به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، شهید رئیسی با وجود تلاش فراوان در توسعه ارتباطات مردمی در مستقیمترین و نمادینترین اشکال آن، هیچگاه درصدد دوگانهسازی و قطبیگرایی بین تعریف بیمرجعی از مردم و مفهوم موهوم و مافیاگونهای از نظام سیاسی غیرمردمی نبود. گذشت بیش از یک هفته از حادثه شوکآور جنگلهای ارسباران و عبور از موج احساسی_تقدیری حاصل از اجماع ملی در سوگواری از دستدادن این جمع ارزشمند، و پیش از شروع رقابتهای انتخاباتی ناخواسته پیشرو، فرصت مناسب و البته محدودی برای نگاهی به میراث حکمرانی نزدیک به سهساله رئیسجمهوری فقید کشورمان بنظر میرسد.
با وجود سابقه همکاری (پیش از دوران ریاست جمهوری) و علاقه و احترام شخصی نگارنده به شخصیت ریاست فقید دولت، این نوشتار با هدف تکرار دلنوشتههای احساسی و احترامآمیز متداول در این ایام نگارش نشدهاست، هرچند به اقتضای رعایت الزامات اخلاقی این روزها و متناسب با نوع رحلت شهادتگونه ایشان و همراهانشان در هنگام خدمت مجاهدانه، از سنت صراحت سیاستی و نقادی نهادی همیشگی فاصله دارد.
دوری از تنفر و شکاف سیاسی
سیاست به معنای عملی خود، پیش از انتخاب همراهان و همپیمانان، با غیریتسازی و هدفگیری و حمله به رقبای موجود و یا برساختن دشمنان موهوم آغاز میشود. در واقع سیاستمداران، با مخالفان سیاسی خود پیش از همپیمانانشان شناخته میشوند و تمایز سیاسی خود را برجسته میکنند. روش سیاستورزی مرحوم رئیسی اما کاملاً متفاوت از این شیوه رایج سیاسی بود. از منظر گروهی از دوستدارانشان، آن مرحوم عامدانه و با وجود توان و دسترسی به اطلاعات و ابزار لازم، از رفتار سیاسی تهاجمی و تنفرپراکن خودداری میکرد.
انتشار چند ویدئو و نقلقول از ایشان در دوران پساانتخابات ۹۶ و پیشاانتخابات ۱۴۰۰، از جمله مستندهای مورد اشاره این گروه است. گروهی دیگر، از اساس شخصیت فردی و سابقه حرفهای ایشان را دارای فاصله زیاد از سنت کلاسیک سیاستورزی تحلیل میکردند. از این منظر، مرحوم رئیسی از اساس یک سیاستمدار حرفهای محسوب نمیشدند. از منظر گروه دیگری، اخلاقگرایی سیاسی مرحوم رئیسی حاصل تقسیم کاری سیاسی بود، بهگونهای که برخی از نهادها و افراد مرتبط، وظیفه حمله به مخالفان و حذف حقوقی رقبای ایشان را «کنتراتی» برعهده گرفته بودند و ایشان در عمل نیازی به درگیری شخصی در چنین مخاصمههای نداشت. برخی از منتقدان نیز این سبک از سیاستورزی را لازمه نگاه و زمینهسازی برای جایگاههای فرا ریاستجمهوری میدیدند. با هر نوع تحلیلی از انگیزهها و نیات احتمالی ایشان، مرحوم رئیسی در جایگاه ریاستجمهوری، میراثی از سیاستورزی اخلاقمدار و غیرتخریبی برجای گذاشتهاند.
مقاومت در برابر عوامگرایی
سیاست جهانی در سالهای اخیر شاهد رشد عوامگرایی و ظهور رهبران عوامگرا در کشورهای مختلف بوده است. ترامپ در ایالات متحده و «ویکتور اوربان» در لهستان، نمونههای کلاسیکی ازین دست بوده اند که موضوع دایره گستردهای از مطالعات علوم سیاسی نوین قرار گرفتهاند. سبک رایج این دسته از رهبران، تعریف مبهمی از مردم و توده و جایابی سیاسی خود در این جبهه، در مقابل غیریتسازی از باقی نهادها و عناصر ساختار سیاسی با عنوانهای همچون دولت پنهان و یا نظام بهعنوان سوداگران و منفعتطلبان از جبب و سفره مردم، بههمراه رویکرد ضدنخبگی و سادهسازیهای مفرط سیاسی است.
