محمد ستاری وفایی، نویسنده اثر در ابتدای جلسه ضمن بیان مقدمهای درباره داستان به اهمیت کُرد بودن قهرمان داستان اشاره کرد و گفت: «سیروان» نام قهرمان داستان است و با توجه به کردی بودن این نام، نشان میدهد که به خطه کردستان وابستگی دارد. سیروان برای مردم کردستان نام آشنایی است. یکی از دلایلی که این قصه و جریان را برای کتاب انتخاب کردم برمیگردد به زمانی که مردم عزیز کردستان زیر چکمههای گروهکها تحت فشار بودند و حتی مشکل معیشتی هم داشتند؛ اما با همه سختیها به نظام وفادار بودند و هستند. بخش دیگری از موضوعات مطروحه در کتاب هم قدرت عملیاتی سرویسهای اطلاعاتی دنیا را نشان میدهد.
وی درباره درونمایه داستان افزود: داستان کتاب، نشان میدهد جوانان این خطه، باید اطلاعاتشان را نسبت به سرویسهای اطلاعاتی دنیا بالا ببرند و بدانند که شیوهها و شگردهایشان چیست. قهرمان داستانِ ما تا مدتها نمیدانست که در تور سازمان CIA آمریکا گرفتار شده است و خیال میکرد کاری ساده در آلمان برایش جور کردهاند. جوانان ما باید بدانند که در چه زمانی زندگی میکنند و با چه شگردهایی در طمع بیگانگان قرار میگیرند. امیدوارم مخاطبان کتاب از داستان استفادههایی که باید را ببرند؛ زیرا ما نیاز داریم که دانش امنیتی داشته باشیم.
میثم رشیدی مهرآبادی، منتقد ادبی در بخش اول نقد خود به نکات مثبت و امتیازهای این داستان پرداخت و بیان کرد: این کتاب قبل از اینکه نقد شود باید به خوبی معرفی شود. انتشارات سپاس در این پنجماهی که از رونمایی کتاب میگذرد در راستای معرفی رمان باید گامهای بهتر و بیشتری برمیداشت و امیدوارم که این نشست باعث شود رمان بهتر معرفی شود. پس ابتدا در معرفی این داستان بلند باید بگویم که با یک شخصیت هنرمند در داستان روبهرو هستیم که در کشور آلمان مشغول فیلمسازی در حوزه تبلیغات است. به طور اتفاقی با خانمی به نام لیلا آشنا و در جریان قتل این زن، وارد ماجراهای عجیب و غریب دیگری میشود.
وی در توضیح ویژگیهای متفاوت این رمان با سایر داستانهای حوزه امنیتی گفت: در دهه ۹۰، داستانهای زیادی در حوزه داستان امنیتی مخصوصا به قلم نویسندگان جوان داشتیم که دو ویژگی داشتند که در داستان «سیروان» وجود ندارد. یکی اینکه آن نویسندگان صرفا در جریان پروندههای امنیتی قرار گرفتند و تجربهاش را نداشتند؛ اما آقای وفایی تجربه دارد. نکته بعد این است که آن داستانها برای جذابیت بیشتر تمرکز ویژهای بر روابط بین آقایان و خانمها داشتند؛ ولی نویسنده این اثر در این زمینه مثل ماجرای شخصیت لیلا فاصله ایمن را رعایت کرده است و ورود شخصیتهای دیگر نیز به داستان هوشمندانه و حسابشده است. چند مورد دیگر هم درباره نکات مثبت کتاب بیان میکنم از جمله اینکه؛ فکر میکنم آقای وفایی در سن ۷۰ سالگی این کتاب را نوشتند و نوشتن چنین کتابی در این سن وسال خودش مزیت است و جذابیت دارد. نکته بعد اینکه شخصیتهای زیاد در داستان گم نمیشوند و نویسنده این مورد را به خوبی رعایت کرده است. به نظر من «سیروان» بستری است که نویسندگان جوان میتوانند از دلش چندین داستان دیگر دربیاورند؛ زیرا نویسنده اثر راه اطلاعاتی را برای آنها باز کرده است. ویراستاری کار و طرح جلد کتاب هم خوب است و در نگاه اول میشود فهمید با کتاب محترمی روبهرو هستیم.
حامد نظری، کارشناس مسائل امنیتی دیگر مهمان این نشست بود که با طرح یک سوال صحبت خود را آغاز کرد و گفت: از منظر جنبههای تخصصی درست است که این داستان است و با واقعیت مقداری فاصله دارد مثل نحوه ورود شخصیت به مسائل و فعالیتهای امنیتی؛ اما این رمان است و بایستی پیامهایش منتقل شود و من در کتاب دنبال هدف نویسنده بودم که میخواهد چه چیزی به مخاطب منتقل کند و از آقای وفایی میخواهم در اینباره برایمان بگوید.
محمد ستاری وفایی در پاسخ به این سوال بیان کرد: این کتاب با آوردن نام سیروان و خطه کردستان، تشکری بود از قوم کُرد. من در سالهای دهه ۶۰ در کردستان حضور داشتم و آنها را دیدهام. وقتی به یک پدیدهای نگاه میکنیم بیشتر به نقصها توجه میکنیم و حسنها را نمیبینیم. این خوب نیست. آنها محترماند.
جواد کامور بخشایش، دیگر منتقد ادبی نشست درباره داستان و درونمایه آن گفت: این کتاب اتفاق مبارکی است. درباره پیشینهاش باید بگویم که من به دو مساله در کتاب پی بردهام؛ یکی نبوغ نویسنده که احساس کردم باید این فرد در حوزه نویسندگی نابغه باشد که یک رمان مستند نوشته است و نکته دوم نبوغ یک فرد اطلاعاتی است که در واو به واو و سطر به سطر کتاب میبینیم و تمام انرژی خود را گذاشته است تا اهداف مدنظر سازمانش را برآورده کند. نوع برخوردهای انسانی هم در این اثر جالب توجه بود. همانطور که اشاره شد میتوان از این کتاب داستانهای دیگری نوشت؛ اما علاوهبر داستان، میتوان از دل این اثر دهها فیلم خوب درآورد که در سطح دنیا نشان داده شود. به طور کل، انجمن پیشکسوتان سپاس تلاش دارند موضوعات مغفولمانده اطلاعاتی را به جامعه نشان دهند.
میثم رشیدی در ادامه نشست، درباره سیر داستانی کتاب گفت: یکی از نکات مهم که در نگارش داستان به هنرجوها میگوییم نوشتن آغاز جذاب برای داستان است. این ممکن است محدود به فصل اول شود یا صفحه اول و حتی سختگیرانهاش پاراگراف و جمله اول که قلابش را در ذهن مخاطب بیندازد و او را همراه کند. نکتهای که در اینباره در داستان «سیروان» وجود دارد این است که با یک مقدمه سختخوان شروع میشود. کاش این مقدمه به عنوان موخره آخر کتاب میآمد؛ اما فصل اول کتاب دو نکته قابل توجه هم دارد: اینکه داستان با یک اتفاق گیرا و جذاب آغاز میشود و شخصیتها به خوبی در همان ابتدا معرفی میشوند.
محمد ستاری وفایی در پاسخ به سوالی درباره مساله سانسور و اغراق در متن به خاطر امنیتی و خاص بودن قصه گفت: اگر سانسور در این کار بود نمیتوانستید بیش از ۲۰، ۳۰ صفحه از آن را بخوانید؛ چون سوال برایتان پیش میآمد و نمیتوانستید به جواب برسید. من در داستان اغراقی نمیبینم و اگر با سیستمهای اطلاعاتی دنیا آشنا باشید این قصه خیلی پایینتر از این حرفهاست. کارهای اطلاعاتی فوق تصور ماست. قدرت، پول، محیط و اجازه در دستان آنهاست. سازمانهای اطلاعاتی هیچ خط قرمزی ندارند و محدودیتها در هیچ نوعی وجود ندارد پس متن اغراق نیست.
حامد نظری درباره تغییر روند سیستمهای اطلاعاتی گفت: پاسخ این سوال برمیگردد به سالهای قبل از انقلاب. وقتی اسناد آن زمان را بررسی کردیم دو مورد را فهمیدیم؛ یکی استفاده از پول برای اینکه دیگران را در اختیار بگیرند و دیگری دامهایی در استفاده از زنان. این روشها علنی بود و خیال میکردیم بعد از انقلاب، از این دو روش برای داخلیها استفاده نمیشود؛ اما بعد از مدتی متوجه شدیم که برخی از مسئولین ما همچنان با این دو روش فریب میخورند.
وی افزود: علاوهبر اهدافی که آقای ستاری گفت چیزی که در این داستان پررنگ است این است که جوانان در هر جایی حواسشان جمع باشد. در هر چیز سادهای ممکن است دامی برای جذب پهن شده باشد؛ زیرا گاهی میبینیم که بدون اینکه خبر داشته باشند دارند برای آنها کار میکنند. هنری که در این کتاب بود و جای تقدیر دارد این است که علاوهبر ترفندهای دشمن در جذب، توانمندیهای دستگاه اطلاعاتی ایران را هم نشان میدهد.
این کارشناس مسائل امنیتی درباره اینکه چرا دستگاه امنیتی خود را به فضای ادبیات داستانی به ویژه برای مخاطب نوجوان و جوان کشور نزدیک نمیکند گفت: چندسالی است که کارهای خوبی انجام شده مثل تولید فیلم گاندو؛ اما در بحث نشر و کتاب درست میگویید و جای این مورد خالی است. جوانهای ما با انبوه تهاجمی که به افکارشان میشود مواجهاند. این هنر دشمن است؛ اما ما نیز باید کار قوی در قالبهای هنری و حتی هشدارهای امنیتی انجام دهیم. رمان «سیروان» میتواند شروعی باشد برای تولید رمانهای زیبا و جذابی که نسل جوان از تجربیات امنیتی استفاده کند. این کتاب مقدمهای است برای ورود سایرین به این حوزه.
جواد کامور بخشایش در بخش پایانی صحبت خود درخصوص اینکه چنین رمانهایی با این سبک قبل از انقلاب گیراتر بودند یا اکنون جذابتر شدهاند بیان کرد: ما قبل از انقلاب رمان امنیتی کمی داشتیم و بیشتر سیاسی بودند؛ اما بعد از انقلاب با فضاهای جدیدتری روبهرو هستیم. وقتی رمان «سیروان» را مطالعه میکردم حس نمیکردم که نویسنده رمان نوشته است؛ زیرا انگار خواسته است در قالب یک ادبیات خوب تجربههایش را بگوید. استنادی در متن وجود دارد که از رمان و تخیل آن فاصله میگیرد؛ اما این بد نیست. ما باید راهی برای تبیین اینگونه مسائل و رشادتهایی که در این زمینه انجام شده است باز کنیم. انسان تراز انقلاب اسلامی از چه منظر است؟ همین است. ادبیات میتواند از منظر آگاهیبخشی خیلی به جامعه امروز کمک کند. این اتفاق تازهای در مطالعات ادبیات داستانی است که ما وارد فضای رمان امنیتی شویم؛ چیزی که به آن کم توجه کرده بودیم.
میثم رشیدی در بخش پایانی صحبت خود به نقاط ضعف اثر هم اشاره و بیان کرد: در کنار نکات مثبت، خوب است که ای کاشها را هم مطرح کنیم. هفت مورد را گلچین کردهام که به آن میپردازم. در کتاب «سیروان» از زاویه دید اول شخص استفاده شده است که اگر سوم شخص بود فضا و امکانات بیشتری فراهم و محدودیت روایت کمتر میشد. نویسنده متناسب با سن و سال و تجربیاتش توضیحات زیادی میگوید که لذت کشف را از مخاطب میگیرد. فصلها در این کتاب میتوانست عنوان داشته باشد. مقدمه کتاب عرفانی و معرفتی است و اگر در آخر کتاب میآمد بهتر بود. اوایل کتاب یکسری پاورقی میبینیم که به نظرم زیاد واجب نیست؛ مثل توضیح درباره نوع هواپیماها. نویسنده از کنار بعضی وقایع زود گذشته است؛ در صورتی که مخاطب منتظر توصیف بیشتری است. به طور کل، در ویرایش بعدی کتاب میشود حدود یک چهارم داستان را کم کرد که از نظر قیمت هم برای مخاطبان مناسب شود.
نظر شما