شنبه ۱۸ اسفند ۱۴۰۳ - ۰۸:۰۶
کوچه‌ها و معابر بوشهر با نام مفاخر خود بیگانه است

بوشهر – محمدجواد حق‌شناس، مبتکر و مجری طرح نام‌گذاری کوچه‌ها و خیابان‌های تهران به نام مفاخر علمی و فرهنگی ایران و جنوب، از کج‌سلیقگی شهرداری بوشهر در بهره‌گیری از کتاب ««تاج سر کرانه» بدون ذکر ماخذ و نام نویسنده آن در بیلبوردهای تبلیغاتی روز بوشهر گلایه کرد و بی‌توجهی بارز شورا و شهرداری بوشهر را نسبت به مفاخر علمی و فرهنگی استان متذکر شد.

سرویس استان‌های خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - الهام بهروزی: ۱۸ اسفندماه در تقویم ملی کشور به نام روز بوشهر نامگذاری شده است؛ نامگذاری که بر مبنای دانایی‌افزایی صورت گرفته است؛ چراکه در این روز مدرن‌ترین مدرسه جنوب در دوران قاجار با نام «سعادت» تاسیس شده است. این مدرسه بعدها به خاستگاهی برای پرورش مشاهیر و مفاخر علمی و ادبی جنوب مبدل شد. مشاهیری که بعدها در ادبیات معاصر و سایر رشته‌های علمی خوش درخشیدند و آوازه ملی یافتند.

این مناسبت بهانه‌ای شد تا به سراغ یکی از حامیان جدی مفاخر ادبی و علمی ایران و بوشهر برویم که چه در زمان مسئولیتش در وزارت فرهنگ و چه در زمان حضورش در شورای اسلامی شهر تهران، کوشید تا با اجرای ایده‌های خلاقانه و مبتکرانه با زنده‌کردن نام و مقام این مشاهیر به هویت فرهنگی کشور جانی دوباره ببخشید.

محمدجواد حق‌شناس، روزنامه‌نگار، نویسنده، فعال سیاسی و معاون اسبق حقوقی، پارلمانی و امور استان‌ها وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در دولت اصلاحات و رئیس کمیسیون فرهنگی شورای پنجم تهران با برگزاری بزرگداشت‌هایی و تدوین کتاب‌های مجزا در ۱۳ جلد و در طی دوره‌های مختلف تحت عنوان «کتاب دیگر» و گره زدن نام معابر و خیابان‌های تهران به نام مفاخر ادبی، فرهنگی و علمی ایران، گام استواری در هویت‌بخشی این کلانشهر و بازنمایی جایگاه این بزرگان در عرصه علم و فرهنگ این سرزمین کهنسال برداشت.

این اقدام به مذاق فرهنگ‌دوستان ایرانی خوش نشست و الگویی برای مدیران شهری در دیگر نقاط کشور شده است اما در مرکز استان خودش، یعنی بوشهر این کار فرهنگی کمتر از سوی مدیران شهری مورد توجه قرار گرفته است! تنها یکی دو خیابان این بندر به نام علامه معتقد اهرمی و نجف دریابندری مزین شده است! این در حالی است که این شهر مفاخر بی‌شماری را در بطن خود پرورش داده که در سال‌های اخیر فقط در بعد مقاومت، قدم‌های خوبی در نامگذاری گذرها به نام قهرمانان ملی و استانی برداشته است ولی بیگانگی نام گذرها و کوچه و حتی میادین آن با نام مفاخر ادبی و علمی همچنان به قوت خود باقی مانده است.

محمدجواد حق‌شناس بر این باور است که «نامگذاری معابر به نام مشاهیر و بزرگان فرهنگی و علمی و قهرمانان استعمارستیز جنوبی و پاسداشت جایگاه آن‌ها به نوع نگاه، آگاهی، شناخت و دغدغه‌مندی مدیران شهری ما برمی‌گردد.» برای درک دغدغه‌های فرهنگی و دیدگاه‌های صائب وی در خصوص اهمیت پاسداشت و بازیادآوری نقش چهره‌های جنوبی در اعتلای فرهنگ و تاریخ ایران با این چهره فرهنگی و سیاسی صاحب‌نظر که دارای مدرک دکترای روابط بین‌الملل است، به گفت‌وگو نشستیم.

بوشهر در بطن خود نویسندگان و شاعران بزرگی را پرورش داده که برخی از آن‌ها در ادبیات ایران به وزنه‌های سنگینی مبدل شده‌اند؛ نظیر صادق چوبک، رسول پرویزی، منوچهر آتشی، سید جعفر حمیدی، علی باباچاهی، محمدرضا صفدری، منیرو روانی‌پور و… اما متاسفانه بسیاری از این مشاهیر آن‌گونه که باید و شاید جایگاه‌شان از سوی متولیان فرهنگ کشور و استان پاس داشته نشده و نمی‌شود، چرا؟

گفته درستی است که در استان کم‌وسعت و کم‌جمعیتی همچون بوشهر، بزرگان بی‌شماری ظهور و بروز یافته‌اند که نه تنها نام و آوازه‌ای ملی، بلکه جهانی دارند؛ اما اجازه دهید قبل از پرداختن به آن، به نکاتی تاریخی درخصوص خاستگاه این موضوع اشاره کنم.

نمی‌شود از بوشهر سخن به میان آورد و از تاریخ درخشانِ مبارزه و مقاومت مثال‌زدنیِ ضد استعماری آن حرفی نزد؛ از شهدای تاریخ‌سازش در قیام مشروطه به رهبریِ آیت‌الله سیدمرتضی مجتهد اهرمی (علم‌الهدی) که نیای مادری من هستند، در کنار چهره‌هایی ماندگاری همچون آیت‌الله شیخ محمد حسین مجاهد برازجانی و مبارزانی نامی مثل میرمهنّا، زایرخضرخان اهرمی، غضنفرالسلطنه برازجانی، شیخ‌حسین‌خان چاه‌کوتاهی، رئیس‌علی دلواری و خالوحسین دشتی که چراغشان روشنای راهِ شهدای انقلاب (همچون شیخ ابوتراب عاشوری، میربهزاد شهریاری و عباس حیدری)، شهدای فرهنگی (همچون صادق گنجی) و شهدای دفاع مقدس (همچون علیرضا ماهینی و نادر مهدوی) شد. همه این نام‌ها، در طول تاریخ کوشیده‌اند تا فانوس آزاداندیشی، آزادی‌خواهی، مقاومت و آزادگی را روشن نگه دارند و زمینه‌ساز تحولات ارزشمند تاریخی برای نسل‌های بعد از خود باشند.

من یقین دارم که تأسیس اولین مدرسه نوین در جنوب ایران به سال ۱۲۷۸ با نام «سعادت» به همت شادروان سعادت، راه‌اندازی چاپخانه‌های «مظفری» و «علوی» در ۱۲۵ سال پیش و انتشار روزنامه‌های طلوع، مظفری، نورافشان، خلیج ایران، ندای جنوب، سنگلاخ و دریاکنار، انتشار اولین کتاب در زمینه خلیج فارس‌شناسی به نام «تذکره للمتقین» به همت معین‌التجاربوشهری در سال ۱۲۸۹ و بسیار فعالیت فرهنگیِ دیگر همچون تأسیس سینما و ترجمه و چاپ کتاب، زمینه ظهور بزرگانی در عالم ادبیات، روزنامه‌نگاری، شعر، داستان، ترجمه، نقد ادبی و موسیقیِ بوشهر را فراهم ساخته تا بوشهرِ کم‌وسعت و کم‌جمعیت، گوی سبقت را در این حوزه‌ها از بسیاری شهرهای پهناور و پرجمعیت کشور برباید و تنها با برخی از استان‌های بزرگ همچون فارس، خراسان و آذربایجان قابل مقایسه باشد.

شما به درستی به نام برخی از بزرگانِ حوزه‌های فرهنگی و ادبی بوشهر اشاره کردید، اما این همه سرمایه‌های این استان نیست و برای پرهیز از زیاده‌گویی، فقط به برخی دیگر از آن‌ها اشاره می‌کنم. صادق چوبک، علی دشتی، رسول پرویزی، منوچهر آتشی، نجف دریابندری، عبدالحسین شریفیان، حسن زنگنه، محمدرضا نعمتی‌زاده، محمدرضا صفدری، منیرو روانی‌پور، محمد بیابانی، محسن شریف، علی باباچاهی، اسماعیل رائین، همایون خرّم، جهانبخش کردی‌زاده (بخشو)، ناخدا عباس دریانورد، سیدمصطفی حسینی‌دشتی، غلامحسین جمی، مهدی ماحوزی، سید جعفر حمیدی، سید محمدمهدی جعفری، عبدالرسول خیراندیش، احمد آرام، ایرج شمسی‌زاده تنها تعداد اندکی از این اسامی است که البته بزرگان نسل‌های ماقبل خود همچون فایز دشتی، مفتون بردخونی، فاضل جمی، محمدخان دشتی، معتقد اهرمی، محمدعلی و علی ماحوزی و آخوند کبگانی را درک کرده بودند.

به استثنای برخی از این بزرگان، تعدادی از آن‌ها همچنان در شهر و موطن خود مورد بی‌مهری واقع شده‌اند و با این‌که در حوزه‌های تخصصی خود چهره‌هایی ملی و برجسته بوده‌اند، اما نام و یادی از آن‌ها در بوشهر برده نمی‌شود. مثل منوچهر آتشی؛ این در حالی است که او در شعر امروز ایران نقش و سهم بسزایی داشته است!

بله، بسیارموافقم؛ اما زنده‌یاد آتشی، همان‌طور که اشاره کردید، تنها یکی از این اسامی است؛ هرچند که این شاعر بلندآوازه در برخی دوره‌ها در همین بوشهر مورد تکریم و قدردانی قرار گرفته، اما این شایسته نام بزرگ آتشی که مایه اعتبار و افتخار فرهنگ و ادب استان ما بوده، نیست. به یاد دارم در دی‌ماه ۱۳۸۲، هنگامی که در معاونت حقوقی و امور استان‌های وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مشغول به خدمت بودم، بزرگداشت او را با حضور ارزشمند خودش به‌همراهی جمع بزرگی از هم‌نسلان، شاگردان، همشهریان و دوستداران اون به مدت دو روز در همین شهر بوشهر برگزار کردیم که فکر نمی‌کنم تا امروز چنین مراسم باشکوهی برای او برگزار شده باشد. البته گرامیداشت نام و مقام بزرگانی همچون زنده‌یاد آتشی باید به یک سنت بدل شود و نوجوانان و جوانان امروز ما، مفاخر دیروز و حتی هم‌روزگار خودشان را بهتر و بیشتر بشناسند.

اجازه دهید کمی بیشتر و جدی‌تر حرف بزنم. من در این زمینه، اندکی کج‌سلیقگی هم می‌بینم. شما از زنده‌یاد آتشی و بزرگان نسل گذشته نام می‌برید که مورد بی‌مهری قرار گرفته‌اند، من می‌خواهم بگویم که چرا راه دور می‌روید؟ همین الان که ما با هم حرف می‌زنیم، همزمان با ۱۸ اسفندماه، روز بوشهر است و آن‌طور که دیده‌ام، مسئولان شهر و شهرداری و برگزارکنندگان روز بوشهر، شهر را مزین به بنرها و پلاکاردهای بزرگی کرده‌اند و از بوشهر به عنوان پایتخت مقاومت و دو قرن مقاومت در برابر استعمار نام برده‌اند و نام کتاب «تاج سر کرانه» ی محمد ولی‌زاده، نویسنده، روزنامه‌نگار و پژوهشگر بوشهری را بدون ذکر مأخذ و حتی نامی از او بر جای‌جای خیابان‌ها و معابر شهر آورده‌اند! نمی‌خواهم بگویم تنگ‌نظری، اما اگر این کج‌سلیقگی نیست، پس چیست؟!

بی‌توجهی بارز شهرداری بوشهر به مفاخر علمی و فرهنگی استان

نویسنده‌ای جوان، بدون دستور و سفارش از نهاد یا اداره‌ای خاص، تنها با ذوق و علاقه و پشتکار خود، رمانی خواندنی درباره زندگی و مبارزات هم‌استانی‌اش رئیس‌علی دلواری نوشته و از این شخصیت با عنوان «تاج سر کرانه» که مراد همان تاج سر حوزه خلیج فارس است، یاد کرده و همین را هم برای عنوان کتابش برگزیده است. «تاج سر کرانه» جزء معدود کتاب‌های داستانی و خلاقه درباره این شخصیت جنوبی است و جایزه ملی کتاب سال خلیج فارس را هم نصیب خود کرده. چرا به جای معرفی این کتاب و امثالهم و شناساندن بیشتر مبارزات رئیس‌علی دلواری و هم‌قطاران آن به نسل جوان، حداقل حق معنوی اثر و نویسنده آن را ضایع می‌کنید؟ مگر در این کشور و این شهر، هر سال چند اثر منتشر می‌شود که اقبال صاحب‌نظران و منتقدان را در پی دارد که ما به جای تقدیر از آن‌ها، حق و حقوقشان را نادیده می‌گیریم؟ آیا همشهریان و همکاران من در شورای شهر، شهرداری و ستاد بزرگداشت روز بوشهر که نام «تاج سر کرانه» برای‌شان بامسمّا آمده و آن را تیتر بنرهای امسال روز بوشهر قرار داده‌اند تا امروز که چندین سال از برگزاری این روز می‌گذرد، قدمی در معرفی این کتاب یا احیاناً تقدیر از نویسنده آنکه جزء سرمایه‌ها و داشته‌های این شهر است، برداشته‌اند؟

بعید می‌دانم از زمان انتشار این کتاب که بیش از ۱۰ سال از آن می‌گذرد و به چاپ‌های متعدد هم رسیده است، تا دریافت جایزه و تا همین امروز، یک نشستی درخصوص این کتاب یا تقدیری از نویسنده آن یا خود اثر در بوشهر صورت گرفته باشد! درصورتی که دیده‌ام نقدهای ستایش‌آمیزی درباره آن در تهران و از سوی منتقدان و صاحب‌نظران در نشریات مطرح ملی نوشته شده است.

من محمد ولی‌زاده را پس از سال‌ها همکاری خوب می‌شناسم و این را هم می‌دانم که در همه مجلات، روزنامه‌ها و دیگر جاهایی که مسئولیت داشته و قلم زده، هیچ‌وقت تمایلی به مطرح‌کردن خود نداشته و درخصوص اتفاقاتی این‌چنینی نیز همیشه سکوت را بر گله‌گذاری و حاشیه‌سازی ترجیح داد؛ اما تا پای جان برای ادبیات و هنر ایران و به‌خصوص بوشهر و بزرگان آن، دغدغه داشته و وقت و عمر خود را بی‌هیچ چشمداشتی صرف و هزینه کرده است. همین آتشیِ بزرگ که موضوع بحث ما است و در زادگاهش بوشهر خوش آرمیده است، اگر نبود چند شب زنده‌داری و تقلای محمد ولی‌زاده در دور هم جمع کردن خانواده و دوستان آتشی در تهران، به جرات می‌گویم و شهادت می‌دهم که امکان نداشت الان زنده‌یاد آتشی در امامزا بوشهر باشد!

همین‌طور تلاش‌های ارزشمندش درخصوص روزهای بیماری تا درگذشت بزرگانی همچون استاد همایون شهنواز، استاد احمد اقتداری و نام‌آورانی دیگر و البته خدمات دیگر که محل بحث الان ما نیست. چرا ما با سهل‌انگاری و کج‌سلیقگی، انگیزه را در جوانانمان از بین می‌بریم و بیش از پیش سبد داشته‌های فرهنگی‌مان را خالی‌تر از همیشه نگه می‌داریم؟

بله به موارد خوبی اشاره کردید، قطعاً محمد ولی‌زاده با نوشته‌ها و دغدغه‌هایش دین بزرگی بر گردن فرهنگ و ادبیات این اقلیم دارد. او زمانی که شما در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در جایگاه معاونت وزارتخانه مسئولیت داشتید، در برگزاری‌های همایش‌های متعدد در پاسداشت مشاهیر ادبی و فرهنگی همکاری داشت که اگر اشتباه نکنم در ۱۳ استان برپا شد. کمی در خصوص این ایده و بازخوردهایی که از آن گرفتید، بگویید.

بله، اوایل دهه هشتاد و همزمان با آغاز همکاری من با آقای ولی‌زاده در معاونت حقوقی و امور استان‌ها، طرح بزرگداشت مفاخر و چهره‌های ماندگار فرهنگ، ادب، هنر، علم و اندیشه را که در بیشتر استان‌های کشور مورد غفلت قرار گرفته یا کمرنگ شده بود، شروع کردم. بنا داشتم در آغاز برای هر استان به نکوداشت یک چهره پرداخته شود. این کار پیشرفت خوبی داشت و توانست مورد توجه بسیاری از بزرگان و چهره‌های مطرح کشور قرار گیرد، به‌طوری که اغلب آن‌ها با شرکت در این نکوداشت‌ها، ما را همراهی کردند.

بزرگداشت استاد عبدالرحمان شرفکندی (هه‌ژار) در مهاباد، بزرگداشت آیت‌الله بلادی و پاسداشت یک عمر شاعری استاد منوچهر آتشی (در زمان حیات او) هر دو در بوشهر، تجلیل از تلاش‌های سازنده و راهگشای استاد عباس زریاب خویی در زادگاهش خوی، یادمان استاد حسین منزوی غزل‌سرای نام‌آور معاصر در زنجان، بزرگداشت شاعر مطرح ادبیات دفاع مقدس تیمور ترنج در شهرکرد، گرامیداشت یاد و خاطره حسین پناهی بازیگر سینما، تئاتر، تلویزیون، شاعر و نمایشنامه‌نویس در یاسوج، بزرگداشت استاد عبدالحسین زرین‌کوب در بروجرد، بزرگداشت علامه بدیع‌الزمان فروزانفر در بشرویه خراسان جنوبی، تجلیل از استاد عبدالعلی دستغیب در حوزه نقد ادبی و ترجمه در شیراز، مراسم نکوداشت استاد محمدعلی بهمنی در بندرعباس، یادمان سلمان هراتی شاعر توانای معاصر در تنکابن، تعدادی از این برنامه‌ها بود که همراه با انتشار کتابی برای هر کدام در مجموعه‌ای تحت عنوان «کتاب دیگر» صورت گرفت؛ برنامه و مراسمی که متأسفانه برای برخی از آنان چه پیش و چه پس از آن تکرار نشده است.

همین که بزرگانی همچون زنده‌یادان منوچهر آتشی، محمدعلی اسلامی ندوشن، قیصر امین‌پور، محمدامین ریاحی، سیمین دانشور، قمر آریان، رضا سیدحسینی، صفدر تقی‌زاده، نجف دریابندری، عمران صلاحی، صادق همایونی، محمدعلی بهمنی، علیرضا طبایی و عزیزانی که از نعمت حضورشان بهره‌مند هستیم، همچون منصور رستگار فسایی، مهدی ماحوزی، محمدجعفر یاحقی، اسدالله امرایی و… ما را در این نکوداشت‌ها همراهی می‌کردند و جامعه ادبی، فرهنگی و دانشگاهی به این برنامه‌ها اقبال نشان می‌دادند، باید بگویم که یعنی ما راه به خطا نرفته بودیم.

شما افزون بر این، در دوره‌ای که ریاست کمیسیون فرهنگی شورای شهر تهران را برعهده داشتید، از چهره‌های فرهنگی، علمی، ادبی، هنری و دانشگاهی کشور با نامگذاری خیابانی، معبری یا کوچه و میدانی در پایتخت یاد و تقدیر کردید. کاری که بعدها از سوی برخی از شهرداری‌ها در دیگر استان‌ها و حتی یکی دو شهرداری در شهرستان‌های بوشهر الگوبرداری شد؟

بله، این افتخار در دوره پنجم شورای شهر پنجم تهران به عنوان رئیس کمیسیون فرهنگی و کمیسیون نامگذاری نصیبم شد. در آن دوره به دلیل همراهی و همت اعضاء محترم کمیسیون خانم الهام فخاری و آقایان حاج حسن خلیل‌آبادی، حجت نظری و در سال پایانی آرش میلانی، برخلاف دوره‌های پیشین، عناوین قابل توجهی از خیابان‌ها و معابر شهر را به بزرگان حوزه‌های مختلف فرهنگی، هنری، علمی، ادبی، دینی، مطبوعاتی، ورزشی، پزشکی و دانشگاهی اختصاص دادیم، به‌طوری که نامگذاری بزرگان این حوزه‌ها در این حد و اندازه بر خیابان‌های تهران سابقه نداشته است. برای نمونه، خیابان‌های اطراف دانشگاه تهران را که شرایط تغییر نام داشتند، به نام بزرگان دانشگاه نام نهادیم. بدیع‌الزمان فروزان‌فر، محمدعلی اسلامی ندوشن، عبدالحسین زرین‌کوب، محمدابراهیم باستانی پاریزی، ابوالقاسم گرجی، محمدعلی مجتهدی، فضل‌الله رضا، عباس اقبال آشتیانی، شیرین بیانی، علی شریعتمداری برخی از این نام‌ها هستند.

همین‌طور در خیابان‌های اطراف خانه هنرمندان، خیابان‌های اطراف کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، خیابان‌های اطراف انجمن شاعران ایران، خیابان‌های اطراف موزه موسیقی، خیابان‌های اطراف معاونت مطبوعاتی، خیابان‌های اطراف وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، خیابان‌های اطراف ورزشگاه آزادی و بسیاری از محل‌های دیگر را به نام بزرگان این حوزه‌ها مزین کردیم.

همچنین در این دوره برای نخستین‌بار، نام بسیاری از شهرهای ایران فرهنگی و تمدنی، همچنین خیلی از شهرهای جهان و ایران که گذر یا خیابانی در تهران به نام آن‌ها نبود، نامگذاری شد. بادکوبه، بامیان، پنجشیر، تفلیس، خجند، سمرقند، غزنین، قندهار، گنجه، مزارشریف، هرات، ایروان، نخجوان، شوشی و از شهرها و استان‌های ایران هم اردکان، اصفهان، تالش، تبریز، جیرفت، چابهار، خلخال، دزفول، ندوشن، سیستان، کامیاران، سردشت، سبزوار، شهرکرد، فومنات، ممسنی، نمین، یاسوج، آذربایجان شرقی و غربی، اردبیل، گرمی، ایلام، قزوین، هرمزگان، گلستان، یزد، برخی از این اسامی هستند.

البته در کنار نامگذاری مشاهیر و بزرگان بر اماکن و گذرگاه‌های شهری، تندیس‌ها و سردیس‌هایی هم به همت هنرمندان بزرگ و صاحب‌نام از مشاهیر ساخته شد یا تابلوهایی که چهره آنان را بر دیوارهای شهر ماندگار می‌کرد، ساخته و نصب شد.

همچنین مجموعه‌کتاب‌هایی نیز با عنوان «دفترهای تهران» همزمان با مراسم بزرگداشت و نامگذاری هر خیابان برای هر چهره چاپ و منتشر شده است: «روزگار همایون» (یادنامه زنده‌یاد همایون شهنواز)، «باد او را نخواهد برد» (یادنامه زنده‌یاد عباس کیارستمی)، «یک عمر با عزّت» (یادنامه زنده‌یاد عزّت‌الله انتظامی)، «ارثیه باشکوه آقای گیل» (یادنامه زنده‌یاد اکبر رادی) و «ممیز / …» (یادنامه زنده‌یاد مرتضی ممیز) «مردی که ایران را از یاد نبرد» (جشن‌نامه استاد محمدعلی اسلامی‌نُدوشن). «زریاب، زر ناب» (یادنامه زنده‌یاد عباس زریاب خویی)، «سیمین؛ یک دورِ تمام» (یادنامه زنده‌یادسیمین دانشور)، «جناب مستطاب نجف» (یادنامه زنده‌یادنجف دریابندری) و «معماریِ مرگ» (یادنامه زنده‌یاد مدیاکاشیگر) عناوین دیگر این مجموعه است که تمامی زحمات چاپ و انتشار آن‌ها از آماده‌سازی تا تهیه و تدوین برعهده دوست و همکار روزنامه‌نگار و نویسنده‌ام، آقای محمد ولی‌زاده بوده است.

در همه این فعالیت‌ها، بازخوردهای خیلی خوبی از سوی مجامع، انجمن‌ها و نهادهای مستقل و دولتی دریافت می‌کردیم، به‌طوری که در روزهای واپسین دوره پنجم، نمی‌توانستیم در مواردی پاسخگوی پیشنهادهای بسیار زیاد این عزیزان باشیم که متقاضی نامگذاری خیابان یا معبری به نام شخصیتی مهجورمانده یا شهر و مکانی مغفول‌مانده بودند.

نامی از چهره‌های علمی، فرهنگی و ادبی استان بوشهر در بین این اسامی که برشمردید، نبود! یعنی هیچکدام از بزرگان استان بوشهر در این نامگذاری‌ها جایی ندارند؟

نه، این‌طور نیست. ما در جلسات نامگذاری، پس از مشورت با انجمن‌ها، نهادهای فرهنگی و دانشگاهی، همکاران فرهنگی شهرداری‌های مناطق ۲۲ گانه شهر تهران، برخی از افراد و شخصیت‌ها، خیابان‌ها را شناسایی می‌کردیم و پس از بررسی و نقد و نظرها، آن‌ها را نهایی می‌کردیم. خیلی از اسامی، نام کوچه یا خیابان محل تولد یا کار این بزرگان نامگذاری می‌شد و برخی نیز با توجه به خویشاوندی و همخوانی که با آن شخصیت داشتند.

افتخار نامگذاری معابری به نام علما، شهدا و مفاخر استان بوشهر هم در این حوزه داشته‌ایم. اگر حافظه یاری کند، خیابان‌هایی به نام منوچهر آتشی، رئیس‌علی دلواری، سیدجعفر حمیدی، همایون شهنواز، بهرام دبیری، همایون خرم، نجف دریابندری، مهدی ماحوزی، فایز دشتی، مفتون بردخونی، سید مرتضی علم‌الهدی اهرمی، شیخ محمد حسین مجتهد برازجانی، فاضل جمی، غلامحسین جمی، شیخ ابوتراب عاشوری، احمدخان تنگستانی، نادر مهدوی، علیرضا یاسینی نامگذاری شده است. همچنین نام برخی شهرها، بنادر و جزایر بوشهر که پیش از این در تهران نبود، در این دوره نامگذاری شد. گناوه، دیلم، کاکی، سیراف، اهرم، انارستان، برازجان، دیّر و جزایر نخیلو، خارکو، فارسی برخی از این اسامی هستند.

البته همین‌جا به این نکته اشاره کنم بعد از تصویب این اسامی در کمیسیون نامگذاری شورای شهر و رسانه‌ای‌شدن و نشستن آن نام‌ها بر خیابان‌های شهر تهران، یکی دو نفر مسئول میانی در شهرستان‌های استان با رسانه‌ها مصاحبه کرده و این‌طور وانمود کردند که نامگذاری فلان شهر استان بوشهر در خیابان‌های تهران، به پیشنهاد آنان صورت گرفته که همین‌جا اعلام می‌کنم در خصوص هیچ‌یک از اسامی شهرها و شخصیت‌های استان بوشهر، متاسفانه تقاضا یا درخواستی از مسئولان ارشد و میانی، چه به صورت کتبی و چه شفاهی نداشتیم و چنین که این دوستان می‌نمایند، نبوده و نیست. من و همکارانم تنها به احترام آن‌ها در بین همشهریانشان، بعد از این مصاحبه سکوت کرده و تا امروز پاسخی به آن‌ها نداده‌ایم!

بی‌توجهی بارز شهرداری بوشهر به مفاخر علمی و فرهنگی استان

-ممنون که اشاره کردید. آنقدر این شاعران و نویسندگان در استان به ویژه شهر بوشهر مورد بی‌توجهی واقع شده‌اند که حتی از نامیدن گذر، کوچه یا بوستانی به نام آن‌ها که آوازه‌ای بلندبالا در سطح کشور دارند، پرهیز می‌شود. دلیل این همه محافظه‌کاری چیست؟ به نظر شما نامگذاری معابر به نام مشاهیر ادبی و علمی در هر استان چه دستاوردهای مهمی را برای فرهنگ آن منطقه به همراه خواهد داشت؟

شاید دلیل نامگذاری نشدن معابر یا خیابان‌های شهرهای استان بوشهر به نام مشاهیر آن سامان، تنها به قول شما به بی‌توجهی یا محافظه‌کاری برنگردد. در مواردی نداشتن دغدغه و شناخت کافی مسئولان ما از بزرگانمان، بزرگ‌ترین درد و ایرادی است که می‌توان بر آن انگشت گذاشت. تجربه و تاریخ نشان داده که هرگاه مدیر دغدغه‌مند و آگاه و مسئولی در جایگاه قرار داشته، این موارد رنگ باخته است. من پیش از این خوانده و شنیده‌ام که در همین شهر بوشهر، خیابانی به نام زنده‌یاد نجف دریابندری نامگذاری شده یا در زادگاه زنده‌یاد منوچهر آتشی، متولیان شهر، خیابانی را به نام او نامگذاری کرده و حتی سردیس او را هم در ابتدای آن نصب کرده‌اند. به‌تازگی در شهر جم دیده‌ام که علاوه بر خیابانی به نام غلامحسین جمی، معابر مهمی از شهر به نام بزرگان فرهنگ، ادب، هنر و علم و دانشگاه نامگذاری کرده‌اند.

این موضوع، همان‌طور که اشاره شد، به نوع نگاه، آگاهی، شناخت و دغدغه‌مندی مدیران شهری ما برمی‌گردد. البته که نقش شما خبرنگاران و افراد رسانه و دوستداران فرهنگ در مشورت به آن‌ها و مطالبه‌گری از مدیران و مسئولان بی‌تاثیر نخواهد بود. این اتفاق سبب خواهد شد که مردم آن جامعه، پویایی، سرزندگی و نشاط را تجربه کنند و خود را در تصمیمات و اتفاقات شهر خود سهیم بدانند. تاثیر آن در شناخت و آشنایی نسل‌های بعدی با پیشینیان و بزرگان خود هم که نگفتنی و اظهر من‌الشمس است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

تازه‌ها

پربازدیدترین