دوشنبه ۸ مرداد ۱۴۰۳ - ۱۲:۲۱
رزق ما روضه‌های مولا شد!

گلستان- نهضت و مکتب حسینی و واقعه جانسوز ایثار و شهادت امام حسین (ع) و یاران وفادارش آنچنان بر قلبها تأثیر گذارده که پس از گذشت قرن‌ها از آن حادثه عظیم؛ غبار کهنگی و فراموشی را بر خود نمی‌بیند و هر کس می‌کوشد وارد این خیمه و مکتب شود تا بهره‌ای ببرد و یا ردی از ارادت خویش به یادگار بگذارد که نمونه‌ای از آن را در اشعار مجتبی طالبی، نویسنده و شاعر کلاله‌ای می‌خوانیم.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در کلاله، با فرارسیدن ماه محرم شور دوباره‌ای در جان‌ها می‌افتد و خیمه معرفت انسان‌سازی و پرشور و شعور سیدالشهدا (ع) برپا می‌شود و هر کس می‌کوشد از این مخزن ناب گنجینه آزادگی و آزادمردی بهره‌ای ببرد و جان خود را با جلوه جانان جلا دهد.

به‌راستی این چه رازی است که باوجود گذشت قرن‌ها؛ تکرار خاطراتش هنوز تکراری نشده و این چه شوری است که یاد حسین (ع) همه‌ساله در عالم برپا می‌کند و جهان را یکسره در غوغای کربلا فرومی‌برد و دل شیعیانش را به شور و شعوری وا می‌دارد که برایش قدمی بردارند و قلمی بزنند که نمونه‌ای از آن را در چند قطعه شعر مجتبی طالبی، نویسنده، پژوهشگر، شاعر، مدرس دانشگاه و مدیر دفتر شعر و موسیقی صداوسیما مرکز گلستان را شاهدیم که در ادامه ازنظر مخاطبان می‌گذرد.

پسرم را به سینه چسباندم

دست خود شانه‌ی سرش کردم

دو سه بوسه نثار پیشانی

خیره چشمم به پیکرش کردم

پسر من اگر چه بس زیباست

روی ماهش به ماه می‌خندد

داده صلح آفتاب و شبنم را

عرقش تا به گونه می بندد!

محو در عشق پاکمان بودم

دل من گشت لحظه‌ای بی‌تاب

پسری بود با پدر همدم...

السلام علیک یا ارباب

پسر من فدای فرزندت

هستی من بود ز احسانت

ای حسینی که داده ای اکبر

پدر و مادرم به قربانت

روز روز تو بود و با حسرت

به پسر وعده ی بلا دادی...

پیش چشمت پسر به میدان رفت

چه گلی را به کربلا دادی!

پسرم نوحه خوان شده آقا

گفتمش نوحه ای بخوان جانسوز

دفترش را گشود و گفت اکبر!

به زمین خورد ماه شب افروز...

پسرم نوحه خواند و دل می سوخت

کل مجلس دَم علی دارد!

دیدم انگار بانویی خسته

مثل ابر بهار، می بارد...

بوی عطر و گلاب پر کرده

خانه ی سینه ی مرا امشب

پسری رفت و پشت سر می‌گفت

و علیکِ السلام یا زینب...

آه از روز بی علی اکبر

مرغ روح علی شده آزاد

همه دیدند محض آرامش

صورتی روی صورتی افتاد...

پسرم، نوحه خوان شدی اما

رزق ما روضه های مولا شد

من برای تو روضه می خوانم

پیکری خسته اِرباً اِرباً شد...

*****

صدایت مرا غرق غم می کند

حسینیه‌ی دل سیه پوش شد

دوباره زمین شد پر از اشک و خون

گلویت صدا کرد و خاموش شد...

علی اصغر از کربلا آمده

و یا کودکی اِرباً اِربا شده؟

صدای گلوی علی اصغر است

و یا مجلس روضه بر پا شده؟!...

به لالایی موشک و بمب و تیر!

بخواب ای تن مانده در زیر خاک

نشانم بده کربلایی شدی

بخواب ای تن خسته ی چاک چاک...

تو را شیر دادند با اشک و آه

تو را مادرت داده در راه قدس...

کمی بر شب غزه، دل خون گریست

از آن گریه یک قطره شد ماه قدس!

چه ترکش، چه تیر سه شعبه، چه بمب

تو را در سکوت جهان می زدند!

چه تکرار سختی ست کرب و بلا

تو را اهل سازش، نهان می زدند!

الا ای تو طفلِ رضیعِ صغیر

حماسی‌ترین کودک روزگار!

گلوله شده سهم حق بودنت

حماسه بخوان، اصغر شیرخوار...

بگو این منم، مرد میدان قدس

در این خاک دارد تن من سرا

من آماده ام عرش پیما شوم

به معراج رفتن مبارک مرا

بخوان قصه ی کربلا را که باز

به دست پدر، کودکی خاک شد...

بخوان قصه ی کودک غزه را

که از خاک راهی افلاک شد...

*****

صاحب نفسان از کفت اقبال گرفتند

صاحب هنران از قلمت فال گرفتند

از بس که به میدان شرف شور فکندی

شوریده دلان از دم تو حال گرفتند

در گود شجاعت، همه ی نیک مرامان

از دست توانای شما شال گرفتند...

به به، چه قد و قامتی ای ماه دل آرا

پیوسته مَلَک از تو پر و بال گرفتند...

اینقدر مرو پیش پدر، کار تمام است

آماده بشو اکبر من، وقت سلام است...

این کرب و بلا بود که صفین و جمل شد

با نام علی، مسئله ی عشق تو حل شد

دیدم پدرت را که نگاهش به رهت بود

دیدم پدرت را که به تسبیح بدل شد!

هی ذکر خدا بر لبش آمد، پسرش رفت

خمخانه ی توحید پر از طعم عسل شد

آه ای پسرم، می روی و باد مبارک

گفتم به همه اکبر من یک شبه یل شد!

این نقل حسین بن علی بود، ولیکن

این بیت چرا سهم دل زار غزل شد؟!..

هرچند علی اکبر در خون شده دیدید!

یک دشت علی اصغر خونین شده دیدید؟!

یک تکه علی بر سر شمشیر بلند است

یک تکه علی زیر سم اسب، به بند است

یک تکه علی را به روی نیزه نهادند

هر لحظه علی را چو از این قوم گزند است..‌.‌

یک تکه علی را بِبُریدند، به تکبیر

گفتند که این هدیه ی إبلیس پسند است

یک تکه علی مانده روی دشتِ پر از خون

یک تکه ی دیگر ز علی وصل کمند است!

دیدم که کسی گفت به گوش دگری؛ های

این تکه علی را چه بها بوده و چند است؟!!

ای دوست بیا روضه ی مکشوف نخوانیم

در مجلس اکبر، سخن از زخم نرانیم...

*****

سلام ساقی در حسرت رساندن مشک

سلام ای که ز چشمت روانه گردید اشک‌

امانِ دشمن حق بی جواب رد کردی

خدا قبول کند، حق آب رد کردی

که اهل عشق، گلو را عطش بنوشانند

به دست خویش، جهان را کفن بپوشانند

چه دیده ای تو به دریای چشمهای حسین؟!

چه کرده ای که شدی یار با وفای حسین؟!

ز خطبه ات دل عالم به شور آمده است

حسین وارث آدم، به طور آمده است!

به استلام حجر، حاجتی ندارد عشق

حجر نه … در غم ارباب خون ببارد عشق!

اگر کنار رود پرده ها، تو می مانی

برای این دل غمگین تو خطبه می خوانی...

آهای مردم در بند غم اسیر شده

آهای امتِ ماتم سرشتِ پیر شده!

حسینِ فاطمه را کعبه می کند تعظیم

خدا کند پسر بوتراب را تکریم!

به شوق او دل کعبه به کوشش افتاده

برای خاک کف پاش، جوشش آفتاده

اگر حسین کند أمر، کعبه جان بدهد

به یک اشاره بنی هاشم اش جوان بدهد...

چونان که داد علی اکبر و سکوت نکرد

کسی چو سرور من در نماز قنوت نکرد...

کنون منم که به فرمان او قیام کنم

ولی اجازه بده یادی از خیام کنم

گلوی اصغر شش ماهه در تلظی آب

سلام بر دل زار زنی به نام رباب!...

بخوان به نام خدا … بسم ربک الاکرم

حسین کرده فدایی علیُّ هو اعظم!

به راه خالق منان، به راه خیرالناس....

شده ست وقت فدا گشتن تو ای عباس

بزن به معرکه دل را حسین تنها شد

بزن به معرکه عباس، آب رسوا شد

برو بده تو، دو دست و دو چشم و فرق سرت

حسین فاطمه جانم فدای گل پسرت!

از این ببعد فرات آبرو نخواهد داشت

نماز عشق به جز خون وضو نخواهد داشت...

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها