به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) جعفر پوررضوی از شاعران و نویسندگان کشور با اشاره به اینکه رویدادهای فرهنگی مثل هفته کتاب و نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران بر گسترش فرهنگ کتابخوانی تأثیر زیادی دارند، عنوان کرد: چنین رویدادهایی میتواند مخاطبان بیشتری را به جمع کتابخوانان اضافه کند. همچنین این رویدادها، میتوانند توجه اقشار مختلف و متنوعی از جامعه را به سوی کتاب جلب کنند. با توجه به وضعیت فرهنگی و اجتماعی این روزها، چنین رویدادهایی میتوانند توجه بخشی از جامعه و مردم را به کتاب و کتابخوانی جلب کند.
وی درباره نویسنده موفق و معیار ارزیابی آن گفت: اینکه نویسندهای موفق بوده یا نه، مسئلهای است که زمان ثابت خواهد کرد. چه بسا نویسندگان یا شاعرانی بودند که در دوران خود مخاطبان بسیاری داشتهاند، اما به مرور زمان و پس از گذشت زمانی معین، مخاطبان خود را از دست داده و از تاریخ ادبیات و حتی اذهان مخاطبان حذف شدهاند. آثار چنین هنرمندانی محدود به زمان خودشان بوده است. زمان، عنصر بسیار مهمی در تعیین موفقیت یک هنرمند به شمار میرود. پس فعلاً نمیتوان گفت من نویسنده یا شاعر موفقی بودهام. بالاتر از این، حتی نمیتوان گفت که اصلاً من، نویسنده یا شاعر بودهام. این ادعاها را گذر زمان باید ثابت کند.
پوررضوی درباره تاثیر مخاطب بر مؤلف و اهمیتی که مخاطبان دارند، اشاره کرد: مخاطب، دار و ندار یک هنرمند است. نویسنده یا شاعر بدون مخاطب خود، لال خواهد بود؛ شبیه سخنرانی است که هیچ شنوندهای ندارد. در واقع، حتی شخصیترین داستانهای یک نویسنده یا شخصیترین شعر یک شاعر هم برای مخاطب نوشته میشود. بدینترتیب، هنرمند آینه تمامقد مخاطب خویش است؛ او با اینکه در مرز خصوصی خود مینویسد، اما جادوی هنر، سخن، مفهوم، درد، دغدغه و اندیشهاش، میتواند او را از مرز خویشتن فراتر برده و به صاحبان اصلی اثر هنری، یعنی به مخاطبانش برساند.
وی ادامه داد: هر چقدر مخاطبان یک هنرمند بیشتر و از طیفهای مختلف باشند، مرزهای هنر او نیز وسعت بیشتری مییابد. در چنین حالتی است که یک هنرمند به عنوان هنرمندی محلی، ملی یا جهانی شناخته میشود. نویسنده، شاعر و هر هنرمندی، بدون مخاطب هیچ است. توجه کردن مخاطب به اثر هنری، به این معناست که نویسنده، کارش را درست انجام داده است؛ یعنی مثلاً شاعر، شعرش را درست و بهجا نوشته است و این خود به این معناست که راهی را که در پیش دارد، هر چند سخت و ناهموار، اما به ناکجا آباد ختم نمیشود.
این شاعر در مورد نحوه شروع کار ادبی خودش گفت: من نوشتن را از سالهای کودکی آغاز کردم، چه شعر، چه داستان. صدها دفتر صد برگ و دویست برگ را پر کردم. اما الان چه در دست دارم. شاید اگر آثار منتشرشده را جمع کنم، حتی یک صدم برگهایی که دور ریختهام نباشد. تا سال ۷۱ بیهدف مینوشتم و بیهدف میخواندم. کتابهایی در ۱۵ سالگیام خواندهام که باید آنها را در ۴۰ سالگی میخواندم. از چیزهایی مینوشتم که حاصل فکر و اندیشۀ خودم نبود. از دردی مینوشتم که هیچ تجربه و شناختی از آن نداشتم.
تا اینکه پس از سال ۱۳۷۱، با انجمنهای ادبی آشنا شدم. گوشم به شنیدن آثار شگرف عادت کرد. قدرت تشخیص و تمیزم قوت گرفت و رفتهرفته چگونه خواندن و چگونه نوشتن را تمرین کردم. سعی کردم بفهمم برای «چه؟» و برای «که؟» باید بنویسم. البته هنوز و همین امروز هم در حال تمرین هستم و یک نویسنده نوقلم محسوب میشوم. نویسنده، شاعر و به طور کلی هنرمند شبیه ورزشکاری است که مدام در کورس قهرمانی قرار دارد و باید مداوماً تمرین کند.
پور رضوی در پایان با اشاره به سختیها و راز و رمز موفقیت یک اثر ادبی گفت: نوشتن، کار طاقتفرسایی است. چون برای نوشتن یک صفحه، باید یک کتاب خواند. باید نوشت و دور انداخت. باید عرقریزان روحی داشت. گاهی استخوانهای شاعر یا نویسنده زیر سنگینی شعر و داستانش خرد میشود. اما مهمتر از همه، اندیشه و درد است. اگر در اثر نویسنده یا شاعری نشانی از اندیشه و درد نیافتید، بدانید که آن اثر، ارزشی ندارد. اثری که انسان را به تفکر واندارد، دورانداختنی است. البته رسیدن به درد و اندیشه در قالب یک اثر هنری کار بسیار سختی است.
سیویکمین دوره هفته کتاب جمهوری اسلامی ایران با شعار «آینده خواندنی است» از بیستوسوم آبانماه آغاز به کار کرد و سیام آبانماه ۱۴۰۲ به کار خود پایان داد.
نظر شما