نظام بهرامیکمیل در یادداشتی نوشت: «یکی از مهمترین عواملی که باعث شد اسکندر یا مغولان سالها بر ایران حکمرانی کنند؛ ویژگی شخصیتی اکثریت ایرانیان بود که میخواستند خود را قربانی نشان دهند.»
محمدرضا سرگلزایی از معدود افرادی است که نوشتهاش این ویژگیها را دارد. اطلاعات و دانش گسترده او باعث میشود که مخاطب بفهمد نه تنها کدام کتابهای درسی و تئوریک؛ بلکه کدام رمانها و حتی کدام فیلمها به موضوع مدنظر مربوط است. پنجرههایی که سرگلزایی در ذهن خواننده باز میکند باعث میشود خواننده در یک رشته علمی متوقف نمانده و برای مثال از حوزه روانشناسی علاقهمند به مطالعه اثری دیگر در حوزه ادبیات، مدیریت، علوم سیاسی یا جامعهشناسی شود.
کتاب «جنون قدرت و قدرت نامشروع»؛ مجموعه یادداشتهای محمدرضا سرگلزایی در باب فاشیسم، توتالیتاریسم و کاپیتالیسم است که در سال 1397 از سوی انتشارات قطره روانه بازار شده است. هرچند تخصص نویسنده روانپزشکی است اما تحلیلهایش در سطح فردی و شخص باقی نمانده و با بهکار بستن ایده «ناخودآگاه جمعی» کارل گوستاو یونگ در یادداشتهایش به سطح کلان و ساختاری پدیدهها هم نزدیک میشود و در این مسیر از رشتههایی مانند فلسفه، جامعهشناسی و علوم سیاسی هم بهره میبرد.
در این کتاب نویسنده با ارایه یادداشتهای بسیار کوتاهی تلاش کرده ابعاد مختلف پدیده فاشیسم و توتالیتاریسم را نشان دهد. برای مثال در یادداشتی با عنوان «مثلث کارپمن ایرانیان»؛ ابعاد اجتماعی پذیرش نظام سلطه را توصیف کرده و مینویسد: «یکی از مهمترین عواملی که باعث شد اسکندر یا مغولان با وجود تعداد اندکشان سالها بر ایران حکمرانی کنند؛ روحیه و ویژگی شخصیتی اکثریت ایرانیان بود که میخواستند خود را قربانی نشان دهند و هیچ تلاش و کنشی برای خارج شدن از این وضعیت نداشتند.»
نویسنده در یادداشت دیگری با عنوان «کارمند شریف اداره سلاخی» و همچنین یادداشت «هانا آرنت، کارل یاسپرس و مسئولیت سیاسی» توضیح میدهد که یک الگوی شخصیتی که خود را «پیچ و مهره سازمان» میداند آمادگی دارد که فجیعترین دستورات را بدون چون و چرا اطاعت کند و در جلو بردن ماشین فاشیسم سهیم شود؛ اما همیشه منکر نقشش شود و تقصیر را به گردن مافوقش که به او دستور میداده بیاندازد.
در نهایت در یادداشت دیگری با عنوان «چرا مدیریت زئوسی بحران آفرین است؟» نویسنده نشان میدهد که کدام الگوی مدیریتی برای ظهور و رواج استبداد و توتالیتاریسم همخوانی بیشتری دارد. مدیری که به سبک زئوسی مدیریت میکند برای خود حق وتو قایل است و تمایل دارد که همه به او وابسته و نیازمند به تایید نهایی او باشند. چنین مدیری عاشق بحرانآفرینی و تنشزایی است و اگر اوضاع آرام و روی روال باشد احساس میکند که اقتدارش درحال تضعیف شدن است و باید به سرعت بحرانآفرینی و دشمنتراشی کند.
از ویژگیهای دیگر این مجموعه این است که نویسنده از موضوعات جامعه خودش هم غافل نشده و برای مثال در یادداشتی با عنوان «استبدادپذیری در گفتمان عرفانی» به خوبی نشان میدهد رابطه کورکورانه مرید و مرادی که در ادبیات و عرفان ایران وجود دارد چگونه ممکن است زمینه را برای ایجاد نظامی استبدادی فراهم کند.
از آنجا که نویسنده یادداشتهایی را که قبلا و به مرور زمان منتشر کرده در یک مجموعه و درکنار هم قرارداده؛ بهتر است تمام کتاب یک بار دیگر ویرایش شده و ارجاعات تکراری به یادداشتهایی که در همین مجموعه چاپ شده است حذف شود.
برای مثال میتوان به راحتی ارجاعات صفحات14، 15، 18، 34 و 47 را حذف کرد. همچنین یادداشتهایی با عناوین «آنتونیو گرامشی و هژمونی فرهنگی» و «ادبیات مستقل، پادزهر قرائت رسمی» نیاز به بازبینی اساسی دارد. به نظر میرسد برخی یادداشتهای این مجموعه هم زیاد از حد خلاصه و کوتاه است و کمی توضیح بیشتر میتواند برای خواننده مفیدتر باشد.
نظر شما