به مناسبت 23 آبان سالروز درگذشت سعید نفیسی، ادیب و از مورخان بزرگ ایران
تاریخنگاری که قصه میگفت/ آشتی دادن تودههای مردم با تاریخ ایران
سعید نفیسی که ید طولایی در تاریخنگاری و ادبیات و روزنامهنگاری در ایران پسامشروطه دارد و در بسیاری از این عرصهها، از سرجنبانان به شمار میرود تا بدان پایه که او را معمار نثر جدید تاریخ معاصر ایران لقب دادهاند که نیکو مینوشت و تالیفاتش پرشمار و متنوع بود.
سعید نفیسی ید طولایی در تاریخنگاری و ادبیات و روزنامهنگاری در ایران پسامشروطه دارد و در بسیاری از این عرصهها، از سرجنبانان به شمار میرود تا بدان پایه که او را معمار نثر جدید تاریخ معاصر ایران لقب دادهاند که نیکو مینوشت و تالیفاتش پرشمار و متنوع بود. در میان این پهنه وسیع نگاشتههای بیبدیل، قصههای تاریخی یکی از جذابترینهاست، در واقع تلاش برای تدوین تاریخ در قالب قصه را از کارهای تاثیرگذار سعید نفیسی در گستره تاریخپژوهی باید دانست که در زمان خود نوآوری بزرگی به شمار میرفته است.
کار سترگی که سعید نفیسی در اواسط دهه بیست خورشیدی انجامش میدهد وقتی هنوز پرداختن به تاریخ در قالب قصه، اهتمامی تاریخنگارانه و در ذیل آنچه که دانش تاریخ تعریف میکردند، محسوب نمیشد اما گذر زمان نشان داد که این کوشش، کاری گفتمانی در معرفی تاریخ برای مخاطب عام، و در نتیجه تاثیرگذار بر روانشناسی اجتماعی و فهم عمومی از زندگی و اندیشه و تاریخ به شمار میرفته است چنانچه پس از نفیسی بزرگانی همچون باستانی پاریزی، عبدالحسین زرینکوب و دیگران، به سبک خود بدان شیوه چنگ ساییدند تا تاریخ را به طیف وسیعتری از مخاطبان خویش معرفی کنند، شیوهای معطوف به گونهای دلدادگی تاریخی که از اثر تاریخمند، روایتی مردمگرا و خوشخوان برای مخاطب عام میساخته است، رهیافتی که اگر آن کتاب کاملا تاریخمند «تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران در دوره معاصر» سعید نفیسی را هم بخوانید، تابش انوارش را بر روششناسی و نثر و جهاننگری نویسنده در نقل تاریخ، به خوبی میتوانید نظارهگر باشید که نفیسی در آن کتاب هم تاریخنگاری است که نگاهش به فهم و ادراک تاریخ از سوی مردم است؛ نفیسی خود درباره اهمیت قصههای تاریخمند و پیشتازبودگیاش در این عرصه از تفهم تاریخی چنین مینویسد:
«خوانندگان خود درخواهند یافت که مقصود این است تاریخ را به بهترین زبان و به سادهترین وجه، جامه داستان بپوشانم و به شکلی که خستگی و بیزاری نیاورد در دسترس همه بگذارم. به خویشتن میبالم که این خدمت را در ایران من آغاز کردهام و راه را برای دیگران گشودهام.»
صدها «ماه نخشب» به خانهها میرود
«ماه نخشب» نخستین مجموعه از این قصههای تاریخی بود که به قلم سعید نفیسی به بازار نشر آمد مجموعهای متشکل از چهارده داستان تاریخی که نفیسی خود در مقدمهای بر چاپ دوم آن چنین نوشته است: «این مجموعه شامل چهارده داستان تاریخی است که در این بیست و یک سال گذشته، برای اینکه پرستش پهلوانان بزرگ ایران را در این سرزمین رنجدیده فرسوده، سنت بگذارم نوشتهام.»
به نظر میرسد یک بعد اهمیت این نوآوری برخاسته از دقت و هوشمندی تاریخنگارانه نفیسی را باید در اقبال گستردهای بازجست که از این اثر صورت میگیرد، قصهها محبوب میشوند و آدمهای زیادی به خواندنشان اشتیاق نشان میدهند، کتاب را میخرند و به خانه میبرند و در پس این ماجرا که شاید ساده به نظر برسد، یک اتفاق گفتمانی بزرگ در تاریخ فرهنگی معاصر ایران رخ داده است و آن آشتی با تاریخ در میان مردمی است که به دلیل نبود حافظه تاریخی، در هر زمانهای که میزیستهاند در رنج بودهاند، از پس سالها تاریخنگاری متکلفانه، تلاش سعید نفیسی در آشتی دادن تودههای مردم با تاریخ به زبان قصه و روایت، خدمتی برای فربه کردن آن حافظه تاریخی نحیف بوده است چنانچه خود نیز شادمانه در همان مقدمه چنین مینویسد:
«چاپ نخستین که تنها شامل ده داستان آغاز این مجلد است در شهریورماه 1328 انتشار یافت و با سرعتی شگرفت که در کتابفروشی ایران سابقه نداشت نایاب شد من تا زندهباشم از خوانندگانی که بدینگونه این کتاب را در آغوش مهر و پذیرایی خویشتن جای دادند سپاسگزار خواهم ماند.»
این قدردانی همراه با دلدادگی از این روست که نفیسی خود از اهمیت کار خویش آگاه است و میداند مردمی که تاریخ میخوانند و میشناسند، اگر نتوانند بر بحرانها فایق آیند دستکم نسبت به آنها درک تاریخی دارند و در بهترین حالت خود را در مواجهه با دهشت تاریخ تنها احساس نخواهند کرد. از دیگر سو نفیسی در تدوین این ضبط از تاریخ به زبان قصه، هدفی تربیتی-حماسی نیز در ذهن داشته است چنانچه در جایی دیگر مینویسد:
«این کتاب که هر کلمه آن تار و پودی از دل من و سرشت مرا در برگرفتهاست، مخصوصا برای جوانان دلاور و جانفشان ایران فراهم شدهاست. اگر تنها یک جوان ایرانی هم از یک تن از پهلوانان این اوراق سرمشق بگیرد همین خود برای من بزرگترین پاداش و بالاترین فخر خواهد بود.»
از قصه تا رمان:
اما نوشتن قصههای تاریخی برای تبیین تاریخ، تنها مسیری نبود که سعید نفیسی به گستره تاریخنگاری منضم کرده باشد، رمانهای سبک مدرنی که نفیسی به رشته تحریر درآورده است، یکی دیگر از این عرصههاست؛ از جمله این روایتها باید به رمان فرنگیس اشاره کرد، رمانی که ابتدا در پاورقی روزنامه اطلاعات و بعدها در سال هزار و سیصد و ده به صورت کتابی مستقل منتشر شد این کتاب روایتی عاشقانه بود که به نظر میرسد در ذیل آن اندیشه تاریخمند و حماسی نفیسی نمیگنجید اما در عین حال خالی از مایههای اجتماعی هم نبود چنان که در مکتوب بیست و دوم نویسنده از دارالمجانین دیدار کرده و وضعیت بیماران روانی و دیوانگان را به تصویر کشیده است، کاری که در فهم معضله فرهنگی به حاشیه راندهشدگان و فرودستان در تاریخ اجتماعی اقدام درست و رهگشایی بوده است و مشابهش را مثلا در رمانی به همان نام دارالمجانین به قلم محمدعلی جمالزاده میتوان بازیافت.
اما آن رمان دیگری که نفیسی به نام نیمه راه بهشت مینویسد، سویه اجتماعی پررنگتری نسبت به فرنگیس دارد و از این رو بازتاب گستردهتری در آثار نقد ادبی پیدا میکند؛ چنانچه یحیی آرینپور در کتاب از نیما تا روزگار ما درباره این رمان و وجه تاریخمندش مفصل مینویسد: «رمان نیمه راه بهشت به لحاظ داشتن دید نقادانه و قلم جسورانه و دل پرجرات نویسنده در افشای واقعیتهای پلیدی که جامعه را فرا گرفته، فیالواقع تافته جدابافتهای است و در این زمان، بیست و دو سال بعد از رمان فرنگیس، استاد، از نظر فکری و مطالعاتی به کمال رسیده و به اوضاع و احوال جامعه زمان خود، با چشم دیگری نگاه کرده و به همین جهت، کتاب نیمه راه بهشت را شاهکار ادبی استاد نفیسی دانستهاند.»
آرینپور در ادامه و در وصف این اثر چنین نوشته است: «شاهکار ادبی نفیسی نیمه راه بهشت است که آن را در سال 1329 – سالی که نهضت نیرومندی در ایران برپا بود و مجلس شورا قانون ملی شدن صنعت نفت و خلع ید از کمپانی ایران و انگلیس را تصویب کرد نوشته و در سال 1332 چاپ کرده است. این رمان، که با وصف یک تالار اشرافی آغاز میشود، انتقادنامه طنزآمیز نیشداری است از دسایس و بند و بستهای نفرتانگیز سیاسی، و شیادیها و انواع خدعهها و تقلبهای سودجویان سیاستمدار.
در این اثر انتقادی، از علما و ادبایی که پستهای مهم را اشغال کرده و برای مقاصد شخصی و سیاسی، نیروی اخلاق و تقوی و آخرین سد پرهیز و پارسایی را از میان برداشتهاند، از بانوان نیکوکاری که به نام دستگیری از بینوایان و بیچارگان، انجمنها ساخته عده کثیری ابله را رنگ میکنند و برای امور خیریه مثلا پیاز گل و گلدان از هلند وارد میکنند و تا مردم بیایند به نیت شوم این دستگاه خیریه پی ببرند، میلیونها براندوخته بانکهای آمریکا افزوده شده است، از لغتسازیهای فرهنگستان، از وضع ناهنجار دانشگاه و بانک ملی، از قبایح اعمال نمایندگان و از سیاستهای شوم بیگانه و کاسهلیسیهای سیاستبافان نودولت و دنبالهرو، که رشته اداره کشور به دست آنها افتاده، به شدت و جرات نکوهش شده است.
سبک ساده و روان، لحن مستهز و پرنیشخند، تصویر زنده و گویای مردم کوچه و بازار، شرح ماجراهای تاریک زندان، فقر معنوی و فساد اخلاقی گروههای حاکمه و خانوادههای اشرافی، مقایسهها و تشبیههای زیبای بیشمار و آوردن مثلها و ضربالمثلهای بجا و مناسب، ارزش خاصی به این اثر انتقادی و هجایی بخشیده است. استدلالها قاطع و عمیق و قانعکننده است. هیچگونه پردهپوشی و ملاحظه وجود ندارد. افراد داستان، که غالبا وجود خارجی دارند، با نامهای مستعاری که ابلغ منالتصریح است، معرفی میشوند و بهشت موعود داستان کشور آمریکا است که سرسپردگان و آرزومندان ایران در نیمه راه آن جان میسپارند.»
و به این ترتیب جهان اندیشه و فرهنگ و تاریخ اجتماعی از قلم و کوشندگی مردی بهرهمند میشود که قلم و ذوق و جانش را با پیوند دادن میان قصه و روایت و تاریخ، در راه فهم مردم در تاریخ میفرساید.
نظر شما