«چپدستها» نوشته یونس عزیزی
می گویند اگر میخواهید زندگیتان را تغییر بدهید باید بتوانید فضای ذهنی و فضای زندگیتان را عوض کنید. اگر این اتفاق نیافتد مدام و پشت سر هم اتفاقاتی که نمیخواهید برایتان تکرار میشود. یونس عزیزی در رمان «چپدستها» به ما نشان میدهد که انسانِ بدون چشماندازِ روشن و انسان بدون هدف میتواند چگونه بازیچه دست هر کسی قرار بگیرد.
«من فقط یک داستان کوتاه نوشته بودم» نوشته قدسی خانبابایی
زن تصمیمش را گرفته بود. میخواست این بار کاری را که شروع کرده است را تا انتها پیش برود. میخواست یک نویسنده بشود. ولی ظاهرا همه دنیا تصمیم گرفته بودند تا جلوی زن بایستند و نگذارند داستانها نوشته بشوند. قدسی خانبابایی در این رمان تلاش کرده است تا مسیر سخت داستاننویس شدن یک زن را به تصویر بکشد.
«ایشان» نوشته احمد ابوالفتحی
از ما بهترون، اسمش را نبر، جناب مستطاب جن، اسمهایی هستند که همهجای ایران برای نام بردن از موجودی استفاده میشود که همه از آن واهمه دارند و در عینحال دوست دارند او را ببینند. احمد ابوالفتحی در رمان «ایشان» به سراغ جنی به نام «مردآزما» رفته است، جنی که اگر او را شکست بدهی صاحب علم و ثروت میشوی. آیا واقعا پدربزرگ قصه با مردآزما زورآزمایی کرده است و پوزه مردآزما را به خاک مالیده است؟
«طوطی و تاول» نوشته ابراهیم اکبری دیزگاه
همه آرزوی رفتن به پیادهروی اربعین را دارند ولی وقتی قصد رفتن به اصفهان را دارید ولی سر از مرز مهران در میآورید حتما طلبیده شدهاید. با صابر و طوطیاش همراه میشویم و با آدمهای جورواجوری همکلام میشویم تا ببینیم هرکسی چرا و به چه دلیلی این مسیر را پیاده قدم میزند، مقصد اصلی هرکسی کجاست و به چه میاندیشد.
«دخترم عشق ممنوع» نوشته شهلا آبنوس
این کتاب یک رمان در ژانر عاشقانه است. دخترعموی جذاب عاشق پسرعمویش میشود. عشقی که ابراز میشود و پس زده میشود. باید با بانو شهلا آبنوس همراه شویم و ببینیم که آیا عقد دخترعمو و پسرعمو را در آسمانها نوشتهاند یا نه؟
نظر شما