جمعه ۴ آبان ۱۴۰۳ - ۰۹:۲۹
«شب‌ تلخ»؛ داستان یک بازتاب

ایلام- شاهین فولادوند؛ نویسنده‌ای است که قلمی زیبا و روان دارد و داستان‌هایش را به گونه‌ای آغاز می‌کند که از همان ابتدا، خواننده را با لحظات و صحنه‌های آن همراه می‌کند.

سرویس استان‌ های خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، امین آفاق: کتاب «شب تلخ» اثری از شاهین فولادوند، نویسنده جوان ایلامی است که نشر روزگار آن را منتشر کرده است. فولادوند نویسنده‌ای است که قلم زیبا و روان دارد و داستان‌هایش را به گونه‌ای آغاز می‌کند و به‌پیش می‌برد که از همان ابتدا، خواننده را با اکثر لحظات و صحنه‌های آن همراه می‌کند:

«ترانه دختر بیست‌وپنج ساله‌ای است که در یک درگیری، هم‌کلاسی‌اش ستاره پورمند را با یک گلدان چینی به قتل می‌رساند. داستان از صحنه ارتکاب قتل شروع می‌شود. خانم سرگرد فریال توکلی همراه با مأموران نیروی انتظامی به محل حادثه می‌رسند و ترانه شوکه از اتفاقی که پیش آمده میان جمع قرار گرفته است.

ظاهراً سرگرد توکلی و ترانه از قبل باهم آشنا هستند. به این دلیل که توکلی، ترانه را در اولین برخورد به اسم کوچک صدا می‌زند. مأموران ترانه را سوار ماشین می‌کنند و با خود می‌برند و ماجرا با پیگیری این قتل ادامه پیدا می‌کند.»

«شب‌ تلخ»؛ داستان یک بازتاب

«شب تلخ» یک درام روان‌شناسانه است که در ژانر اجتماعی و جنایی هم گنجانده می‌شود. به‌جرئت می‌توان ادعا کرد که تمام مولفه‌های این نوع ژانر (ملودرام سیاه) را دارد. کتاب از واقعیتی تلخ و گزنده حرف می‌زند. از جریان تجاوز به دختران معصومی که قربانی هوس‌ها و زیاده‌خواهی‌های افراد بدطینتِ جامعه شده و باید زخمی را بر دوش بکشند که جای آن تا ابد بر قلب و روان آن‌ها باقی بماند. سوژه‌ای که سال‌ها نویسندگان زیادی هریک به‌نحوی از آن نوشته‌اند اما این‌بار با نگاه و روایتی دیگر.

کتاب، شخصیت‌های زیادی را درونش پرورانده و گسترش داده است و تلاش نویسنده در این مهم قابل توجه است. اینکه در کتابی جمع‌وجور و در فرصتی اندک، شخصیت‌ها را به داستان آورد و به مخاطب بشناساند و داستان‌شان را به‌درستی روایت کند، کاری دشوار است که نویسنده در زمانی کوتاه یک شگفتی زیبا خلق می‌کند.

شخصیت‌هایی مثل: ترانه، ستاره، ساناز، نگین، فرشید، سیامک، بهزاد، شقایق، فریده و فریال توکلی که هنوز کتاب را بسته‌ام باز در خاطرم هستند و شاید تنها ایراد اصلی کتاب، وسط‌های کار است که فریال توکلی گذشته‌اش را تعریف می‌کند و وارد فلاش‌بکی عظیم و طولانی شده که ما را به فضای جبهه و جنگ می‌برد که نشان می‌دهد؛ همسرش در عملیاتی شهید می‌شود که به نظرم خیلی طولانی و خسته کننده است و به داستان چیز خاصی اضافه نمی‌کند و انگار نویسنده موضوع کتاب را فراموش می‌کند و می‌توانست خیلی کوتاه و چند جمله گذشته فریال را هم می‌آورد. البته نویسنده در نگارش و پرداخت دوران دفاع مقدس، روایت جالب توجهی با احساساتِ درونی زنی که به واسطه همسرش به پشت جبهه می‌رود را با جزئیات خوب و دقیقی نشان‌مان می‌دهد که به نمونه‌ای از آن اشاره می کنم:

«جیپ قدیمی در دل جاده می‌تازد. شیشه‌هایش خاکی و گل‌آلود است. لبخند زنان در کنار دانیال که لباس رزمنده‌ای به‌تن دارد نشسته‌ام. شور و اشتیاقی عجیب در درونم به غلیان افتاده است. حسی به من می‌گفت که این جاده‌ها آخرین خاطرات من رو با دانیال رقم می‌زند، خاطراتی که حالا یک عمر دارم با اونا زندگی می‌کنم. اون‌جا حال و هوای دیگه‌ای داشت. حس تازه‌ای بود. تابه‌حال اون آدما رو از نزدیک لمس نکرده بودم. یک قدرتی در درون‌شون بود که اون‌ها رو قرص و محکم نشون می‌داد. همه هدف‌شون یکی بود. آدم دیگه‌ای شده بودم. خودمو نمی‌شناختم. دلم می‌خواست که بمونم. جوانانی پاک و بی‌ریا که بر بلندی‌ها، خاکریزها و سنگرها پخش شده بودند و با جان‌ودل می جنگیدند؛ نگاه من رو به خودش جلب می‌کرد.»