مرحوم رئیسی با وجود تلاش فراوان در توسعه ارتباطات مردمی در مستقیمترین و نمادینترین اشکال آن، هیچگاه درصدد دوگانهسازی و قطبیگرایی بین تعریف بیمرجعی از مردم و مفهوم موهوم و مافیاگونهای از نظام سیاسی غیرمردمی نبود. همین وزانت در رفتار سیاسی در عین مردمیبودن، ایشان را از زمره سیاستمداران عوامگرا خارج میکند.
سازگاری حکمرانی
پیچیدگی ساختار حکمرانی، وجود نهادهای متعدد، توزیعشدگی افراطی قدرت و ساختنامندی سیاست در ایران همواره مدیران اجرایی و در صدر آنان رئیسانجمهوری را بهعنوان جایگاه سیاسی ذاتاً پاسخگو به عموم، مجلس و رهبری، در معرض تعارضها و چالشهای فراوان با سایر نهادهای عموماً غیرپاسخگو و غالباً نظارتی قرار میدهد.
سیاهچالهای که برخی از رئیسانجمهوری قبلی را در خود فروبرده و پایانی بر عمر سیاسی آنان محسوب شدهاست. رفتار هوشمندانه و نجیبانه مرحوم رئیسی و شخصیت متین و صبورش اما مانع فروافتادن ایشان در این سیاهچاله سیاسی شد. نتایج افکارسنجیهای اخیر نیز تائیدکننده این نظر است که برداشت جامعه از رفتار سیاسی دولت سیزدهم، تضاد سیاسی و تعارض درونحاکمیتی نبودهاست؛ مزیتی که بیشتر دولتهای قبلی، گاه ناخواسته، جامعه ایرانی را از آن محروم کردند.
ریسکگریزی و اجماع سیاستی
درگیری با چالشهای پیچیده و مزمن سیاستی و اجرایی کشور، بهاجبار نوعی تهور و پذیرش ریسک سیاستی همراه با مقاومت در برابر فشارها و تعارضهای نظری و منفعتی مخالفان تصمیمهای راهبردی را میطلبد. نوعی از تصمیمگیری ریسکپذیر و مناقشهبرانگیز که با اقتضایات شخصیت فردی و مشی سیاسی مرحوم رئیسی ذاتاً ناسازگار بودند.
تمایل ایشان به امضای تصمیمهای اجماعی و دوری از ورود به مناقشههای پرهزینه سیاستی و اجرایی، در عمل دولت ایشان را در عین اخلاقیبودن، از شاخصه تصمیمگیری متهورانه و تمامکنندگی سیاستی محروم کرده بود. ویژگی که پیامدهای آن را در استدامه انباشتگی مسایل حلنشده، دستبهدستشدگی موضوعهای مهم بین شوراها و کمیسیونهای دولت، و در نهایت تعلیق تصمیمهای کلیدی در حوزه اقتصاد و سیاست کشور میتوان مشاهده کرد. بدیهیست این نقیصه بههیچ عنوان نافی تلاشها، سختکوشیها و فداکاریهای دولت ایشان نیست.
فقدان تئوری اداره
با وجود محاسن متعدد فردی و پختگی و متانت رفتار سیاسی، چالش اجرایی دولت مرحوم رئیسی فقط در ضعف تصمیمگیری راهبردی خلاصه نمیشد. فقدان بنمایه نظریه اختصاصی اداره و خلا وجود نهادی بهعنوان مغز سیاستی و راهبردی دولت، در عمل فرصتهای مانوری برای دو نیروی دیوانسالاری سنتی و توهمهای شبهعلمی در برخی سطوح دولت فراهم آورده بود؛ بهگونهای که اظهارنظرهای مناقشهبراگیز و گاه متوهمانه برخی مدیران دولتی، آسیبهایی به وجهه خدوم، اخلاقی و معقول دولت ایشان تحمیل کرد.
این نوشتار تلاش بر مروری گذرا بر برخی از میراث موفق و ناموفق و سنتهای حکمرانی دولت رئیسجمهوری فقید کشور داشت. هرچند برخی از این موارد قبلتر و در مناسبتهایی با ادبیاتی متفاوت بیان شده بود، ضرورت زمانی مواجهه با این حادثه تراژیک و شروع رقابتهای انتخاباتی زودهنگام، مرور دوباره آنها را در یادداشت حاضر مرتبط و بههنگام میکند. در پایان از درگاه الهی برای آن فقید سعید و همراهانش طلب غفران و رحمت دارم، انشاالله.
نظر شما