نظام تولید، وضعیت بازار و مولفههای اقتصادی و شیوه معاش و داد و ستد، در ایران دوران قاجار، شرایط به سامانی نبود. تجار آن دوران عمده وسایل و اقلام مصرفی ایرانیان را از خارج وارد میکردند. نفت مصرفی، چای، قند، شکر، چراغ، سماور و... در آن دوران از روسیه وارد میشد. دیگر اقلام مصرفی نیز از طریق مبادلات با انگلیسیها و از طریق هند وارد ایران میشد. به همین دلیل در آن دوران همه مصلحان اجتماعی بر مساله تولید بومی تاکید میکردند که البته این مهم تا دوران پهلوی رخ نداد که البته آن نظام تولید هم بیشتر بر پایه صنعت مونتاژ قرار گرفت.
با تمام اوضاع نابهنجار دوران قاجار، چند کالای ایران شهرتی جهانی داشت که یکی از آنها شال کرمانی بود. شال هم به عنوان یک اثر هنری شناخته میشد و هم ارزش مادی و مصرفی بسیار بالایی داشت. اعطا و اهدای شال در این دوره رواج داشت و بسیار متداول بود. معمولا نفیس ترین و بهترین نوع شال توسط دربار خریداری و در صندوقخانه مبارکه نگهداری میشد تا در موارد مختلف به دیگران اعم از درباریان، دولتمردان، سفرای خارجی و... اهدا شود.
به عنوان مثال حکام ولایات وقتی اعمالشان مورد عنایت شاهنشاه قرار میگرفت، مهمترین هدیهای که دریافت میکردند، طاقه شالی کرمانی ممهور به مهر شاه بود. همچنین نیروهای نظامی نیز وقتی که خدماتشان مقبول درگاه همایونی قرار میگرفت، طاق شالی را به عنوان عنایت شاهانه دریافت میکردند. البته همانطور که اشاره شد، صادرات این شال به بازارهای خارجی و درآمد ارزی حاصله از آن نیز نقشی مهمی در اقتصاد کشور داشت.
با وجود اهمیت تولید اما کارگران بافنده دستمزد چندانی نمیگرفتند و زندگی آنها به طرز وحشتناکی با فقر مواجه بود. همچنین خود کارگاههای تولیدی نیز از نظر بهداشت و امکانات برای کارگران اوضاع بغرنجی داشتند. در کتاب «سفرنامه تلگرافچی فرنگی» که به کوشش زنده یاد ایرج افشار منتشر شده آمده است که «مرد و بچه کوچک چند نفر به سن هفت نرسیده توی زیرزمین در اتاق تاریک متعفن نشسته و مشغول شال بافتن بودند. شالبافها اکثرا جوان میمیرند و سببش کار سخت و عفونت اتاق و هوای بد آنجاست و جمیع شالبافها ناخوش و بد حالند. پسری با رنگ روی خوب ندیدم.»
یکی از درخشانترین توصیفات از کارگاههای تولید شال کرمانی را ادوارد براون در تاریخ ثبت و ضبط کرده است. ادوارد براون، ایران شناس برجسته بریتانیایی بود که در سفریش به ایران به کرمان نیز رفت و از یکی از کارگاههای تولید شال دیدن کرد. این سفرنامه با عنوان «یکسال در میان ایرانیان» منتشر شد و در دسترس مخاطبان قرار گرفت.
این ایرانشناس برجسته و شهیر درباره کیفیت شال کرمان و درجه بندی آن بر اساس کیفیت در سفرنامه خود نوشته است: «شالهای کرمان چند درجه دارد: شال مرغوب درجه اول، هر طاقه پنجاه تومان فروخته میشود و مدت بافت آن ۱۲ تا ۱۵ ماه طول میکشد. لیکن شالهایی که برای بازارهای خارجی و مخصوصا بازار اسلامبول از کارگاه بیرون میآید، ارزان است و قیمت آن از یک تومان یا ۱۵ قران تجاوز نمیکند و برای بافت آن بیش از یک ماه یا ۶ هفته وقت صرف نمیشود.»
بخش دیگری از بخش کرمان سفرنامه بروان به توصیف وضعیت یک کارگاهی اختصاص پیدا کرده که براون خود از آن دیدن کرده است: «... روی هم رفته در آن کارگاه بیست و پنج شاگرد و استادکار به نظر میرسیدند. بعضی از آنها شش یا هفت سال سن داشتند و برخی دیگر نیز مرد کامل بودند. مزد شاگردان هر سال ۱۰ تومان است اما به تدریج وقتی که ورزیده شدند ممکن است به سالی ۲۵ تومان هم برسد.
در روزهای تابستان شاگردان از طلوع آفتاب تا غروب خورشید کار میکنند و در روزهای زمستان تا سه ساعت بعد از غروب در روشنایی شمع به کار مشغول هستند. هر هفته بیش از نصف روز (از ظهر جمعه به بعد) تعطیلی ندارند. تعطیلات بزرگ آنها از سیزده نوروز در عید نوروز و یکی دو تعطیلی در ایام قتل است. غذای آنها در تمام سال جز نان خشک چیزی نیست.»
پس از این توصیفات و توضیح شرایط کاری براون دیگر طاقت نیاورده و آشکارا اندوه خود را از وضعیت آن کارگران که اکثرا خردسال هم بودند، با جملاتی واضح مینویسد: «اوه ای کودکان بدبخت کرمانی که تمام عمر از نور آفتاب و هوای آزاد و بازیها و تفریحاتی که از مختصات زندگی کودکانه شماست محروم هستید. شما باید در تمام عمر زحمت بکشید تا ثروتمندان بتوانند شالهای گرانبهای کرمانی را به سر یا کمر ببندند و یا لباس کنند. شالهای کرمان هرقدر زیبا و ظریف باشد به عقیده من دوست داشتنی نیست، زیرا با خون کودکان بدبخت کرمان عجین شده و تار و پود آن با رشته حیات آن بیچارگان بافته شده است.» (مراجعه کنید به «یکسال در میان ایرانیان» اثر ادوارد براون، ص ۵۶۴) از انتشارات کانون معرفت. مطالعه این سفرنامه حیرت انگیز را از دست ندهید.)
به دلیل همین دستمزد پایین و طاقتفرسا بودن شرایط تولید و ادامه دادن کار در همین شرایط، فرهنگ عامه کرمان به «شالباف» خوب نگاه نکرده و این کلمه حالت توهین آمیز پیدا کرده است. حتی امروزه نیز به در فرهنگ اصطلاحات کرمانی به مردم ساده و عوام «شالباف» میگویند. به هر حال وضعیت هولناک آنها باعث شد تا دست به شورش بزنند. دو شورش مهم از آنها در دوران قاجاریه ضبط است که اهمیت بسیاری پیدا کرد و موجب مشروطه خواهی کرمانیها نیز شد. به عبارتی این شورش اتصال به جنبش بیداری ایرانیان پیدا کرد.
مجید نیکپور در کتاب «صاعقه: بررسی شورش شالبافان کرمان و نظری به یکی از شبنامههای دوره قاجاریه» ضمن چند فصل توضیح درباره چگونگی بافت شال کرمانی و اهمیت آن به عنوان کالایی استراتژيک، به این دو شورش پرداخته و تاثیر شالبافی بر وقایع اجتماعی و سیاسی کرمان دوران مشروطه را شرح میدهد. این کتاب در سال ۱۳۹۴ با شمارگان هزار نسخه، ۲۱۸ صفحه و بهای ۱۷ هزار و ۸۰۰ تومان توسط انتشارات سوره مهر با همکاری حوزه هنری استان کرمان در دسترس مخاطبان قرار گرفت.
نیکپور در این کتاب بحث کرده که جریانهای سیاسی در کرمان هنگامه انقلاب مشروطه، از وضعیت نابهنجار شالبافان به نفع خود سواستفاده کردند. البته تحریک شالبافان هم کار چندان سختی نبود، زیرا همانطور که اشاره شد این کارگران زحمتکش از صبح تا شب با ساعات کاری زیاد در کارگاههایی نمور کار کرده و به انواع بیماریها دچار میشدند اما حقالزحمه ناچیزی میگرفتند و این نکته را نیز فراموش نکنیم که بیشتر شالبافان زنان و کودکان بودند، چرا که بافت شال هرچند کاری پیچیده بود، اما به ظرافت خاصی نیاز داشت و بافنده باید سرپنجه و انگشتانش ظریف میبودند. بنابراین مردان چندانی نمیتوانستند شال ببافند.
برنده مبارزه شالبافان و صاحبان کارگاهها بر سر تعیین مزد معلوم بود. حکومت حتی نیروهایی را برای سرکوب شالبافان فرستاد و اینجا هم به قول مارکس سرمایه دار ناگزیر پیروز شد. سرمایهدار بدون کارگر بیشتر میتواند زندگی کند تا کارگر بدون سرمایهدار. در اینجا نیز این قانون نانوشته پیاده شد که اتحاد کارگران ممنوع است و پیامدهای دردناکی برای آنان دارد.
پس از این دو شورش شالبافی در کرمان از رونق افتاد. چرا که شالهای دیگری وارد بازار جهانی شده بود و کارگران شالباف دیگر همان لقمه نان پیشین را نیز نداشتند. کارگاههای شالبافی تغییر کاربری دادند و بیشتر به سمت تولید فرش رفتند. به هر حال عدم توجه به کارگر و معیشت کارگران در آن دوران باعث شد تا تولید یکی از مهمترین و استراتژیکترین کالاهای ایران یعنی کالایی که فروش جهانی داشت و ارزآوری میکرد، متوقف شود.
***
یادداشتهای پیشین این مجموعه را با کلیک بر عناوین زیر بخوانید:
صنعتی شدن اتفاق «دولت» و «ملت» را میطلبد/امینالضرب و رویای جهش تولید
رساله «لباس التقوی» و ایده ترقی ملت از «تولید» و «تجارت»
نظر شما