رد صنعت را میتوان در متون مهمی چون «شاهنامه» نیز پیدا کرد. بر اساس متن شاهنامه فردوسی نخستین صنعتها به دوران جمشید شاه باز میگردد و این پادشاه بود که صنعت ساخت سلاح را ایجاد کرد. ابیاتی چون «به فر کیی نرم کرد آهنا * چو خود و زره کرد و چون جو شنا» و «چو خفتان و تیغ و چو برگستوان * همه کرد پیدا به روشن روان» ناظر به این معناست. همچنین جمشیدشاه نخستین کسی بود که به طبقهبندی مشاغل هم دست زد و شاهد این مدعا ابیاتی چون «ز هر انجمن پیشهور گرد کرد* بدین اندرون نیز پنجاه خورد» است. بر اساس شاهنامه جمشید ۵۰ سال به ایجاد آموختن صنعت پرداخت و در ۵۰ سال دیگر نیز به طبقهبندی مشاغل اقدام کرد، عملی که بر مبنای صنعتی بودن صورت گرفت. بدین جهت میتوان جمشید شاه را نخستین مدیر صنعتی ایرانیان نیز دانست.
در طول تاریخ تمدن ایران صنعت همیشه یکپای ثابت متون و همچنین جریانهای سیاسی و اجتماعی بوده است. به عنوان مثال صنعتگران و پیشه وران جنبش اعتراضی مهم حروفیه را در دوران تیموریان راه اندازی کردند. با وجود این پیشینه درخشان اما، دوران قاجاریه را میتوان دوران فترتی در صنعت دانست.
ایرانیان در این دوران به دلایل مختلفی از قافله تمدن جهانی عقب ماندند. مدرنیته باعث برتری غرب بر تمدن ایران شد. به همین دلیل نیز در متون آن دوران کمتر میتوان ردپای صنعت و اقتصاد صنعتی را دید. بیشترین آگاهی ما از اقتصاد و صنعت آن دوران از متون مستشرقان و نمایندگان سیاسی و اجتماعی کشورهای دیگر است که حوزه ماموریت و فعالیتشان در ایران بود. به عبارتی ما در متونی چون «ایران و قضیه ایران» لرد کرزن، «سفر به جنوب ایران» آلبرت هوتم شیندلر، «تاریخ اقتصادی ایران: عصر قاجار ۱۳۳۲ ۱۲۱۵ ه ق» چارلز عیسوی و... بیشتر از متون ایرانیان میتوانیم درباره اقتصاد ایران عصر قاجار آگاهیهایی به دست آوریم.
یکی از این متون «سفرنامه بلوشر» شامل خاطرات ويبرت فون بلوشر مأمور و دیپلمات آلمانى در ايران است. او مدتی را به سال ۱۹۱۶ در ایران بود، اما میانه سالهای ۱۹۳۱ تا ۱۹۳۵ در سمت سفیر آلمان در ایران به خدمت به دولت متبوع خود پرداخت. بلوشر در این کتاب وقايع سى سال از تاريخ ايران از زمان قتل ناصرالدين شاه قاجار تا روى كار آمدن رضاشاه را ثبت كرده است. او همچنین در اين كتاب گوشهاى از اقدامات دولت آلمان و برخورد منافع آن در ايران با دو كشور روس و انگليس را منعکس کرده است. این کتاب با ترجمه و مقدمه کیکاووس جهانداری توسط انتشارات خوارزمی منتشر شده است.
بلوشر در این متن به خوبی هرچه تمامتر زیر و بم اقتصاد ایران در دوره قاجار را واکاوی کرده است. او اشاره کرده که همه کالاهای داخلی عرضه شده در بازارهای ایرانِ آن دوران با دست تهیه میشدند، زیرا آن دوران ماشین به ایران راه نیافته بود. نکته دیگری که چشمان تیزبین او دیده این است که در آن دوران دهقانان و صنعتگران و بازرگانان، نماینده فعالترین قشرها در ساختمان و بنای دولت ایران به شمار میآمدند اما میان این سه یک سیستم فعال مبادله که مدام توسعه پیدا کند، وجود نداشته است. اغلب بازرگانان بیشتر به طبقات بالای اجتماعی به عنوان ظرفیت تقاضای خود توجه داشتند و در مقابل دهقانان توان ایجاد ثروت مازاد نداشتند و ضمن آنکه سهم کمی از تولیدشان را نصیب میبردند. مالکین نیز ثبات امنیتی نداشتند تا از طریق آن و به تدریج مدیریت فعال به عنوان پشتوانه نیروی کار کشاورزی شکل گیرد.
صنعتگران نیز اسیر ورود کالاهای ارزان حاصل از نظام رو به توسعه جهان صنعتی بودند و نمیتوانستند با آنها رقابت کنند و مازاد ثروت را برای توسعه کار خود فراهم سازند. در ضمن از نظر فرهنگی نیز به تولید نه به عنوان منبعی که رشد مدام پیدا میکند، بلکه به عنوان یک نیروی ارتزاق محدود نگاه میشد.
بلوشر پس از شرح وضعیت قاجاریه به برنامههای رضاخان در توسعه ایران میرسد. او سیستم توسعه پهلوی اول و ایجاد کارخانههای جدید و مدرن را هرچند که ستایش میکند، اما مورد نقادی نیز قرار میدهد و این نکته مهمی است. بلوشر به درستی در این متن نوشته است که علاقه ایرانیان بیشتر به فنون و صنایع اروپا معطوف بود تا علوم عقلی. به عبارتی ایرانیان این را درک نمیکردند که این علوم عقلی بود که چرخ صنایع را در اروپا به گردش درآورد و یکی بدون دیگری ممکن نیست. به عبارتی بلوشر میگوید که ما در آن دوران نگاه نقادانهای به صنعت نداشتهایم و دربست صنعت غربی را پذیرفتیم بدون اینکه زمینههای فرهنگیاش را در کشور فراهم آوریم.
با متن جاندار او ما نیز میتوانیم به نقد توسعه صنعتی و اقتصادی آن دوران بپردازیم و مراقبت کنیم تا اشتباهات آن دوران را تکرار نکنیم. بلوشر در این متن به ایجاد کارخانه نساجی شاهی در مازندران اشاره میکند که از طرف بانک ملی تاسیس شده بود و پانصدهزار تومان سرمایه اولیه داشت و به شکل شرکت سهامی اداره میشد. از میزان سرمایه اولیه دویست هزار تومان به شاه، دویست هزار تومان به بانک ملی و صدهزار تومان به یک شرکت آلمانی تعلق داشت که ماشینها را تحویل داده بود. آنها این مبلغ از سهام را به عنوان وثیقه بقیه مطالبات خود قبول کرده بودند. گویا از طرف بانک کلی به شرکت آلمانی این ضمانت داده شده بود که سهام آنها در موعدی معین به قیمت ۳۴۰ هزار تومان بازپرداخت خواهد شد.
با بررسی روش تاسیس این کارخانه میتوان به ویژگیهای ساختاری تاسیس کارخانهها در دوران پهلوی اول پی برد. نخست اینکه در اکثر آنها یک فرد بانفوذ قرار داشت که سهم بالای سرمایه گذاری از آن او بود و این از ویژگیهای اغلب کشورهایی بود که با روشهای سرمایه داری دولتی در نظامی به ظاهر غیرسوسیالیستی اداره میشدند. (نگاه کنید به کتاب «تاریخ تحلیلی صنعت در ایران» نوشته محسن قانع بصیری) نکته دیگر در این است که اغلب شرکتهای خارجی که ماشین آلات صنعتی را به ایرانیان میفروختند، برای روند فروش وثیقه طلب میکردند.
نکته سوم این است که یک شرکت مادر سرمایه گذاری که اغلب بانک ملی بود اداره مجموعهها را برعهده میگرفت. به عبارتی از همان دوران بانکها نقش پیوند منابع پولی با نیازمندان کارآفرین است، نداشتند. کاری که امروزه روز نیز بانکهای ایرانی نکرده و با ادامه همان روش دوران رضاخانی حجم عظیمی از نیروهای فعال در حوزه سرمایه را به کارمندان تنبل و کند نهادهای تحت مالکیت خود و دولت تبدیل میکنند.
در نهایت اینکه برای بازار محصولات سرمایهگذاریها که پیشتر بر اساس سیاست جایگزینی واردات تنظیم شده بود نیز برنامه ریزی مشخصی میکردند به طوری که این بازار از قبل توسط تقاضای دولت تضمین میشد. همین کارخانه نساجی شاهی در مازندران قرار بود نیازهای نیروهای نظامی ایران را تامین کند. بنابراین تمامی امتیازات مالی در اختیار گروههای خاص بود. و سهمی برای بخش خصوصی کارآفرین درنظر گرفته نمیشد. ضرورت دارا بودن بازار که سرانجام به انحصار تقاضای دولتی منجر میشد و خطرپذیری کم، سرمایه گذار خصوصی را هم وادار میکرد تا با چند فرد صاحب نفوذ دولتی شراکت کند تا بتواند از طریق مهمترین نیروی تقاضا در بازار، یعنی دولت، برای خود سهمی طلب کند. در مقیاسی کوچکتر سرمایه گذاران خصوصی دوران قاجار (از دوران ناصری به بعد) نیز همین گونه بودند. بررسی کارنامه حاج امین الضرب در زمینه توسعه صنعتی نکات مهمی را برای ما افشا خواهد کرد.
نظر شما