سه‌شنبه ۱۶ خرداد ۱۴۰۲ - ۱۰:۰۴
کتابی حکیمانه با پیوست کار و تلاش

اصفهان- کتاب «آبگینه به مهمانی می‌رود» با هدف معرفی پیشرفت‌های کشورمان نوشته شده است و درونمایه آن «کار و تلاش» است؛ درونمایه‌ای که مانند نان شب برای کودکان 9 تا ١٢ سال لازم است. جملات کتاب، کوتاه و روان است و كتاب با یک صحنه جذاب شروع می‌شود.

سرویس استان‌های خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) - عاطفه محمدباغبان، فعال فرهنگی:   -مامان، جورابم را نشستی؟ صدای دخترم است که از توی اتاق می‌آید. جوابی نمی‌دهم... کتابی را که تازه به دستم رسیده برمی‌دارم. به صفحات آن نگاه می‌کنم. روی صفحه ١١ متوقف می‌شوم. آزاده برادر کوچكش را به کمرش بسته است. سرش را برگردانده و با مهربانی به چشم‌هایش نگاه می‌کند، انگار دلش برای لپ‌های قرمز او غنج می‌رود.

دخترم می‌آید بالای سرم. توی کتاب سرک می‌کشد و می‌گوید: «خوش به حالش! داداشش را کول کرده! کاش داداش من هم می‌آمد بغلم.»

لُپ آرتین را از روی صفحه كتاب می‌کَنَد و می‌گوید: «گوگولی!»

توی دلم به آزاده می‌گویم: «راست می‌گه. کِیف می‌کنی‌ها! ولی ما امروزی‌ها اگه بچه‌ای ببینیم که مثل تو اهل کار باشه، با خودمان می‌گیم طفلک! چه زندگی بدی داره.»

جوراب‌های دخترم را توی دستش می‌گذارم و با خنده به سمت روشویی هلش می‌دهم تا خودش آن‌ها را بشوید. اولش زیر لب غرغر می‌کند اما تا قیافه جدی من را می‌بیند، دیگر مقاومت نمی‌کند.

به صفحه 13 نگاه می‌کنم. آزاده در حال آشپزی است. با خودم فکر می‌کنم چرا دخترهای دبستانی ما نباید مثل آزاده باشند؟

از آزاده خوشم می‌آید؛ چون توانمند است. چند صفحه بعد متوجه می‌شوم آزاده علاوه بر اینکه خیلی اهل کار است، درسخوان و کتابخوان هم هست. با خودم می‌گویم: «چه جالب! دوگانه بی‌مزه «کار یا درس» را به هم زده است.

فردا ظهر وقتی دخترم از مدرسه برمی‌گردد، دستم را شبيه میکروفون مي‌گيرم مقابلش.
- ببخشید خانم‌کوچولو می‌توانم چند لحظه وقتتان را بگیرم؟
اول می‌خندد و می‌گوید: «ماماااان!»

بعد انگار تصمیم می‌گیرد مصاحبه را جدی بگیرد، بلکه از تلویزیون یا جایی پخش شد!
صدایش را صاف می‌کند و می‌گوید: «بله، بفرمایید.»
- شما کلاس چندم هستید؟
- اول.
- امروز توی مدرسه با این جوراب‌های تمیز چه حسی داشتید؟
- حس خوب!
- می‌شه بیشتر از حستون بگید؟ یعنی وقتی به جوراب‌هاتون نگاه می‌کردید یاد چی می‌افتادید؟
- یاد این که خودم آن‌ها را شستم.
- آهان! چقدر شما قوی هستید که خودتان کارهایتان را می‌کنید.

چند سؤال خنده‌دار هم پرسیدم.
اگرچه در عالم خبرنگاری کمی حرف توی دهانش گذاشتم، ولی واقعاً فهمیدم حس خوبی دارد که می‌بیند خودش توانسته کار تازه‌ای انجام دهد. فردا هم حسش را راجع به لقمه نان و پنیری که خودش گرفته بود پرسیدم. به نظرم شروع خوبی بود.

ناهارش را جلویش گذاشتم و کمی بعد شروع به نوشتن یادداشت کردم:
«یادداشتی بر کتاب آبگینه به مهمانی می‌رود»
نگاهی به دخترم کردم. ناهارش تمام شده بود. بشقابش را برداشت و گذاشت لب کابینت‌ها. می‌دانست که بعد از تمام شدن غذا باید ظرف غذایش را جمع کند.
همين که با برادرش مشغول بازی می‌شود فرصت خوبی برای ادامه یادداشت بود.
حواسم را جمع نوشتن کردم و تایپ کردم:
این روزها زیاد می‌شنویم که «کودکان کار» یک پدیده‌ی نامطلوب است، اما حواسمان باشد :«کارگریز بودن کودکان» هم پدیده‌ خطرناکی است که اتفاقاً شیوع بیشتری دارد.
کتاب «آبگینه به مهمانی می‌رود» با هدف معرفی پیشرفت‌های کشورمان نوشته شده است و درونمایه آن «کار و تلاش» است؛ درونمایه‌ای که مانند نان شب برای کودکان 9 تا ١٢ سال لازم است. جملات کتاب، کوتاه و روان است و كتاب با یک صحنه جذاب شروع می‌شود.

