پس‌لرزه‌ها و حواشی جنگ برای من اهمیت دارد.
 
در هر جنگ در هر گوشه از دنیا عده‌ای تلاش می‌کنند تا عده‌ای دیگر را برای اثبات باورها و آرمان‌هایش از بین ببرند و بکشند، اما براساس آنچه که شما می‌فرمایید، انگار در داستان‌های شما مسأله کشف زندگی در چالش جنگ است.
اگر این کتاب را مطالعه کنید من این کار را تقدیم کرده‌ام به آدم‌هایی که با مرگ جاودانه می‌شوند و همین جمله «آدم‌ها با مرگ جاودانه می‌شوند» عنوان یکی از داستان‌ها هست و یک نگاه فلسفی به زندگی انسان‌ها و آدم‌هایی دارد که همه آن‌ها به جنگ رفتند با آگاهی از اینکه برای چه کاری می‌روند و چه نتیجه‌ای دارد. مطمئن هستم بسیاری از آن‌هایی که به جبهه می‌رفتند، می‌دانستند به کجا و برای چه کاری می‌روند و حتی مطمئن بودند که برنمی‌گردند، اما با عشق و علاقه می‌رفتند که حماسه خلق کنند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها