به گزارش خبرنگار
خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در اصفهان، کتاب «فرکانس 1160 (اینجا آبادان؛ صدای مقاومت و ایستادگی)» نوشته فضلالله صابری است که در 528 صفحه ازسوی انتشارات سوره مهر در سال جاری منتشر و روانه کتابفروشیها شد. این در حالی است که فیلمی برگرفته از همین اثر، به نام «رادیو آبادان» هم ساخته شد و البته بدون اشاره به نام کتاب و در سکوت خبری، امسال در سی و هفتمین جشنواره فیلم فجر امسال اکران شد.
فضلالله صابری، نویسنده کتاب «فرکانس 1160 (اینجا آبادان؛ صدای مقاومت و ایستادگی)» در مقدمه این اثر نوشته است:
«فرکانس 1160» صدای مقاومت و پایداری یک شهر، یک سرزمین از رادیو آبادان است؛ یعنی که ما زندهایم، یعنی که این شهر پابرجاست، یعنی که امیدی در نفسهاست. کتاب انعکاس یک فریاد است روی طول موج مظلومیت و ایثار. نوشتن این کتاب برای من، صفیر آهِ جانسوز آوارگانی بود که سرگردانی در بیابان عزّت را بر ننگ تسلیم ترجیح دادند. «فرکانس 1160» پژواک بلند خطبههای مجاهد عارف و خطیب توانایی است که خاکستر هیبت فرعون استکبار و قارونهای حامیاش را به نهیب آتش کلام خود بر باد میدهد.
وقتی جنگ آغاز شد، آبادان شهری ملتهب از تلاطم اندیشهها و تقابل گروهها بود. کانون تعامل و تبادل آرایی که «میل به وحدت بیقید و شرط همه ملتهای منطقه زیر لوای اسلام» و «دغدغه قومی شدن فضای آکنده از مهر و صمیمیت» بر آن حاکم بود و صداقت برادرانه مردم عادی را در برابر قساوت اندیشههای عاریتی و کلیشهای شرقی و غربی و شباهت رفتار عوامل گروهکهای سیاسی با مزدوران مجری بمبگذاریهای کور به رخ میکشید.
تمام بهار و تابستان 1359 را با شامهای آکنده از بوی خیانت و تجاوز داخلی و خارجی گذرانده بودیم اما هرگز تصور نمیکردیم این تجاوز تا این حد گسترده و سبعانه و برقآسا باشد و با چنین حمایتی از جانب همسایگان و مدعیان دموکراسی همراه شود. نسل من درحالی وارد این میدان ناشناخته شد که هنوز در نیمه راه قدم نهادن از نوجوانی و جوانی به کوران احساس مرد شدن بود.
همه ما مردان ناتمامی بودیم که برای کامل شدن به دنبال فرصت و الگو میگشتیم و جنگ با همه دردناکیاش از پی انقلاب آمده بود تا ما را به آزمونی عظیمتر از آنچه انتظارش را داشتیم، فرا بخواند. گمنامی و دوری از به رخ کشیدن هویتهای فردی شرط اصلی و پایه نخست مردانگی بود و مردان بزرگی که راهنمای ما بودند، شهد آشنایی با این مرام و خصلت را چنان سریع به همگان چشاندند که ایثار و انصاف و خرد شمردن جهاد خود در برابر مجاهدت و صبوری دیگران، ستون اتحاد مردم و حصار حصین شهر در برابر همه شومیها و بدکنشیها شد. اگر بار بزرگی بر دوشها کشیده شد، معجزه همین پرورش بود و اگر هنوز تشنه انتقال آن باور، آن تجربه و آن خصلتها به آیندگان هستیم، از این روست که هیچ قدرتی را کارسازتر و گرهگشاتر از اینها نمیدانیم.
اکنون که در مرز شصت سالگی کتاب را نوشتهام و جوانی باشکوه خود و همنسلانم را مرور میکنم، لذت این تکرار کمتر از بازگشت به اوج قله اقتدار نیست و اگر درد و داغی نیز به خاطر میآید این درد و داغ بهنوبه خود شفای هزاران درد ناگفته و ناگشودنی است. من مرید بیقرار آیتالله جمی نماینده امام و امام جمعه محبوب، کارمند ساده آن روزهای رادیو نفت ملی، مکبر بیادعای نمازهای جمعه آبادان و رزمنده نوپای جبهههای جنوب، اکنون در حالی از آبادان و قهرمانانش نوشتم که بهدرستی نمیدانم سردارانِ فرهنگیِ گمنام را باید در مرکز توجه قرار داد و یا معجزهآفرینان عملیات ثامنالائمه را باید به عنوان اسوه و الگو معرفی کرد.
نمیدانم از همه دوستیها و جانفشانیها و ایثارها کدام را باید با تأکید بیشتر بازگو کرد و از میان همه توصیفهای دوستان و دشمنان درباره آبادان و جبهههایش، کدام را باید سرلوحه خاطرات دفاع مقدس کرد. اما بهخوبی میدانم و با تمام ذرات وجودم احساس میکنم که بُنمایه و اساسِ این کلام و دستور امام امت (ره) بود که فرمود: «حصر آبادان باید شکسته شود» و پشتوانه این فرمان ایمانی بود که جانهای مؤمنترین مجاهدان سالیان پیش از پیروزی انقلاب اسلامی و دلهای نظامیان و روحانیان و نیروهای متحول شده کوچه و بازار آبادان و مدافعان داوطلب تُرک و لُر و کرد و بلوچ و اصفهانی و گیلک و مازنی و خراسانی و بوشهری و تهرانی را به هم گره میزد.
سالها منتظر و مشتاق بودم دست همتی برای بازگفتن آنهمه زیبایی از آستین به درآید و برق حمایتی بدرخشد، اما گفتن از بزرگیهای شهری چنین بزرگ مثل آبادان به مثابه ریختن دریا در ظرفی بلوری است که هر کسی را یارای آن نیست و مهمترین دلیل مظلومیت آبادان و خرمشهر و ناگفته ماندن عظمت و ابهت آنها شاید همین است.
بینتیجه ماندن قریب دو دهه اصرار و مذاکره من با این و آن برای تقبل مسئولیت تالیف کتابی درباره نقش رادیو آبادان در جنگ، مهمترین عاملی بود که سرانجام مجابم کرد بر بضاعت اندک خود در این خصوص تکیه کنم و غبار سالیان را از خاطرات و یادداشتها کنار بزنم تا شاید آنچه مینویسم آهنگ اشتیاقی به دانستن و دریافتن و اراده و همتی برای ترسیم عظمتهای نادیده برانگیزد.
برخی خاطرات مندرج در این کتاب را در طول سالهای گذشته در مناسبتهای گوناگون همچون هفته دفاع مقدس، مراسم پاسداشت مقاومت 34 روزه مردم مظلوم خرمشهر، سالروز دفاع جانانه مردم آبادان در جبهه ذوالفقاری، سالروز شکست حصر آبادان و یا آزادی خرمشهر، برنامههای مختلف شبکههای سراسری رادیو، کتاب قرارگاه بیقرار، برنامههای دانشجویی دانشگاهها و شبهای خاطره حوزه هنری بیان کردهام؛ اما هرچه منتظر ماندم برای پرداختن همهجانبه و جامع به نقش رادیو آبادان در جنگ، نه روابط عمومی وزارت نفت، نه صدا و سیما، نه نهادها و دستگاههای فرهنگی دیگر قدمی برنداشتند و حتی در خاطرات منتشرشده رزمندگان آبادانی چندان توجهی به این بخش مهم از ابعاد دفاع مقدس نشد.
گویی اصلاً پایگاه و سنگری به نام رادیو آبادان وجود نداشته است و آدمهای مهمی چون غلامرضا رهبر در این ایستگاه رادیویی به خدمت مشغول نبودهاند و مانعی به نام رسانه در برابر تلاش دشمن متجاوز و ستون پنجم دشمن برای فروریختن مقاومت مردم نقش آفرینی نکرده و ارزشهای انقلاب و دفاع مقدس را پاس نداشته است. بدتر از همه تولید و نمایش فیلم بسیار ضعیف سینمایی رادیو آبادان با اقتباسی خفیف از این کتاب است که مظلومیت این ایستگاه رادیویی و شهدا و خدمتگزارانش را صدچندان کرد و بیتوجهی کارگردان و سازنده فیلم به توصیههای من و همکارانم آتش نهفته درون مرا شعله ور ساخت.
در این میان انتشار کتاب «نوشتم تا بماند» حاوی خاطرات مرحوم آیتالله جمی نماینده امام (ره) و امام جمعه مجاهد و مقاوم آبادان توسط انتشارات سوره مهر که به سرکشی و حمایت مستمر ایشان از مریدانشان در رادیو آبادان اشارهها دارد، انگیزه و اهتمام اولیه من و همکاران سابقم در رادیو آبادان به ویژه سیدمحمد صدرهاشمی را تقویت کرد که تاریخمان را پیش از دستبرد بیخبران و نااهلان و تصرفات فراموشیها و مصلحتسنجیها، به دست خود بنویسیم.
ترس ما از قلب این واقعیت بزرگ یا بیرنگ شدن آن، چندان بیدلیل و ذهنی و از روی بدبینی و وسواس نبود. مصادیق متعددی از انکار و بیمقدار کردن اینگونه ایثارها و الگوسازیها را به چشم خود و در کمال حیرت مشاهده کرده بودیم و بدتر از همه بیتوجهی برخی نهادهای مسئول به جایگاه برجسته و نقش بیبدیلِ عالم نستوه و مجاهد عارفِ عامل مرحوم آیت الله جمی (ره) در حفظ و ارتقای انسجام و اقتدار نیروهای اسلام در شهرهای آبادان و خرمشهر و جبهههای جنوب کشور بود که نام و یاد آن مرحوم را به عنوان یک اسوه راستین بهکلی نادیده گرفتند و خرمشهر و آبادان را که نمادهای دفاع مقدس و آرمانشهر عاشقان امام (ره) هستند، شهرهایی کماهمیت و همردیف شهرهای کوچک و دورافتاده جلوه دادند.
ترغیب تک، تک همکاران قدیمی پراکنده در شهرهای مختلف کشور به بازگفتن خاطرات خود، قبل از هر چیز کنار زدن سرخوردگیها و کدورتهایی را میطلبید که آنان را به انصراف و اجتناب از یادآوری و بازگفتن وامیداشت. بهعلاوه تحمل آلام سالیان غربت و فراموشی ذهنها را بهشدت فرسوده و تحمل هیجان مرور خاطرات را از این عزیزان سلب کرده بود.
فضلالله صابری در ادامه این مقدمه درباره مراحل نوشتن کتاب «فرکانس 1160 (اینجا آبادان؛ صدای مقاومت و ایستادگی)»، آورده است:
نخستین بار در سال 1380 بههمت آزاده رجبی از همکارانم در صدا و سیمای اصفهان، موفق به ضبط 12 ساعت خاطرات روزهای آغازین جنگ تا پایان عملیات آزادسازی خرمشهر شدیم؛ اما ادامه کار تا پایان سال 1393 رها شد. سپس طرح تالیف کتابی با عنوان رادیو آبادان مورد حمایت و تصویب مدیر وقت حوزه هنری اصفهان، سیدمهدی سیدیننیا، قرار گرفت و با تأکید ایشان، این کار به عبدالله نعیمزاده همکار تصویربردار سختکوش روزهای دشوار دفاع مقدس در رادیو آبادان واگذار شد که با توجه به پراکندگی سکونت گاه همکاران رادیو آبادان در استان اصفهان و شهرهای مختلف تهران، کرج، قم، اراک، اهواز، آبادان، شیراز و ... به این شهرها سفر کرد و با کمترین امکانات و تسهیلات در کمتر از 6 ماه موفق به انجام مصاحبههایی با همکاران بخش فارسی و عربی رادیو آبادان شد.
پیادهسازی این مصاحبهها توسط همکاران دفتر فرهنگ و مطالعات پایداری حوزه هنری استان اصفهان انجام شد و طرح مصوب، تدوین مطالب گردآوری شده به یکی از نویسندگان مطرح واگذار شد که حاصل کار، چندان رضایتبخش نبود و سرانجام ناچار شدم علیرغم تجربه ناکافی در این عرصه، مسئولیت اتمام پروژه را با توجه به درگیر بودن مستقیم در اتفاقات آن روزها شخصا بر عهده بگیرم و در اثنای کار به اقتضای ضرورت از اطلاعات شخصی خود، با استفاده از زاویه دید اول شخص مفرد (من راوی) برای تکمیل یا رفع ابهام، از مطالب دوستان استفاده کنم.
برای بهتر مشخص شدنِ مطالبِ راوی، در حروف چینی از فونت معمولی و برای نقل قولهای مستقیم از سایر اشخاص و همکاران از حروف ایتالیک و BOLD شده، استفاده کردم. در چیدمان و سازماندهی خاطرات نیز پس از اختصاص بخش اول کتاب به بیان جایگاه، سوابق، برنامهها و تأثیرات رادیو آبادان با فرکانس 1160KHZ و نقشی که بهعنوان یک رادیوی محلی و شهری از 31 شهریور 1359 تا نیمه دیماه 1365 در سالهایی از دفاع مقدس پیدا کرد، وقوع حوادث و اتفاقات خاص و برجسته مرتبط و اشاره گذرا به برخی از موضوعات، اشخاص مؤثر و عملکردِ همکاران در واحدهای تخصصی و نوع زندگیشان در جنگ و تدابیری که در گرهگشایی مسائلِ مبتلابه اتخاذ کردند، مورد توجه واقع شده است. امیدوارم توانسته باشم گوشهای از مجاهدتهای همکاران گمنامم را در عرصه نبرد رسانهای دفاع مقدس به ثبت برسانم.
در بخشی از کتاب فرکانس ۱۱۶۰ که به همت سوره مهر منتشر شده است، میخوانیم: «سخت است برای افرادی که امروزه در محاصره امواج صوتی، تصویری گوناگون قرار دارند، توضیحی بدهی که روزی، روزگاری در گوشهای ملتهب از این سرزمین تنها شبکه اجتماعی، رادیو بود و فقط صدا بود که مردم یک شهر را به هم پیوند میداد و آنان را دلگرم میکرد تا زیر بارش گلولههای دشمن امیدشان را از دست ندهند، تنها صدا بود که به رزمندگانی که توش و توان نظامی چندانی نداشتند - و اگر هم داشتند در برابر دشمن تا دندان مسلح چیزی بیش از دست خالی نبود - پشتگرمی میداد تا خاک وطن را که عزیزتر از جان میپنداشتند، از میان چنگ و دندان غاصبان بعثی بیرحم تر از تاتار و مغول بیرون بکشند و آزاد کنند و نهال نو پای نظام جمهوری اسلامی را از تندباد حوادث محفوظ دارند. رادیو بود که به شهروندانی که حاضر به ترک دیار نشده بودند، موقعیتهای امن و ناامن را اطلاع میداد و به آنها میگفت هنوز زندگی پابرجاست به سرودی پیامی ترنمی تلاوتی و ....».
نظر شما