یکشنبه ۱۵ آبان ۱۳۹۰ - ۱۴:۲۸
يثربي: مدام شرح مي‌كنيم، زيرا گذشته‌گراييم

يحيي يثربي، استاد بازنشسته دانشگاه علامه طباطبايي، درباره اوضاع نقد فلسفي در كشورمان گفت: ما در سنت فلسفي‌مان نقد به معناي امروزي نداريم؛ كار ما سراسر شرح است. اگر بپرسيد چرا، جواب مي‌دهم زيرا ما گذشته‌گراييم.-

دكتر  يثربي، نويسنده و استاد بازنشسته دانشگاه علامه طباطبايي در حوزه فلسفه اسلامي، در گفت‌وگو با خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا)، درباره جايگاه شرح و نقد در فلسفه اسلامي عنوان كرد: مطالبي را كه درباره اين موضوع بيان مي‌كنم، بارها گفته‌ام اما از آنجا كه اهميت زيادي دارند، بايد باز هم بيان شوند. حتي اگر اين گفته‌ها مقبول واقع نشوند نيز از تكرار آنها مايوس نمي‌شوم.

وي درباره چيستي شرح فلسفي گفت: شروح فلسفي كه بيشتر در گذشته رواج داشتند، تلاشي براي توضيح مطلبي‌اند كه ديگران در كتاب‌هايشان گفته‌اند. در زمان گذشته گاهي شرح و نقد با هم فرقي نداشتند و نقد به عنوان نتيجه و خلاصه متون مطرح بود اما نقد در دوران جديد، تلاش براي درك كاستي‌ها و فراهم شدن زمينه براي توليد علم است. ما در سنت فلسفي گذشته‌مان به معناي امروزي به توليد علم معتقد نبوديم و نقد در ميان ما رواج نداشت.

نويسنده كتاب «عرفان عملي در اسلام» درباره اوضاع نقد فلسفي در كشورمان گفت: ما ايراني‌ها معتقديم كه فكر و فلسفه گذشته‌مان، آسان نيست؛ براي مثال، استادي كه پنجاه سال است ملاصدرا درس مي‌دهد، مي‌گويد مگر مي‌توان ملاصدرا را فهميد؟! بنابراين، تمام نيروي ما صرف شرح مي‌شود، اما همه اين شرح‌ها نيز براي مخاطب قابل درك نيستند و به همين دليل، شروح فلسفي مدام تجديد مي‌شوند. هنوز كه هنوز است كتاب كوچك «اصول فلسفه و روش رئاليسم» علامه طباطبايي كه حدود دويست صفحه است، شرح مي‌شود.

وي افزود: آيت‌الله مطهري شرح و پاورقي‌هايي بر اين كتاب نوشت كه حدود پنج كتاب دويست صفحه‌اي يعني پنج برابر متن اصلي است. نوشتن اين شرح‌ها مفيد است، اما هيچ مطلب و نكته‌اي به اصل متن نمي‌افزايند. در طول نيم قرني كه از نوشتن اين كتاب مي‌گذرد، حتي دو سطر نقد به آن نوشته نشد.

يثربي بار ديگر تاكيد كرد: جامعه ما به دليل گذشته‌گرا بودن، شرح مي‌نويسد اما جوامعي كه آينده‌گرايند و مي‌خواهند از آن چه هستند، گامي به جلوتر بردارند، گذشته را زير ذره‌بين مي‌گذارند و معتقدند كه گذشته، همه چيز را ندارد. بنابراين، كاستي‌هايشان مشخص شده، به مساله تبديل مي‌شوند. اين مسايل به روشنفكران سپرده مي‌شوند و به اين ترتيب، مطالب تازه‌اي به فلسفه افزوده مي‌شوند و نوآوري در فلسفه توسعه مي‌يابد.

نويسنده كتاب «مفاهيم فلسفي در ادبيات فارسي» ادامه داد: ما مي‌خواهيم حتي مسايل امروزمان را نيز از فلسفه گذشته اخذ كنيم. به عنوان مثال، سياست امروزي‌مان را بر اساس سياست فارابي يا چند صفحه‌اي كه ابن‌سينا درباره اين موضوع نوشته است، بگيريم در حالي كه اين‌ها به تنهايي كافي نيستند. اگر امروز فردي آن چه را ملاصدرا گفته است، نقد كند و در برابر آن بايستد، يك گستاخ شناخته مي‌شود.

وي درباره تفاوت شرح و نقدنويسي فلسفي در غرب و دنياي اسلام گفت: غربيان به اندازه ما اهل شرح فلسفي نيستند. آنها كتاب‌هاي زيادي درباره متافيزيك ارسطو نوشتند اما بيشترين تلاش‌شان را بر روشن كردن نقاط مبهم آن متمركز كردند، نه اين كه مطالب معلوم ارسطو را به بيان‌هاي مختلف عرضه كنند. تعداد شرح‌هاي فلسفي در غرب اندك است. براي مثال، ما چند شرح را مي‌توانيم نام ببريم كه بر نظريات فيزيك انيشتين نوشته شده باشند؟ غربيان به نقد كردن و جلو زدن از انيشتين فكر مي‌كردند، نه اين كه نظريات او را به بيان‌هاي مختلف شرح كنند.

يثربي نقدهايي را كه بر فلسفه اسلامي نوشته شده‌اند، شبيه حاشيه‌نويسي دانست و گفت: حاشيه‌نويسي، اظهارنظر در چارجوب متن اصلي است و نمي‌توان آن را يك نقد جدي قلمداد كرد. توليد علم هنگامي محقق مي‌شود كه كاستي‌هاي نظريات ديگران را دريابيم و افق تازه‌اي باز كنيم. تا سال‌ها بر ستاره‌شناسي بطلميوس حاشيه‌نويسي شد، اما كاري كه گاليله در اين حوزه انجام داد، حاشيه‌نويسي نبود، بلكه او افق جديدي را در اين حوزه گشود.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها

اخبار مرتبط