یکشنبه ۱۰ فروردین ۱۴۰۴ - ۱۲:۴۲
به درد ایران مبتلا بود

داریوش شایگان سخت عاشق ایران بود. به درد ایران مبتلا بود. دغدغه‌ی دائمی فکری‌اش سرنوشت ایران بود تا آخر از جست‌وجوی معنا دست نکشید و بر در معنویت کوفت، اما گویی حلقه‌ی اقبال ناممکن می‌جنبانید تا آخرین نفس، بی‌قرار و ناآرام بود و در فاصله‌ی کهکشانی معنویت و پوچ‌انگاری و در تک‌وپو و سعی و هروله بود.برای دوستی ارزش و اهمیت فراوان قائل بود و برای ایجاد و یا حفظ و یا تعمیق دوستی هر کاری می‌کرد

به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، روی جلد شماره نخست از نشریه گفتار فرهنگ و هنر عکسی از داریوش شایگان به چشم می‌خورد، اندیشمند ایرانی که دوم فروردین هفت سال پیش بعد از دو ماه بستری در بیمارستان فیروزگر به علت سکته مغزی شدید روی در نقاب خاک کشید. این نشریه سه بخش دارد. بخش اول «استاد» نام دارد که در آن قرار است در هر شماره به یکی از استادان و بزرگان فرهنگ و هنر ایران بپردازد و شماره اول که تابستان سال پیش منتشر شده، به داریوش شایگان اختصاص یافته است. دو بخش دیگر این نشریه به ترتیب «گفتار» و «و دیگر» نام دارند. به مناسبت سالروز درگذشت استاد شایگان بیشتر روی این بخش اول متمرکز خواهیم شد.

بخش استاد با یادداشتی از علی دهباشی آغاز شده که نامه‌ای به سردبیر مجله است و در آن ضمن تقدیر از نشریه به تنوع اندیشه‌ها و آثار زنده‌یاد شایگان اشاره کرده و سخن را با نقل قولی از شایگان به پایان رسانده. آنجا که شایگان نوشته «نمی‌شود از تئوکراسی به دموکراسی پرید، برای داشتن دموکراسی باید ذهن‌ها نیز عوض شوند… ابتدا باید مدارا را آموخت و سپس به اعتراض پرداخت.»

مصطفی محقق داماد دیگر چهره‎ای است که در این نشریه با توجه به کتاب افسون‌زدگی و هویت چهل تکه نوشته شایگان نوشته‌ای با عنوان خودانتقادی؛ راه‌گشای نقد ایدئولوژی‌زدگی نگاشته است. محقق داماد در این یادداشت ضمن اشاره به دشواری و پیچیدگی کلامی اندیشه‌های شایگان آنها را در حالت اصلی برای عوام جامعه مناسب نمی‌داند و معتقد است که سایر اندیشمندان کلام و اندیشه‌های او را برای عوام جامعه به شکل روان‌تر ترجمه کنند.

در بخش استاد، همچنین مقاله‌ای می‌خوانیم از مصطفی ملکیان با عنوان روشنفکر اهل فتوت که در آن به ویژگی‌های شخصیت و منش شایگان پرداخته. در بخشی از این نوشته می‎خوانیم: «دکتر داریوش شایگان سخت عاشق ایران بود. به درد ایران مبتلا بود. دغدغه‌ی دائمی فکری‌اش سرنوشت ایران بود.. تا آخر از جست‌وجوی معنا دست نکشید و بر در معنویت کوفت، اما گویی حلقه‌ی اقبال ناممکن می‌جنبانید…تا آخرین نفس، بی‌قرار و ناآرام بود و در فاصله‌ی کهکشانی معنویت و پوچ‌انگاری و در تک‌وپو و سعی و هروله بود…برای دوستی ارزش و اهمیت فراوان قائل بود و برای ایجاد و یا حفظ و یا تعمیق دوستی هر کاری می‌کرد… گشوده ذهن بود و سعه‌ی صدر داشت. به همه حرفی گوش می‌داد و افزون بر اینکه گوشی شنوا داشت، گشادگی و آمادگی او برای پذیرش چشم‌گیر بود…هم بعد جدی جهان را دیده بود و هم جنبه‌ی مضحک و مسخره‌ی دنیا راو از این رو، می‌توانست هم جدی باشد و هم جدیت خود را در کنه، به جد نگیرد و در حین اشتغال به مسائل… فارغ‌بال، بی‌قید و آزاد باشد».

مقصود فراستخواه، بیژن عبدالکریمی، ترانه یلدا، الهام فخاری، حامد عامری، کیوان مهرگان، حمیدرضا محمدی دیگر کسانی هستند که مطالبی از آنها پیرامون زنده‎یاد شایگان در این نشریه منتشر شده است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

تازه‌ها

پربازدیدترین