دانشنامه مازندران که انوشه قرار بود منتشر کند علیالقاعده پیراسته از تعصبات لوس و تشبثات بیمزه بود و بر مبنای مستندات علمی به معرفی این تکّه از خاک ایران میپرداخت.
کار دیگر انوشه سرپرستی دانشنامه ادب فارسی بود. اهمیت این دانشنامه – فارغ از کاستیها و فرازوفرودهایی که در روش و محتوا داشت و جای بحثش اینجا نیست - این است که تمرکز دارد بر معرفی کار و کارنامه زبان و ادب فارسی در قلمرو تاریخی و فرهنگی آن. در این کتاب چندهزار صفحه اطلاعات درباره میراث زبان و ادب فارسی در افغانستان و آناطولی و شبهقاره هند و قفقاز و ماوراءالنهر گردآمده است. (نمیدانم چرا نام سیاسی و تازه «آسیای میانه» به جای نامهای کهن و ریشهدار «ورارود» و «ماوراءالنهر» بر کتاب نهاده شد). اصل توجه به قلمرو زبان فارسی و تدوین دانشنامه در این موضوع به نظرم کاری بجا و لازم بود و هنوز هم در این زمینه باید کارها کرد. خیلی از مطالب دانشنامه ادب فارسی تازه و سودمند است.
این کتاب، با همه کاستیهایش، سند علمی و مستند حضور وسیع و عمیق و مستمر زبان فارسی و فرهنگ و ادب ایرانی در قلمرو تاریخی و فرهنگی آن است. بخصوص وقتی ببینیم سیاستمداران چگونه خاک در چشم حقایق علمی میپاشند و تاریخ را برای اغراض سیاسی و اقتصادی خود وارونه روایت میکنند، قدر و قیمت آن بیشتر شناخته میشود. توجه فرهنگی و ملی به قلمرو زبان فارسی را در کتاب دیگر انوشه با نام فارسی ناشنیده (با همکاری غلامرضا خدابندهلو) هم میتوان دید. کتابی که فرهنگ واژگان و اصطلاحات فارسی و فارسیشده کاربردی در افغانستان است و مورد نقد محققان هم قرار گرفته است.
در همین عرصه انوشه کتابی هم درباره شاعران معاصر افغانستان نوشت که ندیدهام.
این سالهای آخر انوشه مشغول تدوین و ساماندهی دانشنامه مازندران بود. در مؤسسهای خصوصی به اسم «بنیاد مازندرانپژوهی انوشه». پشتیبان مالی این بنیاد دکتر علی شافی پزشک فرهنگدوست بابلی است؛ این یعنی هنوز در این وانفسا هستند کسانی که خریدار دکان بیرونق خدمات فرهنگی باشند. دوسه سال پیش دهباشی شب بنیاد مازندرانپژوهی انوشه را در دانشگاه بابل برگزار کرد که من هم چند کلمهای حرف زدم. آن روز گفتم امیدوارم بنیاد مازندرانپژوهی انوشه مرکزی شود برای گردآوردن اسناد و مدارک درباره مازندران و هر کس سندی و عکسی درباره تاریخ و فرهنگ و میراث طبیعی مازندران دارد، تصویری از آن به این بنیاد بدهد.
امیدوارم کار دانشنامه مازندران به سرانجام برسد و منتشر شود. این را هم بنویسم . حسن انوشه کسی نبود که معتقد باشد مازندران تافته جدابافته است. او مازندران را بخشی از ایران میدانست و نام مازندران را ذیل نام بزرگ ایران میخواست. دنبال این نبود که برای مازندران افتخارات دروغی و غیرعلمی بتراشد. دانشنامه مازندران که انوشه قرار بود منتشر کند علیالقاعده پیراسته از تعصبات لوس و تشبثات بیمزه بود و بر مبنای مستندات علمی به معرفی این تکّه از خاک ایران میپرداخت.
نظر شما