جمعه ۱۸ آبان ۱۴۰۳ - ۲۳:۱۷
چقدر قصه عباس مثل جعفر بود

در شام شهادت حضرت جعفر بن ابی‌طالب (ع) یادواره ادبی «پرچمدار تسبیح» با حضور جمعی از اهالی فرهنگ و ادب کشورهای ایران، هند، پاکستان و افغانستان به میزبانی گروه بین‌المللی هندیران برگزار شد.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا در این یادواره که در شامگاه ۱۸ آبان به مناسبت سالگرد شهادت حضرت جعفر بن ابی‌طالب (ع) در پیام‌رسان اجتماعی بله برگزار شد، سید سلمان صفوی، رئیس آکادمی مطالعات ایرانی لندن با اشاره به نماز تسبیح یا همان نماز جعفر طیار اظهار کرد: حضرت محمد مصطفی (ص) این نماز را پس از بازگشت جعفر بن ابی‌طالب از ماموریت حبشه و به جهت قدردانی از زحماتش به‌عنوان هدیه به او القا فرمودند. القای این نماز جلیل القدر از سوی حضرت خاتم الانبیاء (ص) به او نماد مقام برجسته عرفانی جعفر طَیّار (ع) است. این نماز مشتمل بر چهار ذکر قرآنی که حاوی جمال و جلال الهی، تنزیه، تحمید، تهلیل و تکبیر الهی است. تکرار اذکار در قیام، رکوع، سجود و قعود، اشارت به آن است که در همه حال باید یه یاد محبوب و در جهت او بود. تکرار اذکار برای ملکه شدن و رسوخ آن در دل و جان مجاهد عاشق است. آمرزش گناهان و برآورده شدن حاجات از آثار بیان شده برای نماز جعفر طَیّار (ع) است.

وی ادامه داد: برخی انقلابیون مومن علیه رژیم طاغوت، جمعه‌ها نماز جعفر طیار را می خواندند و از قوت و قدرت معنوی آن برای مبارزه با شاه و سلطه آمریکا در ایران مدد می‌گرفتند. یک روز قبل از انقلاب یکی از رفقا را دیدم که در خط مقدم جبهه در جنوب لبنان در یکی از پایگاه های فلسطینی با طمانینه، «نماز جعفر طَیّار» را روز جمعه می خواند، خیلی صحنه زیبایی بود، جمع عرفان و جهاد، خضوع در مقابل خدا و قیام در مقابل دشمن خدا، امروز نیز نماز جعفر طَیّار (ع) انرژی معنوی برای مجاهدین جبهه مقاومت علیه استکبار جهانی و صهیونیسم بین المللی است. مبارزه با دشمن غدار بیرونی بدون مبارزه با دشمن درونی (نفس اماره) مخلصانه نمی شود. جهاد اکبر زیر بنای جهاد اصغر است و نماز جعفر طَیّار (ع) یکی از اعمال عرفانی جهاد اکبر است. نماز جعفر طَیّار، نماد و پرچم عرفان اجتماعی است؛ عرفان قرآنی با جهاد و انفاق و تعاون اجتماعی هم‌ساز هستند. نماز جعفر طیار نشان می‌دهد که نمازهای مستحبی برای عده‌ای پیرمرد بیکار نیست بلکه بهترین سردار و دیپلمات صدر اسلام جایزه موفقیتش در ماموریت نماز مستحبی است. ذوالجناحین (جعفر طیار) با دو بال به سوی حضرت عشق پرواز کرد؛ بال جهاد و بال عرفان، ذکر و عمل، نماز و جهاد و در زمان حیاتش ملقب به «ابوالمساکین» به دلیل یاری فقرا و مساکین بود.

سید مسعود علوی‌تبار، شاعر و کارشناس تاریخ و تمدن ملل اسلامی نیز در بخشی از سخنان خود بیان کرد: حضرت جعفر بن ابیطالب در ابعاد مختلف شخصیتی دارای جایگاه ممتاز و شاخصی در جهان اسلام است، در معنویت و توحید، در شجاعت و جنگاوری، در سیاست و دیپلماسی، در فصاحت و سخنوری و در موارد بسیار دیگری که در تاریخ و متون اسلامی مرقوم و باقی مانده اند. شخصیتی که فراتر از گستره تاریخ برای تمامی زمان‌ها الگو و اسوه باقی خواهد ماند. کسی که طبق فرموده حضرت ختمی مرتبت (ص) در قیامت یکی از چهار پرچمدار امت اسلام است که پرچم تسبیح در دستان او قرار دارد.

علوی‌تبار تصریح کرد: سعه وجودی و معنویت حضرت جعفر بن ابیطالب (ع) به گونه‌ای بود که از جانب پیغمبر نماز تسبیح به ایشان اهدا می‌شود، نمازی که معصومین (ع) خود را ملزم به اقامه آن می‌دانستند.

جعفر بن ابیطالب کسی است که در فضیلت و برتری در رتبه بعد از معصوم قرار دارد، آنجا حضرت محمد (ص) خطاب به بانو فاطمه زهرا (س) بعد از معصومین (ع) حمزه و جعفر را با فضیلت‌تربن افراد خاندان خود می‌داند؛ کسی که أئمه هدی (ع) انتساب خود به او را مایه فخر و مباهات می دانستند و آیاتی از کلام نورانی خدا نیز بر فضایل او منطبق است. امام علی (ع) در مقابل اعضای شورای شش نفره، امام حسن (ع) در برابر معاویه، امام حسین (ع) در روز عاشورا خطاب به لشکر ابن سعد، و امام سجاد (ع) در خطبه خود در شام انتساب خود به جعفر بن ابیطالب را مایه عزت و مباهات دانسته‌اند. در جنگ موته که در انتقام به شهادت رسیدن سفیر پیغمبر توسط عوامل ابر قدرت آن دوران (روم) به وقوع پیوسته بود، عزت اسلام و اراده و باور بی‌نظیر مسلمین با رشادت ها و شهادت مجاهدانی چون جعفر بن ابیطالب‌، زید بن حارثه و عبدالله ابن رواحه به خوبی برای دشمنان جهانی امت اسلام نمایان شد و برای آنان مسجل شد بر خلاف برتری عددی نفرات و تجهیزات نظامی خود، توان رویارویی با قدرت اراده و ایمان مسلمانان را ندارند. قدرت باور و ایمانی که برهه کنونی نیز شاهد انعکاس مجدد آن در وجود رزمندگان و مجاهدان جبهه مقاومت همانند شهید سید حسن نصرالله، شهید هنیه، شهید یحیی سنوار، شهید صفی الدین و شهید نیلفروشان هستیم.

در این برنامه که با بداهه‌نویسی محسن شعبانی و مسعود ربانی از خوشنویسان کشورمان همراه بود شاعران و هنرمندانی چون علیرضا قزوه، سید سلمان صفوی، ایرج قنبری، کمیل کاشانی، سید مسعود علوی‌تبار، سید تصور مهدی، رسول شریفی، عمادالدین ربانی، علی مزمل، محمد عشرت صغیر، ناصر دوستی، سید حکیم بینش، نغمه مستشار نظامی، پروانه نجاتی، حمیده پارسافر، میترا ملک محمدی، فرزانه قربانی، معصومه توکلی، نیره جهانشاهی، نگین نقیبی، صبا فیروزی، سارا عبداللهی فر و زهرا حاجی پور حضور داشتند.

برخی از اشعار قرائت شده در این مجلس را می‌خوانید:

کمیل کاشانی

چقدر انس به او حضرت پیمبر داشت

همان نخست به اسلام، عشق و باور داشت

و بود خَلقاً و خُلقاً شبیه پیغمبر

که طینتش نبوی بود و عطر حیدر داشت

کسی که خواند پیمبر (ابوالمساکینش)

ز سفره کرمش جود لقمه‌ها بر داشت

گرفت لحن صمیمانه‌اش نجاشی را

چو خواند آنچه کز آیات نور از بر داشت

شهید موته نخستین مدافع اسلام

که زخم تیغ به باغ تنش مکرر داشت

خدا دو بال به او جای دست‌هایش داد

که پا به پای ملک در بهشت، شهپر داشت

مدینه مویه کنان همنوای پیغمبر

برای جعفر طیار دیده تر داشت

شنید روضه دست قلم قلم شده را

چه ناله‌ها که علی در غم برادر داشت

چقدر قصه عباس مثل جعفر بود

ولی حکایت عباس سوز دیگر داشت

حسین فاطمه هم عصر روز عاشورا

به افتخار از او گفت و ذکر جعفر داشت

نغمه مستشار نظامی

یار مولایی اگر، باید که از دل یار باشی

جعفر طیار باشی؛ میثم تمار باشی

زن اگر همچون، سمیه، مرد اگر مانند یاسر

تا چراغ راه فرزندی چنان عمار باشی

چون ابوذر پیر عشق حضرت مولا بمانی

همچو جابر تا نهایت تشنه دیدار باشی

رهرو مقداد و در راه بصیرت بی محابا

یار دین عشق، در رفتار و در گفتار باشی

همچو سلمان جان و دل را در ره جانان بخواهی

حمزه باشی! تا شهادت دشمن کفار باشی

مرد میدان؛ شیر غران؛ حمزه ما حاج قاسم

یار مولا همدل و همراه آقا حاج قاسم

ایرج قنبری

هرجا بروی خاطره‌ای از یاراست

خوشبخت دلی که تشنه دیدار است

شعله شدن و سوختن و دود شدن

مفهوم نماز جعفر طیار است

پروانه نجاتی

درخت کهنه تاریخ برگ ریز ندارد

شکوفه می کند و با غزل ستیز ندارد

ورق ورق به شهادت که می‌رسد سر و کارش

چگونه جعفر را این قدر عزیز ندارد؟

نماز جعفر طیار حس خوب و لطیفی ست

که غصه دار بفهمد چهار چیز ندارد:

صفای حس طمأنینه، صبر، خاطر آرام

تمرکز هیجان وقت افت و خیز ندارد

سفیر حضرت طاهاست، پیش شاه مسیحی

کلام معنوی اش لحن تند و تیز ندارد

شهید معرکه در موته بود و تا دم آخر

دو دست داده ولی عجز ناله خیز ندارد

رسول گفته که فردا دو بال جای دو دست است

فرشته واهمه ی روز رستخیز ندارد

مرام جعفر طیار عین حضرت عباس

کتاب غیرت او واژه گریز ندارد

که ایستاد بجنگد که ایستاد بمیرد

که انتظار ز دستان خویش نیز ندارد

اگر شهید نباشیم مرگ روزی ما هست

بهار عمر مگر فصل برگ‌ریز ندارد؟

سید مسعود علوی تبار

اندیشه فرو مانده و دل جامه دریده

در کار تو ای صاحب دستان بریده

سلطان حبش گشت به دست تو مسلمان

ای چشم تو جز دین خدا هیچ ندیده

در جنة فردوس خدا غبطه طوبی است

آن شاخه که تقدیر ز دستان تو چیده

گلبرگ نخستین گل سرخ شهادت

از آل ابیطالبی ای نور دو دیده

تا سینه شکافند ز داغ تو دو عالم

شمشیر قساوت ز تو پیکر بدریده

ارباب شجاعت به تو نازید که در دهر

چون صحنه جنگ‌آوری‌ات چشم ندیده

مسعود به خود هیچ ز داغت ننویسد

دل صحبت اندوه تو را پیش کشیده

ای روح به همراه ملائک طیران کن

رو سوی جنان جعفر طیار رسیده

رسول شریفی

از دین خدا سخت هواداری کرد

یک عمر در این راه فداکاری کرد

از جعفر طیار بباید آموخت

آن روز که بی دست علمداری کرد

سید حکیم بینش (افغانستان)

دوباره حرف شهید و زبان من الکن...

فقط نه من که زبان جهان من الکن...

نه من به سبک و سیاق جدید حرف زدم

وضو گرفتم اگر از شهید حرف زدم

همیشه نقشۀ راه است حرف او؛ زیباست

شهید در دل تاریخ پرچمش بالاست

به هر قدم که گذاری نشانی از شهداست

تمام راه سفر را قدم قدم با ماست

مسافران زمانیم؛ عابر عاشق

سلام ما به نخستین مهاجر عاشق

ملاحتی که کرامات حمزه را برده

کسی که در حبش آیات غمزه را برده

چگونه حرف زدی پادشاه عاشق شد

به یک تلاوت تو بارگاه عاشق شد

چه گفته‌ای به نجاشی که گفت: او با ماست

اشاره کرد به قلبش که خانه‌اش اینجاست

کسی شبیه علی، من تصورم از توست

کسی شبیه تو، عباس؛ خوش بَر و ابروست

تو ناشناخته‌ای این شگفت نیست که ما

نخوانده‌ایم تو را خط‌به خط شهید خدا!

ببخش اگر به نمازت کنایه‌ها گفتیم

اگر به راز و نیازت کنایه‌ها گفتیم

عجیب راز سترگی گذاشتی از خود

نگو که ارث بزرگی گذاشتی از خود

تو را به کیفیت آن نمازِ جان‌افزا

بگیر دست مرا زنگ ساعت فردا

شهید در قد و قامت، تو را برازنده است

شهید لاله سرخی که تا ابد زنده است

میترا ملک محمدی

بر تو سلام جعفر و بر اقتدار تو

بر سینه ستبر تو، بر کارزار تو

بر تو سلام مرد شجاع نبردها

وقتی که خنده می‌زدی بر زخم و دردها

بر زخمهای پیکرت از روبرو سلام

پیروزمند صحنه‌ی هر گفتگو سلام

جعفر سلام برتو و خیل مهاجران

حرف تو با نجاشی و، برگشت مشرکان!

از آیه‌های سوره‌ی مریم شروع شد

از معجزات حضرت خاتم شروع شد

حق را که از زبان بلیغ تو می‌شنید،

بر روح و جان عاشق او نور حق دمید

نطق تو پادشاه حبش را مجاب کرد

حق را شنید و دین تورا انتخاب کرد

فرزند پاکپاز ابوطالب دلیر،

هنگامه‌ی نبرد تو ای مرد بی نظیر،

تسبیح گوی رزم تو خیل فرشته‌ها

پاداش بازوان تو را میدهد خدا

جعفر سفیر خاتم نور و هدایتی

از آیه‌های حق بگو از نو حکایتی؛

از جنگ، از رشادت و، از اسقامتت.

از حمله بر صفوف عدو، از شهامتت

بر جان پاک و طاهر تو تا ابد درود

بر مادر تو فاطمه بنت اسد درود

پرواز کن بهشت برین جایگاه تو

صدها فرشته حلقه زده دور ماه تو

پر باز کن شبیه ملائک به بیکران

جعفر مبارک است عروج‌ات به آسمان

نگین نقیبی

به نام نامی حق و به نام خالق دادار

به نام حضرت خاتم، به نام حیدر کرّار

میان سیل غم ها و میان نا امیدی ها

شده مشکل‌گشای من، نماز جعفر طیّار

چگونه وصف تو گویم، زبانْ قاصر، قلم سنگین

تویی جان رسول‌الله، تویی سرحلقه‌ی ابرار

فدای جذبه‌ی نامت عموی حضرت عبّاس

که از هاشم نسب داری و سرداری و پرچمدار

تو در خلقت تو در طینت، تو در صورت تو در سیرت

شبیه مصطفی هستی که حُسنت مانده بی‌انکار

تویی آنکه امیرالمؤمنین در وصفتان فرمود:

اگر بودی، دگر آتش نبود و آن در و دیوار

تویی ابن ابی طالب، امیر ذوالجناحینی

که شیری بوده‌ای تنها، میان عرصه‌ی پیکار

شنیدم لشکر دشمن، دو دستت را قلم کردند

شنیدم از می نابِ شهادت کرده ای افطار

به پابوس قدم‌هایت، دل من آمده این‌بار

ببین اشک روان من، به مهرت می‌کند اقرار

اجابت کن دعایم را، خداوندا شهیدم کن

به مقطوع الیدینِ جنگ موته، جعفر طیّار

چقدر قصه عباس مثل جعفر بود

ناصر دوستی

شیر، فرمانده نستوه خودش بود و خودش

چون علی محکم و بِشکوه خودش بود و خودش

در دل لشکری از کاه رجز می خواند و

بود چون حمزه، چنان کوه خودش بود و خودش

چون علی میمنه و میسره را ریخت به هم

در دل لشکرِ انبوه خودش بود و خودش

یک تنه زد به دل لشکر انبوه و نبود

در دلش ذرّه ای اندوه خودش بود و خودش

پیکرش زخم! سرش زخم! سراپایش زخم!

غرق خون یک تنِ مجروح خودش بود و خودش

چشم هایش پُر از اشک، از همه بارانی تر!

در جدل مثل علی از همه طوفانی تر

آمده صفدری از طایفه صف شکنان

شاه شمشاد قدان خسرو شیرین دهنان

زیر شمشیر غمش رقص کنان و سرمست

پیرهن چاک و رجزخوان و صراحی در دست

با رجز خوانی او دشت تلاطم می‌کرد

شیر می‌آمد و شمشیر تبسّم می‌کرد

حمزه گویا به اُحد هو زده یک بار دگر

جانب رزم، علی آمده یک بار دگر

پسر بنت اسد طنطنه را برهم زد

تیغ بر میسره زد،، میمنه را برهم زد!

ناگهان بر دل گُل شعله ای از نار افتاد

آه! یک گُل وسط لشکری از خار افتاد

گره از کار به یک دست اگر وا می شد

شُست از دست خودش دست که از کار افتاد

به تن بی سپر و زخمی سردار رسید

گُذر هرچه که شمشیر به پیکار افتاد

بود یک بار امانت به سر شانه مرد

از سر شانه غیرت ولی این بار افتاد

موته در علقمه تکرار شد آری این بار

همه دیدند که در علقمه سردار افتاد

اوج این مرثیه این است که دستانش رفت

همه دیدند علم از دست علمدار افتاد

شور چشمان پسر فاطمه را چشم زدند

سنگ بر آینه از کینه و از خشم زدند

مقتل موته پُر از هلهله و همهمه بود

دستش افتاد در آن معرکه بی واهمه بود

دستش افتاد ولی کوس عقب گرد نزد

حرفی از سازشِ با دشمن نامرد نزد

دستش افتاد ولی تابع دژخیم نشد

کوه غیرت ولی آماده تسلیم نشد

شیر حق از نفس افتاد ولی از پا نه

رفت از دست دو دستش علمش امّا نه

این چه داغیست که از آن کمر کوه شکست

داغ جعفر به دل حیدر کرار نشست

گرچه که موته دو دست از تن سردار گرفت

جعفر از دست خدا رُتبه طیّار گرفت

.سیده کبری حسینی بلخی (افغانستان)

تا محمد همدمی چون جعفرطیار داشت

کی غمی درسینه ازنامردی کفارداشت

مثل حمزه جانفشانی کرد تا پایان عمر

در مسیرحق دلی آماده ی پیکار داشت

بود پشتیبان زهرا و علی با جان و دل

در تکاپوی شهادت حسرت بسیار داشت

با یتیمان مهربان بود و شبیه مرتضی

بر لبانش شوری از "اَلجار ثُمَ الدّار" داشت

نور چشمان ابوطالب عزیز مصطفی

دستهایی باسخاوت مثل گندمزار داشت

کوه صبر و روح تقوی بود و مانند علی

درنگاه روشن خود مخزن‌الاسرار داشت

آن شهیدی که چنان عباس با لب‌های خشک

زیرباران شهادت نیت افطار داشت

دست ساقی هم شبیه دست جعفر قطع شد

در عزای او پیمبر دیده‌ای خونبار داشت

حضرت اسماء خبردارد از اوصافش، بخوان

خاطراتی را که ازاین مرد بی تکرار داشت

فرزانه قربانی

مرد شجاع ذو الجناحین

یاری گر پیغمبرش بود

جان دادنِ در راه اسلام

مثل علی در باورش بود

در کربلای سرخ موته

پرچم به دست جعفر افتاد

وقتی که دستش را بریدند

چون لاله‌های پرپر افتاد

پرواز را از بس بلد بود

از آسمان ها سر درآورد

حتی برای آن دو بالش

روزی بهشت آغوش واکرد

در معرکه با بال خونین

وقتی که راهی سفرشد

از غصه ی هجر برادر

قلب علی خونین جگر شد

در آسمان ها سِیر می کرد

دل را به عشقی جاودان داد

اسلام می بالد به این مرد

چون با دهان روزه جان داد

از بس کریم و مهربان بود

بابای مسکینان لقب داشت

دائم میان کیسه خود

مثل علی نان و رطب داشت

جنگاوری بی ادعا که

از خود پسندی‌ها بَری بود

دستان او در رزم و پیکار

چون ذوالفقار حیدری بود

ای کاش جعفر بود آن روز

دستان مولا را که بستند

در کوچه‌ها وقتی که کفار

پهلوی زهرا را شکستند

محمد عشرت صغیر (شاه جهانپور، هند)

امید به فرجام سعادت داریم

در سینه خود شوق شهادت داریم

نسبت به تو و رزم علی گونه تو

ای جعفر طیار ارادت داریم

زهرا حاجی پور

تقدیم به ساحت مطهر جناب جعفر طیار

بخوان نماز محبت که عشق بیدار است

به سوی منزل خورشید راه بسیار است

زده است معرکه بر هم به برق چشم تو تیغ

چه جای ماندن مشرک میان پیکار است

برای کوه برادر برای دشت پناه

کسی که یک‌تنه سلمان و زید و عمار است

ادامه یافته چون رشته کوه، غیرت تو

سلاله ی تو حسین شهید را یار است

چو سروهای بر آورده سر به تکیه ی هم

به جنگ آوری ات گرم، پشت کرّار است

بریده باد دودستی که از تو بال برید

تویی که روح بلندت به عرش طیار است

علی مزمل (لاهور، پاکستان)

میان رزمگه ضرغام جعفر

شهید امت اسلام جعفر

نبی او را لقب داده است طیار

به جنت آسمان انعام جعفر

سید تصور مهدی (پتنای هندوستان)

اگر با اهل عرفان یار هستی

ز عشق از جان و دل سرشار هستی

دمادم حب حق در سینه توست

محب جعفر طیار هستی

عمادالدین ربانی

جز سخن عشق هیچ چیز ندیدی

غیر هوالعشق هیچ جا نشنیدی

من نرسیدم به درک راز گل سرخ

جعفر طیار! با نماز رسیدی

دشمن حیدر بریده باد دو دستش

از همه غیر از خداش دست کشیدی

دست خدا خواندت شهید غم عشق

بال درآوردی از خوشی و پریدی

نیره جهانشاهی

از ظلمت شب دری گشودی

بر روی پرستوان دربند

بی خواهش دل همیشه بودی

بر حکم ولیِ خویش پابند

چون باد صبا گره گشودی

از رایحه و نسیم احمد

در قلب مسیح خوش نشاندی

آوازه ی مصحف محمد

با همت بی دریغ تو شد

آئین محمدی جهانگیر

مانند چراغ پر فروغی

تابید به دشت وهم شبگیر

بال و پر مرتضی تو بودی

احمد ز تو می‌گرفت آرام

در فتنه شوم اگر تو بودی

نامرد نمی گرفت آن جام

قدر تو بلند چون نمازت

در پیچ و خم قنوت هر دین

تابنده بود همیشه نامت

در پرتو جانفزای یاسین

بازوی تو را چو بوسه ای زد

آن خنجر کینه تبهکار

شد هدیه تو را دو بال پرواز

تا پر بزنی همیشه طیّار!

در روز نشور داده دستت

چون پرچم پر فروغ تسبیح

هر کس که گرفت گوشه آن

بی شک بکنی به لطف تلمیح

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها