سرویس دین و اندیشه خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - ابراهیم فیاض، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران: باید در بحث از فاطمیه یک روش انضمامی بکار ببریم. یعنی در عین حال که خطبه فدکیه را باید محور قرار دهیم، بُعد تاریخی آن را هم باید بررسی کنیم چون خطبه فدکیه به مسائل بیرونی و تاریخی که رخ داده است ارجاع میدهد.
خطبه فدک، شرح گذشته، حال و آینده امت اسلامی است
نکتهای که بسیار مهم این است که خطبه فدکیه فقط درباره فدک نیست و فدک قسمت آخر است. حضرت فاطمه زهرا (س) در این خطبه درباره مسائلی از توحید، شرک و اخلاص تا بحثهای دیگری در خصوص امامت، ملة (منظور ملت عربی یعنی سبک و چهارچوب زندگیای است که ترسیم شده است). به عبارتی خطبه فدکیه عیاری برای کل مسائلی است که قبل از آن رخ داده، یعنی از نبوت پیامبر (ص)، حکمت احکام و … و اتفاقاتی که بعد از آن رخ میدهد. خطبه فدکیه گذشته، حال و آینده را ترسیم میکند. خطبه فدکیه با همه خلاصه بودنش مانیفست شیعه است و به همین دلیل شرح زیادی برای آن نوشته شده است. این خطبهای است که هم سنیها و هم شیعه آن را نقل کردند. ابن طیفور در «بلاغات النساء» این خطبه را نقل کرده است. او فردی سنی و متولد سال ۲۰۴ ه.ق یعنی در ابتدای قرن ۳ است.
خطبه فدکیه یک جمعالجمع است. در بُعد روششناسی در این خطبه، «قرآن» محور همه چیز است. بعد از توحید و نبوت اولین چیزی که حضرت مطرح میکنندقرآن است. به عبارت دیگر حضرت زهرا (س) قرآن را محور معارف اسلامی معرفی میکنند؛ نه احادیث! بعد از این اسرائیلیات به وجود میآید و آنقدر احادیث جعل میشود که حد ندارد. نه تنها در شیعه بلکه در اهل سنت هم تلاش میکنند احادیث جعلی را جدا کنند. مثلاً صحیح مسلم را مینویسند چرا که این احادیث بیش از حد است! اما روش حضرت زهرا (س) در خطبه فدکیه قرآن را محور قرار میدهد و اگر حدیثی با قرآن نسازد آن اصلاً حدیث نیست.
وقتی ترور موفق نشد، کودتای سقیفه کار را تمام کرد
نکته دیگر این است که هر چه پیامبر (ص) در مدینه در نظامسازی جلو میرفت، نفاق بیشتر میشد. این جریان در مکه نبود اما در مدینه هر چقدر که پیامبر (ص) در قدرت پیش میرفت، نفاق بیشتر میشد. کسانی که میدانستند با این ساختار دیگر نمیتوانند آیندهای داشته باشند منافق شده بودند. یعنی نه فقط با پیامبر (ص) سازش نداشتند که با مشرکین هم سازگاری داشتند و حتی گرایش به یهودیها و کتاب تورات داشتند. در اهل سنت این مطالب بیان شده که پیامبر (ص) از توراتخوانی منافقین عصبانی و ناراحت میشد. پس ظاهراً نفوذ یهود در این جریانات هم مشهود بوده است. یهودی که قبلاً سعی میکرد با مشرکین مکه همراه می شد، دیگر با منافقین مدینه همراهی میکرد.
کار این منافقین تا جایی پیش رفت که زمانی که پیامبر (ص) از نبرد تبوک بازمیگشت، قصد ترور ایشان را میکنند. اینها ۵ نفر هستند که یکی از عالمان اهل سنت، اسم همۀ آنها را آورده است. اینها کسانی هستند که حاضر بودند بخاطر اینکه آینده حکومت را از دست ندهند، پیامبر (ص) را در یکی دو سال قبل از رحلت ایشان، در مسیر ترور کنند! خداوند به پیامبر (ص) تذکر میدهد و اینها هم موفق به ترور نمیشوند. اما در قصه سقیفه عملاً موفق میشوند که همان کاری را که به دنبال آن بودند؛ عملی کنند. ابوبکر در جواب همین خطبه حضرت زهرا (س) میگوید ما مستکبر و مستبد نیستیم. حضرت هم وقتی میبینند ابوبکر زیربار نمیرود، مسلمانان را خطاب قرار میدهند. ابوبکر منافقانه و با زبان نرمی خطاب به دختر پیامبر (س) میگوید شما بزرگید، شما معدن حکمت هستید، اما حاضر نمیشود بپذیرد و میگوید فدک را از شما گرفتیم تا برای سلاح و حکومت استفاده کنیم.
ابوبکر حدیثی از پیامبر (ص) میآورد که پیامبران جز علم، ارثی نمیگذارد و فدک را از حضرت زهرا (س) میگیرند. حضرت زهرا (س) هم در جواب او میفرمایند پس چطور است که حضرت زکریا (ع) از خدا میخواهد که پسری به او بدهد که از او و آل یعقوب ارث ببرد؟ پس در قرآن هم ارث بیان شده است. مگر میشود احکام قرآن که در زمینه ارث عمومیت دارد، درباره حضرت زهرا (س) این حکم نباشد؟ یعنی ایشان از این آیه تخصیص خورده است؟ این مطلب اشتباه است و حضرت زهرا (س) هم زمانی که پیش امیرالمومنین (ع) برمیگردند میفرماید این اصلاً حتی ارث هم نبوده و هدیه پیامبر (ص) به من بوده که شامل ارث هم نمیشود. لذا بر این مطلب تاکید دارند که پدر من پیامبر (ص) است و میخواهند تاکید کنند این هدیه پدر به دختر خود بوده است. یعنی اصلاً تابع ارث و احکام ارث هم نیست.
بنابراین کودتایی بود که بعد از کودتای سقیفه انجام شد! آنقدر خشونت در این جریانات اتفاق افتاد که حضرت زهرا (س) در مسجد به انصار این مطلب را بیان میکند که چرا ترسیدهاید؟ اینقدر این حادثه خشونتبار است. بعد از کودتا، سقیفه قدرتی نداشت که این امر اجرایی شود و قبیلهای به نام «أسلم» که از بیابان به مدینه آمده بودند. جمعیت کثیری هم همراه آنان بودند و از مکه حبوبات و خشکبار میگرفتند و به بیابان میبردند. وقتی به اینها پیشنهاد شد که از سقیفه طرفداری کنید، اینها در کوچه و بازار راه افتادند و با زور از مردم برای سقیفه بیعت میگرفتند! عمر در اینجا میگوید وقتی دیدم أسلم این کار را کرد، فهمیدم که حکومت مستقر شده است!
سقیفه بزرگترین فتنه امت اسلامی بود
نکته دیگر این است که موقعی که پیامبر (ص) میخواست روم لشگر برای بفرستد، بانیان سقیفه با آن نرفتند. پیامبر (ص) هم هر کسی که به این جنگ نرفت را لعنت کرد! وقتی این لشگر از روم برگشتند دیگر کار تمام شده بود و حکومت سقیفه هم مستقر شده بود. بعد از این اینها برای سقیفه یک مبنای فقهی دستوپا کردند مدعی شدند اگر سقیفه ایجاد نکنیم فتنه به وجود میآید! حضرت زهرا (س) قرآن میفرماید «وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ» (بقره :۱۹۱) فتنه بدترین چیزی است که اسلام از آن پرهیز کرده است.
ابوبکر هم به این مسئله اشاره میکند که چون نمیخواستیم فتنه بعدی ایجاد شود سقیفه را به وجود آوردیم که حضرت زهرا (س) در پاسخ میفرماید اتفاقاً در خود فتنه افتادید و الان یک شتر زخمی درست کردید که روی این شتر زخمی پالان گذاشتید که زخم را هم بدتر میکند. پس حضرت زهرا (س) مانیفستی در خطبه فدکیه بیان میکند که با عدم پذیرش امامت علی (ع) و کودتای سقیفه، به شرک، فساد مالی و اخلاقی و غیره دچار میشوید که این چنین هم شد.
شرکی ایجاد شد که امروز در اشعریون هم مشاهده میکنیم. خداوند حسی را مطرح میکنند! مسائل اخلاقی که حلال شده است؛ مثل همجنسگرایی که در تفکر ابوحنیفه وجود دارد و معتقد است لواط حدّ ندارد! یا مثل شراب که میگویند اگر غلظت آن را کم کنید میتوان نوشید! دچار شرک هم شدند که اشعریون خدای حسی را قبول کردند که کیفیت خدا مثل کیفیت ما انسانها نیست و در روز قیامت هم همه با چشم سر خداوند را میبینیم! تمام مطالبی که حضرت زهرا (س) در خطبه فدکیه بدان اشاره کردند بعداً اتفاق افتاد. پس خطبه فدکیه تنها بحث فدک نیست، بلکه کل گذشتهای است که از قبل از خلقت پیامبر (ص) و بعد خلقت پیامبر (ص) آغاز میشود و تا رسیدن به نبوت و کاری که پیامبر (ص) در امت اسلامی انجام میدهد. بعد هم گمراهیهایی که کمکم در مدینه شکل میگیرند که بعد از رحلت پیامبر (ص) در قالب سقیفه آشکار می شود. همه اینها را حضرت (س) در این خطبه بیان میکند. به فتنههایی که در عالم اسلامی بهوجود میآید و پشت سر هم کشت و کشتار به راه میاندازند در خطبه فدکیه اشاره شده است. شاید یکی از معانی اینکه قرآن میفرماید «وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ» این باشد که فتنه باعث قتلها و کشتارها میشود! همین که الان در جهان اسلام شاهد آن هستیم و داعش و انواع گروههای تکفیری دست به کشتار میزنند.
شیعه، اهل سنت پیامبر (ص) و حافظ آن است
نکته اساسی اینجاست که تشیع بعد از رحلت پیامبر (ص) همانطور که حضرت زهرا (س) نیز اشاره میکنند، به طرف مقابل میگوید که شما دارید بدعت میگذارید و ما سنت رسولالله (ص) را قبول داریم، نه این بدعتهایی که میگذارند. خیلی از این احکام را جناب عمر ایجاد کرده است. یعنی ایشان به جای پیامبر (ص) و خدا حکم ایجاد کرد. متعه حج و ازدواج موقت که در زمان پیامبر (ع) وجود داشت را حرام اعلام کرد! نماز تراویح مستحب را اصلاً نمیشود به جماعت خواند را جناب عمر به جماعت کرد! حتی زمانی که امام علی (ع) بعد از خلافت با این احکام مخالفت میکنند، مردم اعتراض میکنند و ایشان نیز سکوت میکنند.
بنابراین این وضعیتی بود که در سقیفه وجود داشت و شیعه مدعی بود که طرف مقابل دارد بدعت میگذارد و احکامی که در قرآن و دوره پیغمبر (ص) نبوده را دارید ایجاد میکند و بعد این قصه را معاویه در جنگ صفین برمیگرداند! یعنی به شیعه میگوید اهل بدعت و به خود و اطرافیان خود اهل سنت میگوید. این اصطلاحی که به عنوان اهل سنت میشناسیم را معاویه در جنگ صفین بنیان گذاشته است. به عبارتی کسانی که امروز دنبال معاویه میروند، یعنی همین داعش و تکفیریها به شیعه میگویند اهل بدعت! با اینکه برعکس بوده است.
حضرت زهرا (س) میگوید تشیع دنبال ایجاد وحدت بود و آنها اهل فِرقه و فُرقت بودند؛ یعنی آنها دنبال تجزیه کردن جهان اسلام هستند. الان هم دوباره این امر را به شیعه نسبت میدهند! یعنی این را همانند معاویه برعکس کردند! قصه حکمیت در زمان معاویه هم همین بود که میگفت با هم وحدت کنیم و مبارزه نکنیم در حالی که دنبال فریب بود و کلک زدند. الان به شیعه میگویند باعث تفرق بین مسلمین شده است و در دوره تکفیریها حکم تکفیر برای تشیع اعلام میکنند در حالی که خود اینها باعث تفرقه بین مسلمین شدند. نمونه این را در مسئله فلسطین و غزه شاهد هستیم. الان شیعه با سنی برای اصلاح آینده اسلام وحدت کردهاند و تلاش میکند و در همین حین ترکیه با این تکفیریها با هم متحد شدند تا به محض اعلام آتشبس در جنگ لبنان و اسرائیل، جنگ در سوریه را شروع کنند! یعنی کاملاً مکمل اسرائیل عمل میکنند.
بنابراین چیزهایی که الان به شیعه نسبت میدهند اتفاقاً برعکس بوده و اینها را معاویه برگردانده است! به عبارت دیگر «اهل سنت» مخصوص شیعه بود! امام علی (ع) اهل سنت واقعی بود و با بدعتها و تأویلها میجنگیده است. تاویل احادیث بعد از رحلت پیامبر (ص) میشود همین تفسیرهای خودرأی که بدون مبنای قرآنی و بدون مبنای سنت پیامبر (ص) است. امام علی (ع) بر مبنای سنت پیامبر (ص) ایستاده بود و معاویه و قبل از آن جناب عمر بود که سنتشکنی را شروع کردند و سنت پیامبر (ص) را از بین بردند و طرف مقابل را متهم میکردند.
اشتباه بزرگ انصار
نکته مهم این است که اینها چه کسانی بودند؟ کسانی که جریان نفاق و بعد جریان سقیفه را به وجود آوردند و قبل از آن طرح ترور پیامبر (ص) هم توسط اینها مطرح شد، مهاجر بودند. آن روزی که در مدینه مهاجرین با پیامبر (ص) پیمان بستند که برگردند، انصار اهل مدینه قبیلهای و اشرافی نبودند چون مدینه یک شهر کشاورزی بود، نه تجاری! در راه شام به مکه و یمن نبوده است! اما مکه شهر تجاری بود و کسی مثل ابوسفیان به شدت ثروت داشت. مهاجرینی که از مکه آمدند به شدت اشرافی و متشخص بودند و در شهر پیشرفته و بزرگی زندگی میکردند که امالقری بوده اما در مدینه این مسائل نبوده است و آدمهای ساده و سلیمالنفسی بودند. البته بین خودشان جنگ هم داشتند مثل اوس و خزرج ولی مثل شرایطی که در اطراف مکه بود نبود. تا آخر هم با پیغمبر (ص) همراهی کردند. اشتباهی که به احتمال زیاد منافقین در مدینه به خاطر ارتباطی که با مشرکین مکه ارتباط داشتند، رخ داد این بود که آنها مهاجرین را تحریک کردند که وقتی شما از پیامبر (ص) و مهاجرین پذیرایی کردید، این حق شماست که حکومت را داشته باشید. اشتباه بزرگ اینها این بود که وارد خلافت میشوند. در ادامه مهاجرین هم نظامیافته وارد میشوند و با حدیث مصادره میکنند که بله پیامبر (ص) گفته که خلافت بعد از من به اهل مدینه و قریش میرسد. البته امام علی (ع) هم بعد جواب میدهد و میفرماید اگر قرار بود با این حدیث کودتا کنید و من را از امامت محروم کنید، اتفاقاً مظهر این حدیث من هستم! من پسرعم و داماد پیامبر (ص) هستم، منم اهل قریش، فرزند ابیطالب و پسر عبدالمطلب. یعنی تفسیری که از این حدیث کردند باز هم به امام علی (ع) برمیگردد و ایشان اولیتر است.
بالاخره انصار آن اشتباه را انجام دادند و بعد هم موقعی که عقب نشستند دیگر حتی به حضرت زهرا (س) هم در این مسئله کمک نکردند. موقعی که حضرت زهرا (س) میفرمایند دارند حق من را میگیرند، انصار را در مسجد خطاب خود قرار میدهد و اسامی عاطفی آنها را هم بکار میبرند تا به اینها تذکر دهند که چرا از من حمایت نمیکنید! همین موجب شد که مهاجرین محور حکومت شدند، همان مهاجرینی که بین آنها پر از منافقین بود. منافقینی که میدانستند حقی ندارد بعد از سقیفه خشونت علیه حضرت زهرا (س) را شروع کردند. اهل سنت هم قبول کرده که تا پشت در خانه حضرت زهرا (س) آمدند و گفتند در خانه را آتش هم میزنیم. اهل سنت تا این قسمت را ذکر کردند! در همین کتب اهل سنت ذکر شده است که عمر همراه با برخی اصحاب پشت در خانه حضرت (س) میآیند و این نقل هم از خود عمر بیان شده است که این تهدیدات را انجام میدهد. شیعه میگوید در خانه را هم آتش زدند و الباقی قصه! وقتی در خانه حضرت زهرا (س) را آتش زدند و شکستند و حضرت علی (ع) را بدون عمامه و لباس رسمی بیرون آوردند و به سمت مسجد میبرند، حضرت زهرا (س) با اینکه مجروح شده بود دست به دامن امیرالمومنین (ع) میشود تا مانع این کار شود، که ۴۰ نفر ایشان را زدند! همه هم از مهاجرین بودند! حضرت علی (ع) هم به خاطر مصالح مسلمین بعداً بیعت میکند.
مبنای امامت حفظ نظام اجتماعی است
کل بحث حضرت زهرا (س)، بحث امامت است. در مقابل مهاجرین هستند که تاکید بر خلافت دارند. مبنای امامت تاکید بر حفظ نظام اجتماعی است، در نتیجه اهل سنت پیغمبر (ص) و حافظ آن است. در مقابل، آنهایی که خلافتی هستند، سنتشکن بودند که بسیاری از سنن را کنار گذاشتند. پس خلافتیها میخواهند به نوعی انقلاب کنند و در مقابل امام علی (ع) است که محافظهکار است و میخواهد سنت پیامبر (ص) و قرآن را حفظ کنند. حضرت زهرا (س) این روششناسی را در خطبه فدکیه بکار میبرد و بعد هم امام علی (ع) نیز آن را بکار میبرد. در مقابل اینها معاویه واقع میشود که کاملاً سنتشکنی میکند و سنت پیامبر (ص) را کنار میزند. مثل شرابخوری پنهانی او و بعد هم پسرش یزید که دیگر این مسائل را آشکار انجام میدهد.
کربلا؛ اوج سنتشکنی منافقین
اوج این سنتشکنی هم در کربلاست! معاویه با آن ساختار جلو میآید و یزیدی که سگبازی و میمونبازی میکند و شرابخواری میکند، دنبال بیعت است. عبدالله پسر عمر کنارهگیری میکند چون میفهمد کاری که اینها دارند انجام میدهند ربطی به خلافت پدر او نداشته است. کسانی که محکم ایستادند، عبداللهابنزبیر بود که برای دنیایش ضد خلافت یزید ایستاده بود و دیگری امام حسین (ع) بود که برای احیای دین پیامبر (ص) با یزید مخالفت کرد. معاویه بدعتهای زیادی گذاشت و اوج آن «مرجئه» است که شیعه همواره با این فرقه مخالفت میکند. این فرقه میگوید باید دل شما پاک باشد، هر عملی انجام دهید مهم نیست چون اختیاری ندارید و همه اختیار به دست خداست و هر چه گناه کنید و بکشید خدا کرده است. همان چیزهایی که ابنزیاد بعد از عاشورا به حضرت زینب (س) بیان کرد و در کاخ یزید هم به ایشان گفتند. اینجا مرجئه یک بدعت بزرگ برای اباحهگری است که بنیان آن را معاویه میگذارد.
امام صادق (ع) می فرماید اگر احکام و عقاید شیعه را به درستی نیاموزید دچار مرجئه خواهید شد. بزرگترین تهدید برای شیعه فرقه مرجئه است که عمل به ارکان را لازم نمیداند. فقط یک اعتقاد قلبی و اعتراف به لسان را قبول دارد و عمل به ارکان را قبول ندارد. به عبارتی میگویند دل شما پاک باشد و همین که مسلمان هستید کفایت میکند.
در مقابل این مرجئه خوارج بوجود می آید که میگوید هر گناهی باعث کفر میشود! پس جنگ خوارج و مرجئه شروع میشود که معاویه هم با خوارج جنگ کرده است. البته شیعه نه با مرجئه بود و نه با خوارج!
بنابراین فتنههایی که حضرت زهرا (س) پیشبینی کرد که کشتار بهوجود میآید اتفاق افتاد! جنگ ۷۲ ملت از جنگ مرجئه و خوارج شروع میشود. شیعه بعد از عاشورا سعی کرد تبیین احکام و اعتقادات خودش را داشته باشد و بعد از مرجئه که اشعریها بوجود میآیند جلوی آنها میایستند. بنابراین ساختاری که حضرت زهرا (س) در خطبه فدکیه اشاره کرد رقم خورد! خطبه فدکیه یک خطبۀ گذشته، حال و آینده است؛ این خطبهای آیندهبینانه است که اتفاقات تراژیکی که که در جهان آینده اسلامی رقم میخورد را پیشبینی میکند.
نظر شما