حلقه ویراستاری در چرخه نشر ایران/3
اسماعیلیاراضی: اغلب نویسندگان بزرگ دنیا خود را مدیون ویراستارانشان میدانند/ بیتوجهی به ویراستاری، موجب افول ناشران پرکار میشود
ابراهیم اسماعیلیاراضی، شاعر و ويراستار معتقد است که ویرایش كتاب در کشور، به طور كلی وضعيت رضايتبخشی ندارد و این حوزه با مشکلات فراوانی روبهروست. به عقيده وی در حال حاضر، در فضای فرهنگی کشور ما به اهمیت نقش ویراستار توجهی نمیشود و این در حالی است که بسياری از نویسندگان بزرگ دنیا، خود را مدیون ویراستارانشان میدانند.
وی ادامه داد: در دنیای حرفهای، مولف به ویراستار خود اعتماد کامل دارد؛ حتی نقل شده كه در برخی مواقع ویراستار، مثلا یک فصل از رمانی را حذف يا جابهجا كرده و مولف، پذيرفته و نتیجه این اعتماد را بعد از انتشار اثر ديده است. قياس این نمونهها با شرایطی كه در كشور ما وجود دارد، نشان میدهد که تعریف درستی از ویراستاری نداریم.
این منتقد ادبی اظهار کرد: همانطور که گفتم، متاسفانه در کشور ما کار ویراستار را در حد فردی که غلط املایی میگیرد یا نقطه و ویرگول میگذارد پایین آوردهاند و شاید به همین دلیل است که برخی كه اين كار را بهخوبی بلدند و صلاحيت انجامش را دارند، ترجيح میدهند به كارهای ديگری بپردازند. البته افراد صاحب صلاحيتی هم هستند که با وجود همه مشكلات، با عشق به کار خود ادامه میدهند.
حاد بودن مشکلات ویرایشی در كتابهای شعر و ترانه
اسماعیلی اراضی با اشاره به موضوع ویرایش مجموعههای شعر و ترانه گفت: در حوزه شعر و خصوصا ترانه، مشکلات ویرایشی به دليل اعمال سلیقههای ناآگاهانه و غیرتخصصی، بيشتر به چشم میآيد. ظاهرا بيشتر دوستان، به واسطه اينكه كار ادبی میكنند، متنهای خود را از ويراستاری بینياز میدانند اما متاسفانه بیشتر کتابهایی که در حوزه شعر و به ویژه ترانه منتشر میشوند، ایرادات فراوانی دارند و نهتنها ویراستاری نشدهاند بلکه گاهی نمونهخوانی متوسط نیز روی آنها صورت نگرفته است.
وی ادامه داد: معمولا در ويرايش شعر، بايد از دو زاويه تخصصی و نگارشی به متن توجه شود که بخش دوم، بيشتر مربوط به رسمالخط و سجاوندی است. اما بخش اول؛ مشهور است كه شعر در دو مرحله ثبت میشود؛ خلق(به قول بعضیها جوشش) و ويرايش(اصلاح و نگارش نهايی). ترديدی نيست كه اين دو مرحله را بايد خود شاعر پيش ببرد تا بتوان اثر را از آن او دانست. اما اين اثر ثبتشده، پيش از انتشار میتواند (و گاهی بايد) بدون اينكه تصرفی در آن صورت گيرد، از لحاظ مبانی ادبی هم بازنگری و ويرايش شود؛ به ترتيبي كه ويراستار، نظراتش را اعلام و شخص شاعر، آنها را اعمال كند. مثلا بسيار میبينيم كه شاعر، يك تركيب يا اصطلاح را به شكل اشتباه و افواهی به كار برده كه بدون لطمهديدن محتوا و موسيقی شعر، قابل اصلاح است؛ كافی است ويراستار اين اشتباه را تذكر بدهد و مولف، آن را اصلاح كند. این نوع ویرایش در کشور ما به صورت مدون، مکتوب و به شکلی که يك ويراستار حرفهای شعر بنشیند و کتاب را بررسی کند، انجام نمیشود. اگر نظرخواهی هم باشد معمولا شفاهی و بیتاثير است.
نهادهای فرهنگی به ارزیابی تخصصی نیز توجه داشته باشند
این پژوهشگر حوزه ادبیات، با اشاره به روند نشر کتابهای شعر و ترانه، اظهار کرد: آثاری که در کشور به طور رسمی به چاپ میرسند، قبل از تولید، از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بازبينی محتوایی میشوند تا اثری که به دست مخاطب میرسد از اين نظر ایرادی نداشته باشد. ای کاش در کنار این ارزیابی محتوایی، آثار از نظر تخصصی نیز بررسی میشدند تا کتابهایی که حداقلهای ادبی و هنری لازم را ندارند، بعد از اصلاح، مجوز بگيرند.
وی افزود: اثرات انجامنشدن ارزیابی تخصصی، تنها به تولید کتابهای بیمحتوا ختم نمیشود. متاسفانه در بسياری از دستورالعملها، فعاليتهای نویسندگان و شاعران بر اساس تعداد کتابهایی سنجيده میشود که منتشر كردهاند؛ بنابراین گاهی عملكرد فلان استاد که مثلا پنج کتاب دارد و برای هر کدام 10سال از عمرش را صرف کرده با کسی که پنج کتاب كمارزش دارد برابری میکند؛ چراكه ملاک اصلی، کمیت است.
به فتوای بزرگان «حتی اگر غلط مینویسیم، یکسان بنویسیم»
اسماعیلی با اشاره به هرجومرج حاکم در شيوه نگارش آثاری که به زبان گفتاری سروده میشوند گفت: متاسفانه نگارش سليقهای و غيرتخصصی آثاری که به زبان گفتاری سروده میشوند، مشکلات زيادی را برای خط فارسی به وجود آورده است؛ دليل آن هم اين است كه هیچ مرجع موثقی دستور خط قابل اجماعی را تدوين و منتشر نكرده تا مثلا مانند «دستور خط فارسی» فرهنگستان زبان و ادب فارسی محل ارجاع باشد. ترديدی نيست كه تلاشهای فردی ـ به فرض اينكه مبتنی بر دانش كافی باشد ـ معطوف به سليقه خواهد بود و سرانجام روشنی نخواهد داشت. بگذريم از اينكه افراد يا مجموعههايی هم هستند كه در هر زمينهای ـ بدون توجه به لوازم و امكانات ـ میخواهند اولين باشند و همين تعجيل باعث میشود كارشان را بدون صرف زمان لازم و در اولين فرصت ممكن منتشر كنند.
وی ادامه داد: بارها از استاد بزرگ فرهنگ و زبان فارسی زندهياد ابوالحسن نجفی نقل شده كه «حتی اگر غلط مینويسيم، يكسان بنويسيم» و این تاكيد و تصريح از سوی كسی که در اين حيطه مرجع بوده و هست، نشان میدهد که سليقهگرايی و رفتار فردی، لطمات جبرانناپذيری به پيكره زبان میزند.
این نویسنده با اشاره به پيامدهای هرجومرج در نگارش اظهار کرد: نتیجه این كمبود را بهخوبی در حوزه فضای مجازی و نوشتههایی که منتشر میشود میتوان دید؛ به طوری كه حتی در سادهترين آموزههای نگارشی از قبيل تفاوت کسره اضافه و «ه» غيرملفوظ هم دچار مشكلات فراگير شدهايم. افزايش اين غلطنويسیها نشان میدهد كه در آموزش زبان فارسی چقدر پسرفت داشتهايم و كلا سطح سواد نگارشی كاربران زبان فارسی تا چه حد نزول داشته است.
وی افزود: اين مشكل وقتی به فاجعه تبديل میشود که چنين اشکالاتی به شكل گسترده وارد کتابهايی شود كه به ادبيات منتسب هستند؛ زيرا با توجه به بیاطلاعی افراد غيرمتخصص جامعه از ظرايف ادبیات و زبان، رفتهرفته این اشتباهات فاحش موجود در کتابها مورد استناد قرار میگيرد و آنجاست که مشکلات ناشی از اين بیتوجهیها ـ و چهبسا بیسوادیها ـ متوجه اصل زبان فارسی و اصل سواد و آگاهی میشود.
اسماعیلی درباره دلایل ذکرنشدن نام ویراستار در کتابهای شعری که در داخل کشور منتشر میشوند گفت: در وهله اول بسياری از كتابها ويراستار ندارند كه نامی بخواهد ذكر شود. خالیبودن جای نام ويراستار در شناسنامه كتابها به مسائل مختلف اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی تاليف و نشر برمیگردد. بسياری از مولفان ادبی تصور میكنند بهرهبردن از ويراستار، به منزله اعتراف به ندانستن است و به همين دليل ترجيح میدهند كه از اين مرحله صرفنظر كنند؛ بگذريم از عدهای كه توهم دانستن دارند. به هر حال و در هر دو صورت، پس از انتشار اثر، اهل فن درمیيابند كه مولف، چقدر سواد دارد.
البته چنان كه پيشتر گفتم، در حيطه زبان گفتاری، به دليل نبود مرجع متقن، معمولا توافق كامل بين مولف و ويراستار حاصل نمیشود. وقتی فلان دوست شاعر يا ترانهسرا، كتابش را برای ويرايش تخصصی و نگارشی به من میسپارد، شايد در موارد تخصصی زودتر به نتيجه برسيم (حتی اتفاق افتاده كه به دوست شاعر شناختهشدهای گفتهام اين كتاب، چيزی به تو اضافه نمیكند و از انتشار كل كتاب منصرف شده) اما مثلا در زمينه رسمالخط زبان گفتاری معمولا اختلاف نظر وجود دارد. میگويم: «فلان شكل نگارش، بدعت در خط است؛ مبنای علمی ندارد؛ ما اجازه نداريم با يك سرمايه عمومی و هويتی، سليقهای برخورد كنيم»، میگويد: «الان در بيشتر كتابهای ترانه، اينطوری مینويسند» يا مثلا «نظر (شما بخوانيد سليقه) ناشر اين است»؛ خب من در حد ممكن به مولف كمك میكنم ولی وقتی چيزی كه در كتاب هست نظر من نيست، چرا اسمم به عنوان ويراستار در شناسنامه باشد؟
وی ادامه داد: در برخی مواقع هم توافقاتی بین صاحب اثر و يك فرد مورد وثوق صورت میگیرد و تغییرات اساسی در شعر رخ میدهد به شكلی كه میتوان نام آن را بازنويسی گذاشت؛ اين ديگر ويراستاری نيست و بنابراين هر دو طرف به این نتیجه میرسند که از آوردن اسم ویراستار خودداری کنند. البته اگر اين كار هم درست انجام شود، دليلی برای پنهانكاری وجود ندارد؛ كمااينكه هميشه رسم بوده بزرگترها بر كار تازهنفسها مقدمه مینوشتهاند، معرفیشان میكردهاند و چهبسا در همان مقدمه بر نقاط ضعف كارشان هم انگشت میگذاشتهاند. چنين همكاری ارزشمندی، هم باعث میشد مولفان ناشناخته مستعد معرفی شوند و مخاطب با اعتماد به نامهای شناختهشده، كتابشان را تهيه كند و هم اشكالات فاحش كارشان قبل از انتشار، با گوشزد نويسنده مقدمه برطرف شود.
مشكلات حرفهای نشر، روزافزون شده است
این شاعر درباره راهکارهای حل این مشکل اظهار کرد: رفع اين كاستیها نياز به مرزبندی حرفهای وظايف دارد. در حال حاضر ما در این حوزه نیز مانند بسیاری از حوزههای دیگر حرفهای نیستیم و حرفهای عمل نمیکنیم؛ در نتیجه رخدادن اتفاقات عجيب و غريب، بسیار عادی و طبیعی است.
وی افزود: ناشران تخصصی پركار، بايد گروه حرفهای ويرايش داشته باشند اما متاسفانه بيشترين صرفهجويیها و گاهی سودجويیها در اين مرحله صورت میگيرد. بیترديد اصلاح این رويه میتواند به بهبود كيفيت آثار کمک کند. به نظر من تاكيد بر اهميت مرحله ویراستاری به عهده ناشران است و چه بهتر كه ویراستار، با ناشر در ارتباط باشد، نه مولف. شايد اصلا ويراستاری كه مولف انتخاب میكند زبده نباشد؛ ناشر بايد به شأن حرفهای خودش فكر كند. همين ظرايف است كه باعث میشود بسياری از ناشران ما بعد از يك دوره پركار، افول كنند و كمكم فراموش شوند. اینها بارزترين مشکلاتی است که وجود دارد و ما به آنها بیتوجه هستیم. متاسفانه اين بیتوجهیها با فراگيرشدن رقابت صرف تجاری در حوزه نشر، روزافزون هم شده است و در اين وانفسا ناشرانی كه به كار فرهنگی میانديشند، روزبهروز آسيبپذيرتر میشوند. تا وقتی كه در نگاه فرهنگی جامعه و نوع نظارت و داوری نهادهای فرهنگی تغييری حاصل نشود، نباید انتظار بهبود اين وضعیت را داشت.
نظر شما