به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، نادر کریمیان سردشتی، رئیس هیئت مدیره انجمن همگرایی مواریث تمدن ایرانی در نشست بینالمللی «کتاب، سفیر بیمرز» که همراه با آئین رونمایی و معرفی کتابهای جمعی از اهل قلم منطقه اکو چهارشنبه ۷ آذرماه ۱۴۰۳ برگزار شد، گفت: موضوع بسیار مهم نسبت کتاب و تمدن در طول تاریخ است. چه در بینالنهرین، چه مصر، چه ایران و چه در شرق هند و هر جا که خط و کتابت وجود داشته، در آنجا تمدن آفریده شده است.
وی افزود: از گذشته دور حوزههای تمدنی اساساً با خط و کتابت شروع شده و تمدن را با پیدایش خط و کتابت رقم زدند. این نکته بسیار مهمی است زیرا نشان میدهد که این پدیده و صاحبان خط و کتابت پیشینه پربار و بر علمی و فرهنگی را تجربه کردهاند.
کریمیان سردشتی بیان کرد: تمدن سومر چه به شیوه شکلنگاری یعنی اشکال موجودات و چه به شیوه اندیشهنگاری نشان میدهد که این اقوام پیشتاز تمدن بشری بودند. تمدن از مصر به شام، اردن، لبنان و از آنجا به میانرودان و ایران و هندوستان و شرق دور کشیده میشود. البته سیر تطور الفبا و خطوطشان متفاوت است ولی نشان میدهد ملل متمدنی هستند که تمدنشان را بر اساس روزگار خودشان ثبت کردهاند.
وی در ادامه گفت: در اواخر سلسله هخامنشی خط و زبان آکدی بابلی و چه آکدی آشوری زبانهای بینالمللی بودند و کتیبههایشان همه جا پراکنده است. بعد از آن دوره آرامی است که از حوزه دمشق و شام ظهور کرد. این زبان، زبان دیپلماسی است. در دورههای هخامنشی، سلوکیان، اشکانیان و ساسانیان چنین بوده است.
رئیس هیات مدیره انجمن همگرایی مواریث تمدن ایرانی افزود: چون این زبان تولیدات علم زیادی داشته است، تا ظهور اسلام ادامه مییابد. دوره بعد زبانهای بینالمللی است. آکدی آرامی و عربی زبان بینالمللی بودند. تا زمانی که زبان انگلیسی جای این زبانها را گرفت. در دوره اسلامی نیز وقتی زبان عربی ظهور میکند، همین نقش را بازی میکند و همه جا رایج میشود. تا جایی که امروزه بیشترین نسخههای خطی به زبان عربی است.
کریمیان سردشتی بیان کرد: از ترکیه، ایران، هندوستان، پاکستان و… میراث پربار و بری برجای مانده که هنوز یک سوم آن نیز منتشر نشده است. نزدیک به هفت میلیون نسخه خطی ایران نشان میدهد که بخش بزرگی از این میراث نگه داشته شده است. من در پژوهشی که برای کتاب «تاریخ کتابخانههای مساجد ایران» انجام دادم، یاقوت حموی میگوید در کتابخانه عزیزیه مسجد جامع مرو دوازده هزار نسخه خطی موجود است. دقت داشته باشید که این تعداد نسخه فقط در یک مسجد است و مسجد کمالیه نیز بر همین منوال بود. بسیاری از این کتابها طعمه آتش و آتشسوزی شدند و این گنجینههای بشری نابود شده است.
وی گفت: اینکه ایرانیان در عرصه کتاب سرآمد همه جهانیان بودند، شکی نیست. شصت درصد از تالیفات ترکی، فارسی و عربی توسط ایرانیان نوشته شده است. فقط ادبیات عرب نزدیک به ۳۰ عنوان کتاب مرجع دارد. امثال حافظ تربیت شده مکتب زمخشری هستند. ملتی که کتاب نخواند و تولید کتاب نداشته باشد از شاخصههای عقبماندگی است. امیدوارم رنسانس فرهنگی در ایران اتفاق بیفتد.
کتاب دروازهای به سوی همگرایی انسانهاست
همچنین احسانالله شکراللهی، مدیر انتشارات کتابخانه مجلس نیز در این نشست گفت: کتاب دروازهای به سوی همگرایی انسانهاست. یکی از دلایل عمده جنگها، جدلها، خصومتها و کینهورزیها به این برمیگردد که ما ملتها از هم خبر نداریم. اگر ما ملتها همدیگر را بشناسیم، مشکلات برطرف خواهد شد.
وی افزود: در قرآن کریم آمده است که ما مردم باید همدیگر را بشناسیم و عدم شناخت هزار مشکل به وجود میآورد. باید بتوانیم از زاویههای مختلف به یک موضوع نگاه کنیم تا اختلاف نظر به وجود نیاید. منظر مهم است. همگی قصه فیل در خانه تاریک مولوی را به یاد داریم. مشکل از آنجایی به وجود آمد که نور نبود. کتاب روشنگر است. کتاب شمع آگاهی و شناخت را به دست ما انسانها میدهد. البته که باید در انتخاب کتاب دقت کنیم و کتابهای خوب بخوانیم. کتابهایی را بخوانیم که با هدف درست تالیف و ترجمه شده است.
شکراللهی بیان کرد: هلن کلر میگوید؛ نتیجه آموزش شناخت است. آموزش با کیفیت هلن کلر را به جایگاه بالایی رسانید. اگر جامعهای میخواهد کر و کور نباشد، باید در آن جامعه کتاب ارزشمند باشد.
تعالی فرهنگی بر تعالی همگرایی اثرگذار است
همچنین احمد ضیاء رفعت، شاعر و استاد دانشگاه کابل نیز در این مراسم گفت: فرزانگان فرجاوند، اندیشهورزان گرانسنگ، خانمها و آقایان عصر شما بخیر. خوشحال هستم که به بهانه رونمایی کتابم «همرنگ خودت باش» افتخار حضور در این جمع را دارم. بی هیچ تردید تعالی فرهنگی بر تعالی همگرایی اثرگذار است.
وی افزود: فرهنگ دارای مقولههای متنوع است و از این میان بر دو مقوله فرهنگی هنر و ادبیات تمرکز میکنیم. میدانیم هنر و ادبیات از خصیصههای عمده آنها است که مرز نمیشناسد. اینها ارزشهای مشترک بشری هستند. تعالی فرهنگی در ترویج ارزشهای مشترک نقش دارند.
احمد ضیاء رفعت بیان کرد: توجه به هنر و ادبیات دستکم در کشورهای عضو اکو میتواند در راستای همگرایی و تعمیق این پدیده اثرگذار باشد. هر قدر ما بتوانیم تجربههای همدیگر را با هم در میان بگذاریم و از کارکردهای همدیگر آگاه شویم، میتوانیم عرصه هنر و ادبیات خود را رشد بدهیم. در واقع با تعالی رشد هنر و ادبیات در دیپلماسی فرهنگی در جهان نقش بازی کنیم که بسیار مهم است.
وی گفت: در این لحظه جهان به گونه وحشتناکی گرفتار واگرایی خطرناکی شده است. برای اینکه به امنیت پایدار دست پیدا کنیم و در سعادت خود کاری کرده باشیم، یکی از این روشها تاکید بر گسترش سازمانهای منطقهای است که اکو یکی از آنهاست.
کتاب سفیر صلح و دوستی است
همچنین علی صادقزاده وایقان، نویسنده و پژوهشگر در حوزه اسناد تاریخی و نسخ خطی سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران در این مراسم گفت: کتاب بهترین، جامعترین و نافذترین رسانه و ابزار برای ثبت و ضبط صلح و دوستی است. انسانها در طول زندگی با کتاب انس میگیرند و در پایان زندگی نیز با کتاب آسمانی آرامش میگیرند.
وی افزود: کتاب غیر قابل تحریم است. ده عنوان کتاب به زبانهای متعدد ترجمه شده و نقش مهمی دارد. از جمله این کتابها میتوان به چهارمقاله نظامی عروضی، التفهیم ابوریحان بیرونی، شاهنامه ابوالقاسم فردوسی، تجدید بنای اندیشه دینی در اسلام از اقبال لاهوری، دیوان رودکی، دیوان مختومقلی و مثنوی معنوی اشاره کرد.
علی صادقزاده وایقان بیان کرد: مرزهای جغرافیایی، زبانی و موضوعی در دنیای کتاب مفهوم ندارد. کتاب سفیر صلح و دوستی است و دوست خوب همه انسانهای روی زمین است.
از کتابخانههای عمومی تا توسعه پایدار
سید باقر میرعبداللهی، معاون برنامهریزی، پژوهش و فناوری اطلاعات نهاد متنی را برای حاضران خواند. در متن چنین آمده است:
اگر چه «اکو» در آغاز کار به عنوان یک سازمان اقتصادی منطقهای مطرح بوده است، اما به نظر میرسد ظهور چنین تشکلهایی، بهدرستی، نوعی واکنش منطقهای به فرایند «جهانیشدن فرهنگ» نیز هست؛ چنانکه افزایش اعضای آن از سه به ده عضو در حال حاضر نیز گواه این مدعاست. از منظر ایرانِ فرهنگی، جهانیشدن برای «ما» کنش واکنش متقابل اقتصادی در ارتباط با جنبههای فرهنگی و اجتماعیِ بومی است. این بُعدِ جهانیشدن، بیتردید، بر سیاست و اقتصاد مقدم است؛ چرا که فرهنگ جهانی، خواسته یا ناخواسته، بر هویتهای ملّی و محلی تأثیرها گذاشته و میگذارد. در اهداف اکو نیز به این ارتباط توجه شده است؛ آنجا که از موضوعاتی مانند «تهیه برنامه مشترک برای توسعه منابع انسانی»، «همکاری منطقهای برای … تقویت پیوندهای تاریخی و فرهنگی» و «تحقق همکاریها و تبادل در زمینههای آموزشی، علمی، فنی و فرهنگی» سخن گفته شده است.
به این مناسبت و در این فرصت کوتاه به صورتی بسیار اجمالی و در حد طرح یک پرسش به موضوع «ارتباط توسعه پایدار و کتابخانههای عمومی» اشاره میکنم. روشن است که «کتابخانه عمومی» در اینجا میتواند نمود بارز حضور فرهنگ در حوزه عمومی باشد. توسعه پایدار یک معنای تاریخی دارد که به شرایط زیست پس از انقلاب صنعتی و نتایج مخرّب زیستمحیطی و اجتماعیِ ناشی از توسعه یکجانبه اقتصادی مربوط است که برای حل مشکل، پیشنهاد «توسعه متوازن» را ارائه میدهد. من فعلاً به این مفهوم از توسعه پایدار نمیپردازم، اما شما را به این نکته توجه میدهم که آنچه جامعه جهانی در توسعه پایدار به دنبال آن است واجد نوعی معنای حقوق بشری است که مبنای آن توجه به همبستگی اجتماعی و فرصتهای برابر است و معتقد است نهادی مانند کتابخانه یک عامل کلیدی برای رسیدن مردم به جهان بهتر است. این ایده، بسیار والا، عمیقاً انسانی و شریف است، اما نکته این است که این تفکر، عمدتاً، در بستر یک چشمانداز و استراتژی جهانی تعریف میشود، در حالی که اگر قبول کنیم توسعه پایدار هر کشور، توسعه پایدار همان کشور است و اگر بپذیریم که دو مفهوم «مردم» و «سرزمین» عوامل مهم توسعه هستند و ما در دنیا با «مردمها» و «سرزمینها» مواجه هستیم، در این صورت باید به این پرسش بیندیشیم که چگونه و با چه کیفیتی میتوانیم از استانداردی جهانی و مورد توافقِ همه بینشها در باب توسعه پایدار سخن بگوییم؟
پاسخ تشکلهای همگرای جهانی این است که اگر بخواهیم ایدههایمان اجرایی شوند، نباید موضوعات را اینقدر پیچیده کنیم و توسعه پایدار - چه معنای تاریخی داشته باشد و چه معنای فرهنگی و مربوط به نقش مثلاً کتابخانه در آن - در هر حال باید شامل مجموعهای از قوانین کلی باشد. میدانیم که سازمان ملل متحد، در فراخوانی جهانی، اهداف توسعه پایدار را در هفده محور ارائه کرده است. در این فراخوان، «برنامه حمایت بینالمللی» شامل هفده راهبرد است: «پایاندادن به فقر»، «پایاندادن به گرسنگی»، «زندگی سالم و ارتقای رفاه»، «آموزش باکیفیت»، «برابری جنسیتی»، «در دسترسبودن بهداشت و آب سالم»، «دسترسی به انرژی پاک و بهصرفه»، «رشد اقتصادی پایدار و داشتن شغل شایسته»، «صنعت و ارتقای زیرساختی»، «کاهش نابرابری»، «شهرها و جوامع پایدار»، «الگوی تولید و مصرف پایدار»، «مبارزه با تغییرات اقلیمی»، «استفاده پایدار از اقیانوسها و دریاها»، «ارتقای زیستبوم و جلوگیری از نابودی تنوع زیستی»، «جامعه پایدار و صلحآمیز» و «احیای مشارکت جهانی برای توسعه پایدار».
این ایده توسعه پایدارِ، هر یک از این هفده قاعده را به قواعد کوچکتری نیز تقسیم میکند؛ مثلاً در توضیح روشهای اجراییِ هدف دوم، یعنی «پایاندادن به گرسنگی از راه توسعه کشاورزی پایدار»، به تفاوت مردم و سرزمینها توجه کرده و به تقویت ظرفیتهای سازگاری با تغییر اقلیم، شرایط بد آب و هوایی، خشکسالی و سیل اشاره کرده است. سازمانهای جهانی معتقدند که به تفاوتهای اکولوژیک هر کشور توجه کردهاند و خود این تفاوت نیز میتواند به عنوان یک قاعده کلی در نظر گرفته شود.
اما نکته مورد اشاره من توجه به «تفاوتهای بنیادی در موقعیتهای بشری» است؛ چرا که موضوع توسعه پایدار، انسان است، نه صرفاً زیستبوم یا اقتصاد و سیاست. جهانبینی و اساساً «شیوه بودن انسانها» با یکدیگر متفاوت است (مثلاً انسان ایرانی با انسان غربی). توجه به این موضوع، پیشنهاد یک استاندارد جهانی را سخت (و البته نه غیرممکن) میکند. منظر، بسیار مهم است؛ مثلاً در مثال کشاورزی، اینکه ما ارزش واقعی محصولات کشاورزی را به عنوان یک کالای زیستمحیطی در نظر بگیریم یا یک کالای اقتصادی، تفاوت زیادی در موضوع ایجاد میکند؛ بنابراین، دستیابی به اهداف توسعه پایدار، فراتر از سیاست و اقتصاد و محیط زیست است. منظورم درست یا نادرست بودن استانداردها از نظر علمی نیست. پذیرفتن یا نپذیرفتن آنها بر اساس شرایط و دیدگاههای متفاوت و گاه متضاد هم مطرح است. پرسش این است که با وجود تفاوت در نیازها و منابعِ و دیدگاه ذینفعان، دقیقاً چگونه میتوان از این استانداردها بهطور مشترک استفاده کرد.
برنامه پیشنهادی توسعه پایدار را، به حکم اینکه دستاوردی بشری است، میتوان نقد کرد و از حد و اندازه ضرورت آن پرسید. درست است که همه جزئیات برنامههایی از این قبیل، مستند به کنوانسیونهای حقوق بشریِ سازمان ملل متحد است که البته جنبه جهانی آن برای همه ما معلوم است، اما در مقام اجرا و عمل، کافی نیست که بگوییم چشمانداز ما جهانی است و اینکه برنامهها از نظر موقعیتهای حقوق بشری یکسان هستند؛ چرا که توسعه پایدار صرفاً اقتصادی، سیاسی و زیستمحیطی نیست.
برای مواجهه شناختی با جهانی شدنِ فرهنگی، به جای نفی کلی آن، باید، همزمان، آن را موضوع تفکر خود قرار دهیم و بنیانهای فکری فرهنگی خود را، همدلانه، بازتعریف و تقویت کنیم و آن را فرایندی شکلپذیر بدانیم. یکی از ابزارهای چنین مواجههای، کتاب است. کتاب، به عنوان متن آگاهیبخش، فقط منتقلکننده احساسات و افکار نیست. چنین رابطهای، محدود و صرفاً خارجی است و ربط وثیقی به حقیقت وجودی انسان ندارد. کتاب، به عنوان سفیر بیمرز، میتواند و باید، تفاوتهای کاذب را از میان بردارد و نسبتی بینالاذهانی و مبتنی بر فهم و احترام متقابل ایجاد کند؛ نسبتی که برخی فیلسوفان معاصر از آن به «ارتباط با دیگری» و «ظهور اگزیستانس آدمی» تعبیر کردهاند. کتاب، در این معنا، نه فقط مجموعهای از واژگان و مفاهیم، بلکه، چنانکه عبدالرحمن جامی، شاعر و فیلسوف ایرانی در قرن نهم هجری گفته است، بهراستی «فروغ صبح دانایی» است.
همچنین کودکان عضو بنیاد فردوسی به سرپرستی یاسر موحدفر در این مراسم به اجرای نقالی پرداختند.
نظر شما