سه‌شنبه ۳۰ مرداد ۱۴۰۳ - ۰۸:۱۸
«استعاره‌های مفهومی آفرینش و هستی در گفتمان فکری عصر صفویه» منتشر شد

کتاب «استعاره‌های مفهومی آفرینش و هستی در گفتمان فکری عصر صفویه» به قلم بایرام مراد مرادی به همت انتشارات بنیاد استاد شهریار منتشر شد.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، کتاب «استعاره‌های مفهومی آفرینش و هستی در گفتمان فکری عصر صفویه» نوشته بایرام مراد مرادی بیانگر این موضوع است که شناخت‌گرایان باور دارندکه نظام شناختی بشر، استعاری است. به این معنی که ما مفاهیم ذهنی را به کمک استعاره درک و دریافت می‌کنیم. آنها بر این باورند که استعاره مفهومی در تمام شئون زندگی، نه تنها در زبان، بلکه در فکر و عمل نیز شایع است. در حقیقت، دامنه نفوذ این نظام چندان گسترده است که فرایندهای فکر، شناخت و عمل در ذهن انسان، را در بر می‌گیرد و استعاره، نقشی مهم در شناخت و درک پدیده‌ها و امور دارد و در حقیقت، مدلی فرهنگی در ذهن ایجاد می‌کند که زنجیره تفکر، طبق آن برنامه‌ریزی می‌شود.

با این دیدگاه، استعاره ابزاری است برای درک بشر از جهان پیرامون؛ ابزاری که نقشی مهم در شیوه اندیشیدن انسان دارد. بر این اساس استعاره با به کارگیری ابزارهای زبانی، مفاهیم انتزاعی را به شکل امور ملموس، قابل درک می‌سازد و از طریق تحلیل استعاره ها می توان به جهان اندیشه سازندگان و کاربران آنها راه یافت. در این صورت، ما به مدد یک محسوس، امری معقول را می‌فهمیم و نظام مفهومی، باورها، اعتقادات و ذهنیات ما را نسبت به خودمان، تجارب ما و جهان و پدیده‌های آن و دریافت‌های ما را از آن امور تعیین می‌کند. کنش و واکنش‌های ما نیز بخش مهمی از واقعیات زندگی ما هستند و بر مبنای باورها و ذهنیات ما شکل می‌گیرند؛ در نتیجه، نظام مفهومی ما را از انتزاعی‌ترین تا ملموس‌ترین و جزئی‌ترین امور در برگرفته و در تعریف واقعیت‌های زندگی نقشی اصلی را عهده‌دار است.

استعاره‌هایی که تجارب و ادراکات مشترک را بازنمایی می‌کنند، به سرعت به استعاره‌های عمومی در میان آن گروه اجتماعی بدل شده، مدار شناخت و تجربه زیستی یک گروه را شکل می‌دهند و به کانون فرهنگ سوق داده می‌شوند. نظریه استعاره در دهه ۹۰ میلادی با انتشار کتاب استعاره هایی که بر اساس آن‌ها زندگی می‌کنیم، توسط لیکاف و جانسون مطرح شد. لیکاف این رویکرد جدید به استعاره را چنین مطرح کرد که استعاره در زبان روزمره و نظام تفکر بشری جای دارد و در خدمت شناخت قرار گرفته است. این دو معقتد بودند ما جهان را از راه تجربه درک می‌کنیم و برای بیان مفاهیم از استعاره استفاده می‌کنیم و برخلاف بلاغت سنّتی، اساس استعاره‌ها، مفاهیم هستند نه واژه ها و استعاره لزوماً براساس تشابه نیست، بلکه بر اساس زمینه تجربه‌های محیطی ما، بین دو حوزه مفهومی متفاوت شکل می‌گیرد. به این صورت که همواره یک حوزه ذهنی توسط یک حوزه عینی ملموس می‌شود و از اصطلاحات یک حوزه برای تبیین یک حوزه دیگر استفاده می‌شود.

نظریه پردازان این نوع استعاره، به حوزه عینی، عنوان «حوزه مبدأ» و به حوزه ذهنی، عنوان «حوزه مقصد» داده اند و به ارتباطی که میان این دو حوزه به صورت یک گزاره، برقرار می‌شود انگاشت می‌گویند.

در این کتاب استعاره‌های مفهومی در سه اثر مهم دوره صفوی که هر کدام نماینده یک جریان فکری در این دوره هستند مورد بررسی قرار گرفته است. رسایل دهدار نماینده تفکر عجم گرایی، جوگ‌باشست سنت ترجمه آثار هندی به فارسی و اصول‌المعارف نماینده تفکر کلامی شیعی اثنی‌عشری است. هر سه این آثار در تاکید بر باورهای کلامی و عرفانی ایرانی-اسلامی مشترکند. در این آثار مهم‌ترین مفاهیم شناختی یعنی خداوند، وجود، هستی در قالب استعاره‌های مفهومی مختلف تصویر شده که مهم‌ترین آن‌ها استعاره‌های مفهومی مرکزی «آفرینش», «هستی»، «دریا»، «نور»، «آفتاب» و «نقطه» است. در این کتاب و مقایسه این تصاویر و خوشه‌های آنها به بخشی از زیرساخت‌های فکری مشترک در این سه تفکر پی خواهیم برد که بازتابی از اندیشه‌های تصوّف ایرانی است.

این کتاب را انتشارات بنیاد استاد شهریار در ۲۸۰ صفحه عرضه کرده است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها