به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در یاسوج، شعر «بَلیط، زیتون» سروده حیدر جهان کهن، شاعر کهگیلویه و بویراحمدی، جایگاه شهید سید حسن نصرالله را به تصویر کشیده است.
در این شعر، شاعر با زبان لری به تجلیل از شهید نصرالله پرداخته و از درد فراق و جایگاه بلند او سخن گفته است.
بَلیط، زیتون (در رسای شهید سید حسن نصرالله)
خَرسْ ایا تُپ تِپ از دو تا تِیَلم
غمِ تو کِرده سِفت مِنْ بِغلم
اشک قطرهقطره از دو چشمم میآید
غم تو مرا سفت بغل کرده است.
دِلَ صد تا نگار کنده دِلُم
نِییَنِت نیسه مالَزیر اولم
دل از صد نگار کندهام
و ندیدنت اولین کوچ (فراق) نیست
غمِ قاسم صبور کرده منه
اَندِی ایکه نبییَنِت دِکَلم
غم حاج قاسم صبورم کرده است
و گر نه نبودنت مرا میشکست
پِرَ غمْتیر و غمْپلیشه لَشاُم
هِیَجونُم، تشاُم، پلنگ شلاُم
تنم پر از تیر و ترکش غم است
جان به لبام، آتشام، پلنگ زخمیام
جومِ زهره، جنازهی زِندِیم
یای ایشانه پِیلَهی عسلم
جنازهی زندگیام، جام زهر است
یاد شما پیالهی عسل من است
شاهنامهت شِرین تَمومابی
مه هَنی اوّلِ اتل متلاُم
شاهنامهی تو شیرین تمام شد
ولی من هنوز اول اتل متل خودم هستم
نیرَسه دهسِ شعرمَ مِردیت
گرچه دارِ بَلیطِ کُه کِتَلام
دست شعرم به بلندای مردانگیات نمیرسد
هر چند من بلوط سینهی کوه و بلندقامت هستم.
خَش و حال دلُم که شاعرته
تِنَ قرآن! نظر کِ وِی غزلم!
خوش به حال دلم که شاعر توست
تو را به قرآن! برای غزلم دعا کن!
نظر شما