شروع کتاب عالی است و آخرش هم طوفانی تمام می‌شود. گفت‌وگوی بین شخصیت‌ها پر از معناست و واقعیت‌های جامعه را خوب بیان می‌کند. در حق ساناز ظلم شد چون هیچکس حاضر نشد به او حق بدهد که زندگی‌اش تباه شده و در یک جهنم سوزان گرفتار آمده و اسم کارش هم شد خیانت؛ در حالی که به نظرم خیانت اصلی را پدر و مادرش در حق او کردند که یک ازدواج اجباری را برایش در نظر گرفتند.

ترانه قربانی که اگر از زندان آزاد هم می‌شد نه دیگر دانشگاه راهش می‌دادند و نه می‌توانست سر کار برود و یا زندگی‌اش را بگذراند و حتی بیشتر قربانی نگاه و قضاوت و افکار ایزوله جامعه‌اش می‌شد و راه رهایی خودش را تنها در مرگ می‌دید و بس.

کتاب پر از لحظه‌ها و صحنه‌های احساسی خوب است که احساس را درگیر می‌کند، تا ساعت‌ها مخاطب را به فکر واقعیت‌های جامعه و زندگی افرادی که هیچ توجهی به آنها نمی‌شود و در کنار ما هستند را به خودش مشغول کند.

«شب تلخ» بازتابی از جامعه ماست. و به نظرم در حق آن کم‌لطفی شده و باید بیشتر مورد توجه قرار گیرد؛ چرا که سال‌ها نویسنده برای خلق آن تلاش کرده و آنقدر درگیر آن فضا و شخصیت‌ها بوده که در کتاب بعدی‌اش (آدمک مخوف) هم تاحد زیادی نگاهی به این قضیه دارد.

امیدوارم که آگاهی جامعه به این موضوع افزایش پیدا کند و زن در جایگاه انسانی خودش دیده شود و نه قربانی هوس‌ها و سلطه‌گری‌های جامعه‌ی مردپرست شود.

«شب تلخ» کتابی جذاب با روایتی تودرتو و دیالوگ‌هایی سنجیده و با ریتم روایی مناسب و با حضور شخصیت‌هایی متعدد و جالب به رشته تحریر درآمده که مخاطب را تا ساعت‌ها و حتی روزها درگیر سیر حوادث خود می‌کند و بارها در ذهن‌ها تداعی می‌شود.

تکه‌ای از کتاب را با هم می‌خوانیم: «امیدوار باشم؟ به چی امید داشته باشم؟ هان؟! آیا من می‌تونم مث سابق برم سر کلاس و درسمو بخونم؟ به‌نظر تو می‌تونم دور سفره کنار پدر و مادرم بشینم و توی چشاشون نگاه کنم؟ اصلاً من چه طور از این به بعد می‌تونم جلوی استادام کنفرانس بدم و سرمو بالا بگیرم؟ نه! من نمی‌تونم میون جامعه و آدم‌هایی زندگی کنم که فردا سمتِ انگشت‌شون به من باشه که بگن من همونی‌ام که بهم تجاوز شده! سخته برام. من طاقت شو ندارم. داغون می‌شم. من حتی به سختی دارم نفس می‌کشم و جز تباهی و سیاهی چیزی برام باقی نمونده. بگو حکم‌مو اجرا کنن و تمومش کنن؛ اگه نه که خودم تمومش می‌کنم این کابوس لعنتی رو…»

«شب‌ تلخ»؛ داستان یک بازتاب

به گزارش ایبنا؛ شاهین فولادوند متولد ۱۳۷۰ در ایلام، نویسنده و فیلنامه‌نویس تاکنون از او کتاب‌های: آدمک مخوف، اشک عشق، شب تلخ و نوازش‌های عاشقانه منتشر شده است.

برچسب‌ها

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • سبحان IR ۱۵:۱۹ - ۱۴۰۳/۰۸/۱۱
    سلام امین جان. نقد بسیار خوبی داشتی به کتاب دوست عزیزمون. قلمت شیوا باد همیشه و شاهد موفقیت‌های بیشتری از تو باشیم. بدرخشی🌹🌹

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها