سرویس ادبیات خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)؛ «آبنبات هلدار» به قلم مهرداد صدقی، ماجرای پرشر و شور پسری به نام محسن است. او در حال سپری کردن دوران کودکی و وارد شدن به دنیای جذاب نوجوانی است؛ دنیایی که از حسرت و آرزو و خواستههای کوچک و دستیافتنی پر شده است. محسن با دهان گرم و قصهگویی که دارد، بهخوبی و گاهی هم با بدجنسی کودکانهاش، به معرفی شخصیتهای اطرافش میپردازد.
شخصیت داستان ما اهل بجنورد است و یک خواهر به اسم ملیحه و برادری به نام محمد دارد. راوی برخلاف خواهر و برادر بزرگترش، دل به درس و مشق نمیدهد و سرش به شیطنت و بازیگوشی گرم است.
برش زمانی داستان، سالهای شصت را دربرگرفته است؛ دوران پراسترس و التهابآلود جنگ؛ هرچند ردپا و تاثیر جنگ بر زندگی آدمهای داستان، در این اثر بسیار کم است.
نویسنده میتوانست مشکلات آدمهای داستانش را که تحت تاثیر اتفاقات و تاثیرات جنگ، گریبانشان را گرفته، بیشتر نشان دهد و تا این اندازه کمرنگ و گذرا و صرفاً به اشارههای کوتاه اکتفا نکندغ اما تمام هم و تلاش خود را روی موضوعاتی گذاشته که میتواند از نگاه یک پسر بچه مهمتر و جذابتر باشد. البته میتوان دلیل دیگری مثل دور بودن مکان داستانی از مناطق جنگ و درگیریها هم در نظر داشت.
کتاب از فصلهای کوتاهی متشکل شده و. مهرداد صدقی، نویسنده کتابِ «آبنبات هلدار»، برای هر فصل بنا به محتوا و موضوعش نامی برگزیده است.
فصل ابتدایی کتاب «راز» نام دارد. محمد برادر بزرگ راوی که عضو فعال بسیج است، تصمیم گرفته به جبهه برود؛ این در حالی است که خانواده برای او دنبال دختری مناسب برای ازدواج میگردند. در بخشهای بعدی ما در جریان خواستگاری و ازدواج او قرار میگیریم. تلاش تازه داماد برای جلب رضایت و رفتن به جنگ، با موافقیت عملی میشود اما کار شخصیت شیرین و بازیگوش داستان را مشکل میسازد. با رفتن برادر بزرگتر، عزت و احترام محسن به عنوان برادر یک رزمنده، نزد دیگران بیشتر میشود.
پسری که تمام فکرش شیطنت و اذیت کردن همسایه و همکلاسیهاست، سعی میکند بیشتر از رفتارهای برادرش که مورد تایید همگان است الگوبرداری کند که البته گاهی در این امر یا به مدد کمک رساندن شیطان رجیم، یا دوست و همکلاسیهایش موفق نمیشود.
محسن در هر بخش با تعریف ماجرایی، هم خود را بیشتر به خواننده معرفی میکند، هم در شناساندن شخصیتهایی نظیر پدر، مادر، بیبی، همسایه و دوستانش میکوشد.
ماجراهای محسن پر از رگههای طنز است؛ گویی چشمان راوی در بدترین لحظات هم حول محور طنز آن واقعه میچرخد و بهخوبی نیز آن را شکار میکند تا کمی از ترس و دلهرهاش بکاهد.
دنیای نوجوانی با رویاهای رنگارنگ آمیخته است؛ دورانی که برای سالهای نیامده میشود کلی نقشه کشید. در شغلهای متعدد فرو رفت و گاهی هم عاشق شد و به تپشهای قلب گرمای بیشتری بخشید.
عشق و دوست داشتن نیروی محرک محسوب میشود که به سنوسال نگاه نمیکند. همانطور که محسن یازدهساله را گرفتار دختری به نام دریا کرد و پایش را به ماجراهایی کشاند؛ اتفاقهایی که لب مخاطب را به لبخندی میگشاید و او را به دوران شیرین نوجوانی خودش میکشاند.
داستان «آبنبات هلدار»، بهنوعی زندگی قشر متوسط و گاهی کمی پایینتر جامعه را نشان میدهد؛ خانوادههایی با جمعیت زیاد و درآمد اندک، مردمانی کارگر و زحمتکش که همیشه در حال دویدن هستند، اما باز از پس قول و قرارهای خود با فرزندانشان برنمیآیند و شرمنده خواستههایشان میشوند.
مهرداد صدقی، نویسنده تیزبین، خود توانسته بهخوبی معضلات و دغدغههای این طبقه از جامعه را چه از نگاه بزرگترها چه فرزندان ببیند و با مدد طنز قلمش، اندکی از تلخیهایش بکاهد و مقابل دیدگان مخاطبانش قرار دهد.
«آبنبات هلدار» برای مخاطبهای دهه شصت پر از نوستالژی است و باعث میشود تجربه زیسته خود را یک بار دیگر مرور کنند. حسرت خوردن موز، در صف ایستادن برای رفتن به سینما، تنبیه توسط معلمان و برخورد همیشه خصمانه مسئولین مدرسه، مغازههای ساندویچی که عطرشان قوت پاها را سلب میکرد و همچنین منتظر نشستن پای تلویزیون و دیدن سریال اوشین و خیلی چیزهایی دیگر که ممکن است یک دهه شصتی از خاطر برده باشد در این کتاب به آن اشاره شده است و گاهی آن قدر در دل موضوعات تیتروار به آنها اشاره شده که مخاطب گمان میکند نویسنده صرفاً برای اینکه روزی روزگاری خودش آنها را فراموش نکند بهسختی در بخشی از داستانش گنجانده است.
اما یکی از نکات قوت اثر که نمیتوان از آن غافل بود، زبان و لحنش است. گویش بجنوردی در دیالوگها نه تنها به شیرینی کار بسیار افزوده، بلکه برای هر شخصیت لحن ویژه آن شخص را ساخته است.
آشنایی با رسم و رسوم و غذاها، اسم بازیها و آوردن ضربالمثلها در جای درست، اطلاعات درستی از موقعیت جغرافیای داستان را فراهم میسازد.
در آخر باید در مورد اسم کتاب نکتهای اضافه کرد؛ شاید مخاطب با دیدن و شنیدن آبنبات هلدار گمان کند این خوردنی شیرین و لذیذ بجنوردی نقش پررنگ و مهمی در داستان ایفا میکند یا حوادث داستان حول محور این سوغاتی معروف اتفاق میافتد اما در کل کتاب، دو یا سه بار فقط اسمی از آن برده شده است. اما باید خاطر نشان کرد که طنزکلامی و اتفاقاتی که محسن همیشه در راس آنها قرار دارد، از خود آبنباتها شیرینتر است.
نظر شما