سرویس دین و اندیشه خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - محسن آزموده: از شگفتیهای روزگار حرف و حدیثهای عجیب و غریبی است که دقیقاً در روزهای عید باستانی ایرانیان دربارهی نوروز و خیام در شبکههای اجتماعی منتشر شده، به قول عرفی شیرازی ز منجنیق فلک سنگ فتنه میبارد. از یک طرف گروهی مدعی نوروز شدهاند و به خیال خام خود در ایرانی بودن آن تشکیک وارد کردهاند و از سوی دیگر برخی در آرامگاه خیام نیشابوری یکی از بزرگترین اندیشمندان ایران و جهان شلوغکاری کردهاند و برای ستایشگران او خواستار پیگرد قضایی شدهاند! به قول حافظ از هر طرف که رفتم، جز وحشتم نیفزود!
روشن است که پاسخگویی و بلکه وقع گذاشتن به این ادعاها و سر و صداها بیارزش است و وقتکشی. دربارهی خاستگاه ایرانی نوروز آنقدر نوشته شده که اضافه کردن سطرهایی بر آن انبوه اضافهکاری است. همه در کتابهای کلاسیک مثل شاهنامه و تاریخ طبری خواندهایم و شنیدهایم که نوروز را جمشید و کیومرث پادشاهان اساطیری ایرانی بنا نهادهاند. پژوهشگران تاریخ و باستانشناسی مثل مری بویس و مهرداد بهار هم ریشههای آن را تا تمدنهای باستانی مثل ایلام و بابل پیگیری کردهاند. از قضای روزگار در روزهای پایانی سال گذشته و چند هفته مانده به نوروز، کتابی منتشر شد که با این موضوع و همچنین هجمه علیه خیام مناسبت دارد: نوروزنامه و رباعیات حکیم عمر خیام نیشابوری با ویرایش جعفر مدرس صادقی.
کتابخوانها و به ویژه اهل اندیشه و تاریخ با مجموعهی بازخوانی متون که نشر مرکز به همت جعفر مدرس صادقی منتشر میکند، آشنا هستند و لابد ویرایشهای این نویسنده نامآشنای معاصر از متون ارزشمندی چون ترجمهی تفسیر طبری، مقالات شمس، سیاستنامه و تاریخ بیهقی را دیدهاند. میدانم که اهل فن و صاحبنظران دربارهی این تلاش ارزشمند حرف و حدیثها دارند، اما به نظر من به عنوان یک خوانندهی علاقهمند به متون کلاسیک فارسی، کار مدرس صادقی تلاشی ارزنده و قابل تقدیر است، چرا که با سادهسازی خوانش این متنها، امکان مطالعهی آنها را برای عموم فراهم ساخته است. طبیعی است که خوانندهی علاقهمند میتواند بعداً به ویرایشها و تصحیحهای تخصصیتر مراجعه کند.
برگردم به کتاب. بله، در روزهای آخر اسفند کتاب نوروزنامه و رباعیات عمر خیام نیشابوری از مجموعهی بازخوانی متون با ویرایش جعفر مدرس صادقی منتشر شد، کتابی که هم محتوا و موضوع و هم نویسندهی آن به جدالهای مذکور ربط دارد، یعنی هم دربارهی نوروز و خاستگاه ایرانی آن است، آن هم به قلم خیام و هم دربارهی خود این دانشمند ایرانی نکاتی دارد و ویرایشی تازه از رباعیات عالمگیرش عرضه کرده.
خیام کیست؟ راستی کیست که او را نشناسد؟ دانشمند، ریاضیدان، منجم، شاعر، فیلسوف و حکیم بزرگ ایرانی که در قرنهای پنجم و ششم هجری خورشیدی در خراسان ایران میزیست و امروز آوازهای جهانی دارد. به تعبیر زنده یاد داریوش شایگان- که اتفاقاً این روزها با هفتمین سالگرد درگذشت او مصادف است- خیام یکی از پنج اقلیم حضور ایرانی است: «مظهر نوعی تعارض در نبوغ ایرانی که طی آن جریانهای متناقض، مانند ایمان و شک، اطاعت و عصیان، و لحظه و ابدیت در مواجهه با یکدیگر قرار میگیرند» (داریوش شایگان، پنج اقلیم حضور، ص ۱۲)
نوروزنامه یکی از انگشتشمار رسالههای فارسی به جامانده از خیام است که به نوشته مدرس صادقی در انتساب آن به خیام نباید تردید کرد. خیام این کتاب را به درخواست «دوستی» یا به سفارش پادشاه وقت دربارهی «حقیقت نوروز» نوشته است. در همان سطرهای آغازین کتاب خیام در سبب نهادن نوروز توسط «عجم و ملوک» چنین نوشته: «چون [عجم و ملوک ایشان] بدانستند که آفتاب را دو دور بود، یکی آنکه هر سیصد و شصت و پنج روز و ربعی از شبانهروزی به اول دقیقهی حمل باز آید، آن وقت را «نوروز» و «نوسال» خوانند… پس چون جمشید آن روز را دریافت، «نوروز» نام نهاد و جشن آیین آورد و پس از وی، پادشاهان و دیگر مردمان به او اقتدا کردند» (صص ۳ و ۴). آفتاب آمد دلیل آفتاب.
خیام با زبانی سلیس و روان روایت خود را از حقیقت نوروز با استفاده از آنچه از کتابهای متقدمان و گفتار دانایان یافته، عرضه میکند. البته روایت او چنانکه مدرس صادقی در مقدمهی خواندنی و روشنگر ابتدای کتاب آورده با روایتهای پیشین تفاوتهایی جزیی دارد مثلاً خیام عمر پادشاهی گیومرت را به خلاف شاهنامه و بندهش بیش از سی سال خوانده و پایهگذاری جشن سده را به «افریدون» نسبت داده در حالی که شاهنامه این جشن را به هوشنگ نسبت دادهاند.
خیام در ادامه دربارهی آیین پادشاهان ایرانی در نوروز داد سخن سر داده و نوشته: «ملوک عجم ترتیبی داشتهاند در خوان نیکو نهادن هر چه تمامتر به همه روزگار… آیین ملوک عجم اندر داد دادن و عمارت کردن و دانش آموختن و حکمت ورزیدن و داناآن را گرامی داشتن، همتی عظیم بوده است. دیگر: صاحبخبران را در مملکت به هر شهری و ولایتی گماشته بودندی تا هر خبری که میان مردم حادث گشتی پادشاه را خبر کردندی تا آن پادشاه بر موجب آن فرمان دادی. و چون حال چنین بودی، دستهای تطاول کوتاه بودی و عمال بر هیچکس نیارستندی کردن و یک درم از کس به ناحق نتوانستندی ستدن» (ص ۱۱)
خیام همچنین به آمدن موبد موبدان و بزرگان دولت پیش ملک و «نوروزی» (عیدی و انعام به مناسبت نوروز) آوردن ایشان و آفرین خواندن موبد موبدان اشاره کرده و نوشته: «چون این [آفرین] بگفتی، چاشنی کردی و به ملک دادی و خید (غله نارسیده) در دست دیگر نهادی و دینار و درم در پیش تخت او بنهادی و به این آن خواستی که روز نو و سال نو هر چه بزرگان اول دیدار چشم بر آن افگنند تا سال دیگر شادمان و خرم با آن چیزها در کامرانی بمانند و آن بر ایشان مبارک گردد» (ص ۱۴). دقیقاً مثل ما که فرارسیدن سال نو را تبریک میگوییم و برای همدیگر آرزوی سلامتی و شادمانی در سال جدید میکنیم. خیام در بخشهای دیگر رساله به برخی باورها و آداب و رسوم ایرانیان دربارهی زر (طلا) و انگشتری و خید و شمشیر و تیر و کمان و قلم و اسب و شراب میپردازد و سخن را به تعبیر خودش «برای فال خوب» با گفتاری اندر خاصیت روی نیکو ختم میکند.
مدرس صادقی در مقدمه نکاتی ارزشمند و خواندنی دربارهی این رساله و نخستین تصحیح عالمانهی توسط زندهیاد استاد مجتبی مینوی در سال ۱۳۱۲ آورده و آن را «نمونهای از یک تصحیح عالمانه و هوشمندانه و نشان از کار کارستانی» خوانده «با یک انگیزه و اراده جوان و نیرومند صورت گرفته است و نه از روی تلکیف و به سفارش فلان وزارتخانه یا سازمان دولتی». او همچنین مقایسه جالبی میان نوروزنامه خیام و کتاب مشهور سیاستمدار فرهیخته همعصر او یعنی سیاستنامه خواجه نظام الملک کرده و شباهتهای متنی و موضوعی آنها را نشان داده و چنین نتیجهگیری کرده که احتمالاً خیام در حین نوشتن نوروزنامه نسخهای از سیاستنامه دم دست داشته و گوشهی چشمی به آن. اما با آنکه سیاستنامهی خواجه الهامبخش او بوده قطعاً قصد نداشته کتابی شبیه آن بنویسد. به عبارت دیگر «نوروزنامه برای حکیم و فیلسوف و ریاضیدان ناراضی ما یک کار تفننی و زنگ تفریحی بود برای خستگی در کردن» (ص پانزده).
اما بخش دوم کتاب رباعیات بحثبرانگیز و جذاب خیام است، همان که احتمالاً باعث شهرت او میان عام و خاص شده و تنگنظران و قشریاندیشان را نگران ساخته. مدرس صادقی ضمن ارایهی ۱۲۴ رباعی از خیام، در مقدمهی کتاب با اشاره به سابقهی دوستی مجتبی مینوی، مصحح نوروزنامه با صادق هدایت گردآورنده و نویسنده کتاب ترانههای خیام و همزمانی تقریبی انتشار دو کتاب نوشته «پیدا شدن نسخهی خطی نوروزنامه اتفاق فرخندهای بوده است که هر دو دوست را در یک زمان به صرافت خیام انداخته است. مجتبی مینوی (شاید به پیشنهاد صادق هدایت) به تصحیح متن نوروزنامه پرداخته و صادق هدایت (شاید به پیشنهاد مجتبی مینوی) به ادامه کاری که ده سال پیش ناتمام و نصفه نیمه رها کرده بود همت گماشت. هر دو دوست نوروزنامه و رباعیات را مکمل همدیگر میدانستند و پیامی را که به واسطهی نوروزنامه ابلاغ میشد در ادامهی همان پیام و فکر و فلسفهای میدانستند که در رباعیات نهفته بود» (ص بیست و پنج)
به نوشته مدرس صادقی، رباعیات خیام تیرهای کوچک چهارپارهای هستند که هیچکس از وجود آنها خبر نداشت، نه دوستان و دشمنان معاصر و نه پادشاه و امیر و حاکمان و فقیهان. خیام زمانی که به گوشهی عزلت رانده شد، سرایش رباعی را راه تازهای برای پاسخ دادن به ناملایمات روزگار یافت و از خلال آن جهانبینی خود را آشکار کرد. به نوشته داریوش شایگان او در این رباعیات «تجسم فردیت تقلیلناپذیر روحی است که نه سر تسلیم به ایمان دارد نه به کفر، نه به دنیا نه به آخرت، نه به یقین تعبدی نه به شک دستوری؛ روحی که دنیا را به سان تصاویری پیدرپی میبیند که گرد «فانوس خیال» چندی پدیدار میشوند و سپس در «صندوق عدم» ناپدید» (داریوش شایگان، پنج اقلیم حضور، ص ۱۲).
کتاب نوروزنامه گواهی محکم و روشن است بر سستی و بیمبنایی ادعاهای واهی دربارهی نوروز و خاستگاهش. همچنانکه رباعیات خیام آشکارکنندهی وجهی اساسی و مهم از جهان اندیشهی ایرانی. با حرفهای پوچ و میانتهی و برخوردهای سطحی و جزمی نمیتوان خیام و رباعیاتش را انکار کرد، همچنانکه نوروز را نمیتوان از ایرانیان گرفت و سند آن را به نام دیگران زد. نوروز همان قدر ایرانی است که خیام نیشابوری هزار سال پیش با قند شیرین فارسی درباره آن چنین سروده است: چون ابر به نوروز رخ لاله بشست / برخیز و به جام باده کن عزم درست / / کین سبزه که امروز تماشاگه توست / فردا همه از خاک تو بر خواهد رست.
نظر شما