از ویژگی‌های کم‌نظیر این کتابِ کودکانه این است که مخاطب بعد از هر بار مطالعه، نکات جدیدی از داستان متوجه می‌شود و با ساختاری حکیمانه روبه‌رو می‌شود. هنرمندانه‌تر اینجاست که با وجود پی‌ریزی‌های علمی برای داستان، نویسنده از دنیای کودکانه غافل نشده است و داستان، پر از نشانه‌هایی است که برای کودک آشناست و با آن ارتباط برقرار می‌کند.

بخشی از این دنیای کودکانه به‌سبب شخصیت‌پردازی خوب نویسنده است. «آزاده» که شخصیت اول این داستان و راوی داستان نیز هست کودکانه فکر می‌کند، کودکانه رفتار می‌کند و کودکانه حرف می‌زند. شخصيت اصلی كتاب دختری است که برای حل مشكل زندگی‌شان تلاش می‌کند؛ دختری اهل کار و تلاش كه در عین حال جستجوگر و کتابخوان نیز هست. طبیعتاً شخصیت‌های اول داستان برای کودکان به نوعی الگو تبدیل می‌شوند. بنابراین قراردادن شخصیت‌هایی این چنین در داستان‌های کودکانه مورد نیاز است.

«آقا معلم» در داستان، شخصیتی دلسوز، اهل خدمت و اهل مطالعه نشان داده می‌شود و در چند بخش مهم، گره‌گشایی‌های داستان به دست او صورت می‌گیرد. انتخاب فردی با این ویژگی‌ها، برای گره‌گشایی نیز جنبه محتوایی دارد و خوش‌سلیقگی نویسنده را نشان مي‌دهد.

شخصیت مادر هم یک شخصیت خلاق، خوش‌فکر، صبور، مهربان، هنرمند و اهل کار معرفی می‌شود و برخی دیگر از گره‌گشایی‌های داستان نیز به زیبایی به او سپرده می‌شود.

داستان در فضای روستایی و در میان ایل بختیاری اتفاق می‌افتد. یکی از مسائلی که امروز در رسانه‌های گوناگون (از فیلم تا کتاب و.... ) با آن مواجه هستیم این است که فضای اغلب داستان‌ها به فضاهای شهری و مدرن اختصاص یافته است و استمرار این مسئله به‌تدریج نوعی بی‌توجهی به روستا و فرهنگ روستایی را رقم می‌زند. طبیعی است که با این نادیده‌گرفتن، دائماً و ناخواسته در حال تجویز و تبلیغ فضای مدرن شهری برای همه هستیم، چه شهری و چه روستایی. تا جایی که بعد از مدتی شهری بودن تبدیل به یک افتخار بیهوده می‌شود و به دنبال این بی‌توجهیِ رسانه‌ای، آسیب‌های متعددی گریبانگیر جامعه خواهد شد.
اما داستان «آبگینه به مهمانی می‌رود» در یک فضای روستایی شکل می‌گیرد و می‌تواند شروع خوبی برای توجه به فرهنگ روستایی باشد. البته شاید همذات پنداری کودکان شهری با فضای روستا ضعیف باشد اما نو و جذاب است و به مرور آشنایی و فرهنگ‌سازی اتفاق می‌افتد.

استفاده از لباس‌های محلی و آداب‌ورسوم و نمادهای مختلف روستایی نیز در متن و تصویرگری داستان به انتقال بهتر فضا کمک کرده است.

کتاب کشش خوبی دارد اما مي‌توانست پرهیجان‌تر باشد. در داستان، هر چند صفحه یک‌بار زمان و مکان تغییر می‌کند و ابتدای هر بخش به زیبایی با آوایی متناسب شروع می‌شود. شروع بخش‌های مختلف، معماگونه است و به جذابيت اثر كمك كرده است، اما به نظر می‌رسد اين موضوع برای کودکان شايد ابهام‌برانگیز باشد.
داستان پایان خوشي دارد اما کمی زود تمام می‌شود و مخاطب همچنان دوست دارد توصیف بیشتری از حال و هوای خانواده آزاده بشنود.
سرم را بالا گرفتم و نگاهی به دخترم کردم. کارشان داشت به دعوا می‌کشید.

پاراگراف آخر را نوشتم:
«آبگینه به مهمانی می‌رود» کتابی حکیمانه است که نه یک‌بار بلکه باید چندین بار با تمرکز مطالعه کرد، چرا که پر از نکات مستقیم و غیرمستقیم است.
 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها