تنگنا برای متجاوز، افزایش کمکها
مارک پری در کتاب «کسوف» (ترجمه غلامحسین صالحیار، اطلاعات) مینویسد ابتدای جنگ امریکاییها هیچ نوع نگرانی نداشتند، چون ارتش عراق در مراحل نخستین خوب عمل کرده بود و در سلسله عملیات نظامی در سراسر سال 1981 دست بالا را داشت. ولی از اوایل فوریه سال 1982 (بهمن 1360) وضع بهتدریج دگرگون شد. ویلیام کیسی، رئیس کل آژانس اطلاعات مرکزی امریکا در آن ماه گزارشهایی از جنگ ایران و عراق دریافت کرده بود که لرزه بر اندام اعضای عالیرتبه دستگاه سیاست خارجی امریکا میانداخت. به گزارش کارشناسان سیا، حملات ارتش عراق علیه ایران با ناکامی متوقف شده بود و آرایش نظامی ارتش عراق – که بیش از حد لازم گسترش یافته بود – بسیار بد رهبری میشد. میدان جنگ به سلاخخانهای تبدیل شده بود و علاوه بر این، به کیسی گزارش داده بودند که تلاشها برای متحد کردن نیروهای کرد علیه دولت تهران با شکست مواجه شده است. در یک کلام، عراق ابتکار عمل را در جنگ با ایران از دست داده بود.
پری میافزاید عراق بعد از یک سال به لاک دفاعی فرورفته و این ایران بود که تهاجمی میجنگید. وضع صدام خطرناک به نظر میرسید. کیسی با عجله پیشنهاد کرد که ایالات متحده با بغداد ارتباط اطلاعاتی برقرار کند. مقدمات این ارتباط، با واسطه دولتهای اردن و عربستان و با گفتوگوی برزان ابراهیم تکریتی (برادر صدام و رئیس دفتر اطلاعات مرکزی عراق) و ویلیام کیسی در امان، پایتخت اردن مهیا شد. در آن گفتوگو کیسی گفت ایالات متحده مایل است با عراق روابط مستقیم اطلاعاتی برقرار کند تا مطمئن شود که عراق میتواند در برابر حملات ایران ایستادگی کند. امریکاییها که میدانستند ایران یک گام تا رسیدن به پیروزی بزرگ در میدان جنگ فاصله دارد هر آنچه در اختیار داشتند به کار گرفتند تا «دوستان امریکا در خاورمیانه را متقاعد کنند صدام با خطر بزرگی روبهرو است.» کیسی و برزان تکریتی توافق کرده بودند اطلاعاتی را که از ایران به دست میآوردند با یکدیگر به اشتراک بگذارند و امریکاییها متعهد شدند گروهی از کارشناسان خود را به بغداد بفرستند تا تدابیر بهتری برای مواجهه با ایران اتخاذ شود. کمتر از دو ساعت پس از این توافق، کیسی به واشنگتن خبر داد «ماموریت با موفقیت انجام شده است.»
ادامه حمایتها، نه فقط در مسائل اطلاعاتی
اما میدانیم که روابط دو کشور، خیلی زود از سطح مبادله اطلاعات فراتر رفت و سال بعد - پس از اینکه معلوم شد ایران چقدر قویتر از پیشبینیهای اولیه است – امریکاییها پشتیبانی خودشان را بیشتر کردند. مثلاً برای تسهیل حمایت از رژیم بعث، نام این حکومت را از فهرست کشورهای حامی تروریسم خط زدند. به نوشته کنت تیمرمن در کتاب «سوداگری مرگ» (ترجمه احمد تدین، انتشارات رسا) کشورهای عضو این فهرست تابع کنترل سیاست خارجی امریکا بودند و امریکاییها نمیتوانستند راحت با آنان مبادلات تجاری داشته باشند. همچنین نمیشد به این کشورها کمک مالی کرد. پس برای اینکه امریکا بتواند به بغداد کمک کند باید اتهام تروریسم از پیشانی رژیم بعث پاک میشد.
البته فقط امریکاییها نبودند و حتی رقیب بزرگشان در جنگ سرد، یعنی شوروی هم از صدام حمایت میکرد. انگلیسیها و فرانسویها و چند دولت دیگر هم در مقاطع مختلف جنگ هشت ساله، هرکدام به طریقی به پشتیانی از رژیم بعث رفتند و صدام را در جنگی که خودش آغازگر آن بود یاری دادند. 23 مرداد ماه 1363 نشریه «گزارش مستقیم» وزارت امور خارجه ما فهرست کوچکی از این کمکها را منتشر کرد؛ «واگذاری یک اعتبار 2 میلیارد دلاری از سوی شوروی با هدف شرکت در برنامههای عمرانی، طرحهای نفتی و احداث نیروگاه در عراق و ارسال تعداد زیادی جنگافزار پیچیده به این کشور. تأمین 25 میلیون دلار اعتبار برای فروش غلات و 24 میلیون دلار برای صدور پروتئینها نباتی به عراق از سوی یک شرکت امریکایی. تعهد انگلیس به پرداخت دو وام به مبلغ 110 میلیون لیره به عراق (85 میلیون لیره باری کالاهای سرمایهای و 25 میلیون لیره برای موارد دارویی).» همچنین طبق گزارش این نشریه – که چکیده آن در سیودومین کتاب از مجموعه کتابهای روزشمار جنگ ایران و عراق، «رکود در جبهه؛ تحرک در دیپلماسی» وجود دارد – امریکا تا آن زمان بیشتر از نیم میلیارد دلار اعتبار در اختیار عراق گذاشته بود.
نظر شما