سرویس استانهای خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): هر کس مسافری داشته باشد، همواره چشم بر در و دل در شور دارد تا شایسته از او استقبال کند. سالیان درازی است که منتظر یک مسافر مجاهدیم تا در جبهه اسلام، ریشه کفر، جور و ستم را سیاه کند. اما نشانی اش را نمیدانیم و قرار آدینهها ما را دلخوش به آمدنش کرده است. این انتظار را از هرمزگان پاس میداریم.
محمود زندیار - شاعر مهدوی:
ای یار بی نشانی، آقا به داد من رس
ای عشق آسمانی شبها به داد من رس
دلتنگم و پریشان یارا به داد من رس
در سایهی خیالت تنها شدم نگارا
ای اشک در فراق دریا به داد من رس
اندر کویر عشقت باران چرا نیامد
دل گشته بی نگاهت صحرا، به داد من رس
در خوابم و به سینه هر لحظه ناله دارم
درمان درد مجنون، لیلا به داد من رس
در عشق من تمامم همراه و همدمم کو
جانم فدای دلبر، حالا به داد من رس
من عاشق و صبورم در عشق همچو فرهاد
ای مهربانتر از عشق، مولا به داد من رس
محمود از غم تو تنها و بی قرار است
ای یار بی نشانی، آقا به داد من رس
نظر شما