آمریکاییها مصمم بودند که مانع شکست صدام شوند. میدانستند که اگر او شکست بخورد، احتمالاً به دنبالش رژیم بعث عراق نیز سقوط میکند و شرایط منطقه آسیای غربی به نفع برتری ایران متحول میشود. آنها نمیخواستند که چنین شود.
تلاش آمریکا برای جلوگیری از پیروزی ایران
اس اساس حرف مورفی در آن مقاله این بود که «منافع واشنگتن ایجاب میکند که مخاصمات هرچه سریعتر خاتمه یابند.» البته او توضیح میداد که دولتش از آنچه در اختیار دارد استفاده میکند تا مانع پیروزی ایران شود، زیرا پیروزی ایران به معنی سرنگونی احتمالی رژیم بعث عراق خواهد بود. سرنگونی رژیم بعث در عراق نیز معادلات منطقه آسیای غربی را به ضرر ایالات متحده تغییر میداد و برتری ایران را بر متحدان امریکا تحمیل میکرد. در این مقاله هیچ اشارهای به این نمیشد که چرا دست ایالات متحده از آن سوی اقیانوس اطلس تا آسیای غربی دراز شده است، و فقط بر این نکته تأکید میشد که «در سطح بینالمللی، دولت آمریکا اهتمام دارد که از پیروزی ایران در جنگ جلوگیری شود. این رهیافت بهخصوص پس از عملیات کربلای 5 که فتور و آسیبپذیری در ارتش عراق بیش از گذشته آشکار شد، مورد نظر قرار گرفت.»
چون آمریکاییها مصمم به جلوگیری از شکست صدام بودند، هیئتی از سناتورهای خودشان را «به منظور مشاهده و فهم دقیق موقعیت و اتخاذ تدابیر مناسب برای کنترل و اداره اوضاع صحنههای نبرد» به منطقه خلیج فارس فرستادند. روزنامه لبنانی السفیر، در گزارشی تحلیلی به چرایی این سفر و اهمیت آن در شرایط آن مقطع از جنگ پرداخت و نوشت «گروه بازدیدکننده از جبهههای عراق، با اظهار نگرانی از اشغال شهر فاو و پیشروی ناگهانی ایران به سوی بصره – که طی دو سال اخیر صورت گرفت – اعتقاد دارند این دو پیروزی ایران، کشورهای عربی خلیج فارس را درباره آینده خود نگران ساخته و بهطور یقین این مسأله را اثبات کرده است که عراق هرگز در این جنگ پیروز نخواهد شد و ممکن است این جنگ به سرنگونی این رژیم بینجامد.»
وحشت آنها و شرط ما
السفیر سپس این پرسش را نیز پیش میکشید که در صورت سقوط احتمالی بصره چه اتفاقی روی میدهد و این پیروزی ایران، که آن روزها بسیار محتمل شمرده میشد، چه پیامدهایی در روند جنگ خواهد داشت؟ «اگرچه بصره از نظر نظامی اهمیت محدودی دارد، ولی نتایج روانی بزرگی خواهد داشت. زیرا این شهر دومین شهر بزرگ عراق است و احتمال اعلام جمهوری اسلامی عراق در آن میتواند با تحریک احساسات مذهبی خفته مردم عراق، معادلههای سیاسی موجود در این کشور را تغییر دهد و مهمتر از همه بصره اکنون یک دژ مستحکمی است که ارتش عراق تمامی امکانات نظامی پیشرفته خود را برای حفظ آن به کار برده و سقوط آن روحیه ارتش را نیز آنچنان تضعیف خواهند کرد که امکان ادامه جنگ را برای این ارتش بسیار دشوار خواهد کرد و شاید به چنددستگی نظامی نیز منجر شود.»
این روزنامه از وحشت امریکاییها نیز نوشته بود و اعتقاد داشت سفر هیئت امریکایی، بیشتر از هر چیز از ترس پیروزی ایران (و شکست صدام) است. «سقوط عراق و پیروزی ایران در جنگ، آغاز تزلزل و سقوط رژیمهای محافظهکار عربی نهتنها در خلیج فارس بلکه حتی در مصر و تونس خواهد بود، و چون سقوط عراق، امریکا را در چندراهی انتخابهای دشوار قرار خواهد داد، لذا سیاست امریکا اکنون بر این است که از سقوط عراق به هر نحو جلوگیری کند.»
به روایت «تکاپوی جهانی برای توقف جنگ»، که کتابی از مجموعه کتابهای روزشمار جنگ ایران و عراق (کاری از مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس) است، حتی قطعنامه 598 شورای امنیت سازمان ملل را نیز میتوان در چارچوب کوششهای ایالات متحده آمریکا برای ختم هرچه سریعتر جنگ دید. البته موضع ایران در آن برهه، همچون گذشته شفاف و منطقی بود. همان روزها، هاشمی رفسنجانی نماینده امام (ره) در شورای عالی دفاع در مصاحبه با شبکه تلویزیونی انبیسی آمریکا، شرط ایران برای پایان جنگ را به صراحت و سادگی در چند جمله خلاصه کرد. اینکه «ما راهحل مشخصی پیشنهاد کردیم: آنها متجاوز را اعلام بکنند و برنامه داوری برای متجاوز مشخص بشود، آنوقت جنگ تمام میشود.»
نظر شما