فرزانه سکوتی در گفتوگو با ایبنا مطرح کرد؛
داستانهای پریان ساختاری دارند که با کهن الگوهای زنده در روان ما هماهنگ هستند
فرزانه سکوتی، مترجم و نویسنده گفت: بسیاری از داستانهای پریان ساختاری دارند که با کهن الگوهای زنده و جاری در روان ما هماهنگ هستند. یونگ در این زمینه پیشرو بوده و بسیاری از شاگردان بیواسطه و با واسطهی وی به تحلیل داستانهایی پرداختهاند که قرار است برای کودکان گفته شوند؛ اما روی آدمبزرگها هم تاثیر فراوان داشتهاند.
این مترجم در ابتدا درباره داستان این کتاب گفت: داستان درباره یک سفر است که دختری خام و معصوم بعد از مواجهه با اتفاقات و موجودات مختلف و پا گذاشتن به غارهای ناشناخته و تاریک در دل کوه بدل به شاهدختی آگاه و قدرتمند میشود. این بدل شدن آرزوی همه ماست؛ اما خطر کردن و آموختن لازم دارد. این تمثیل با سادگی روایت میشود و میخواهد که شاهدخت (الماس) درون ما را عیان کند.
سکوتی درباره اینکه چرا کتاب «شاهدخت و گابلین» را ترجمه کرده است گفت: این کتاب را شیوا مقانلو برای ترجمه به من پیشنهاد داد و بعد از خواندن داستان، فضای آن خیلی برایم جذابیت داشت به همین سبب ترجمه این کتاب را شروع کردم.
این مترجم درباره آموزشی بودن یا سرگرمی بودن کتاب گفت: به شدت هر دو جنبه را در این داستان دیدم. برای خودم به عنوان خواننده آنقدر سرگرمگننده و آگاهیبخش بود که دلم میخواست داستان را برای بقیه هم تعریف کنم.
سکوتی درباره تاثیر این کتاب روی نوجوانان امروزی گفت: یکی از نکتههای جالب و جذاب این داستان برای من این بود که بدون ادعا و بدون برچسبهای متداول و بازی در زمینهی روانشناسی، که متاسفانه تبدیل به بازار کسب درآمد شده است، ساختار این اثر پر از ریزهکاریهای عمیق است که با روح و روان بشر گره خورده است. بسیاری از داستانهای پریان ساختاری دارند که با کهن الگوهای زنده و جاری روان ما هماهنگ هستند.
وی ادامه داد: یونگ در این زمینه پیشرو بوده و بسیاری از شاگردان بیواسطه و با واسطهی وی به تحلیل داستانهایی پرداختهاند که قرار است برای کودکان گفته شوند؛ اما روی آدمبزرگها هم تاثیر فراوان داشتهاند. یکی از علایق شخصیام همین زمینه است و خواندن کتاب «زنانی که با گرگها میدوند» باعث شد نگاهم نسبت به این زمینه بسیار ساختارمند شود. وقتی شیوا مقانلو کتاب «شاهدخت و گابلین» را پیشنهاد کرد با این پیشزمینه داستان را خواندم و دیدم نمیتوانم به ترجمه نکردنش فکر کنم.
این مترجم درباره شخصیت آیرین گفت: آیرین به نظرم کودک درون همه ماست که معصوم و کنجکاو به دنبال شناخت جهان است که میخواهد از ترسهایش عبور کند. میخواهد شجاعت و شهامت بر عهده گرفتن تصمیمهایش را داشته باشد؛ اما پرستار (اینجا مراقب ناآگاه) مانع رشد اوست. در این داستان مثل بیشتر داستانهای پریان دختری تنها داریم و سفری پیشِ رو که ما را به سوی آگاهی و قدرت درونی میبرد.
بیشتر نوجوانان بنا به اقتضای سن در آرزوی رهایی از بند پرستار (مراقب/والد) خود هستند و در همسفری با آیرین خود را خواهند دید.
سکوتی درباره اینکه این کتاب مختص نوجوانان است یا بزرگسالان گفت: من این کتاب را به شدت به بزرگسالان هم توصیه میکنم. غیر از پی گرفتن خود داستان که جذابیتهای خود را دارد، فرد بزرگسال خود را در آیرین میبیند و دوباره به عمق ناخودآگاه خود (همان معادن زیر کوه در داستان) سر میزند و با آگاهی تازه به زندگی برمیگردد و این آگاهی چراغ راه آینده است.
وی افزود: آرزو میکنم خانوادهها و بچهها کنار هم این کتاب را بخوانند و لذت ببرند. در مقدمهی کتاب هم توضیحاتی نوشتم که با توجه به آنها میتوان جستوجو کرد و به مطالب بیشتری رسید که برای بزرگسالان علاقهمند به آرکتایپهای روان بسیار خواندنی خواهد بود. به نظرم امروز ما به بهتر کردن حال و رابطهی درون خانوادهها نیاز داریم.
نظر شما