سرویس استانهای خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - جواد ترشیزی، نویسنده: مارگریت دوراس کتابی دارد با عنوان نوشتن همین و تمام. در این کتاب دوراس به مفهوم و تاثیر شگرف نوشتن بر زندگی انسان میپردازد و هرچند نوشتن را ناشناخته توصیف میکند اما راهی عمیق و مهم برای شناخت خود میداند. عنوان کتاب هم قابل تامل است؛ نوشتن همین و تمام!
اما نوشتن پیشنیازها و مصالح زیادی میطلبد. از شور ثبت و ضبط دیدهها و شنیدهها و زندگیهای زیسته و آرزوها گرفته تا استعداد و تکنیک و فرصت کافی برای تعمق و حتی خلوت و آرامشی که بتوان بر روی یک سوژه متمرکز شد. همه اینها را که کنار بگذاریم نوشتن یک خمیر مایه مهم دیگر هم نیاز دارد. نوشتنی که نوشتن باشد و چراغ راه شناخت خود و دنیای خود بشود به یک بینش و نظرگاه خاص انسانی نیز نیاز دارد. برگردیم به مارگریت دوراس و کتابش و این بار مخالفتی بکنیم با او.
دوراس در جایی از کتاب میگوید همه کائنات در حال نوشتناند. حتی مگس هم بر دیوار مینویسد. من اما نمیتوانم این را بپذیرم. هر سیاه مشقی نوشتن نیست. هر صفحه پر شدهای از کلمات را نمیتوان نوشته دانست. همانطور که هر موجود دوپایی الزاماً انسان نیست و انسان را تفکرش انسان میسازد. نوشته را نیز بینش و دانش پشت اثر نوشته میسازد. خواه این بینش ماتریالیستی باشد، معنوی باشد، عرفانی باشد، روانشناختی باشد یا هر چه.
یادم هست در کانون داستاننویسان خراسان دهها سال پیش این مثال را برای دوستی زدم که خوشحال بود از بابت اینکه میتواند هفتهای دو سه تا داستان بنویسد. به او گفتم فرض کن درونت پیمانهای داری که با هر صفحه داستان یک واحد از آن خالی میشود. همینطوری اگر بخواهی پیش بروی تهی خواهی شد. باید فکری برای پر کردن مجدد این خزانه داشته باشی. به جای سیاه کردن پیدرپی کاغذ سعی کن بیشتر بخوانی و کمتر بنویسی. اگر نوشتن را به مثابه گفتن در نظر بگیریم پس خواندن نیز به مثابه شنیدن گفتههای دیگران است و به قول سقراط ما دو گوش داریم و یک زبان پس لااقل باید دو برابر نوشتن بخوانیم.
پس میتوانیم در جوابیهای به خانم دوراس بگوییم خواندن و نوشتنِ توامان است که کار را تمام میکند و میتواند هم راه شناخت خود را باز کند هم به عمق بخشیدن به نوشتهها و نظرگاه ما نسبت به دنیا کمک کند.
نظر شما