سرویس استانهای خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) _ زینب خوش اندیش: حسین پناهی، شاعری که فلسفه زندگی را در سادهترین کلمات میگنجاند، امروز در میان دشتهای زاگرس آرام گرفته و هنوز افراد بسیاری برای دیدارش میآیند.
گذر از کوچههای سوق، رسیدن به آرامگاه یک شاعر
سوق، شهری کوچک در استان کهگیلویه و بویراحمد، برای بسیاری تنها نامی بر روی نقشه است، اما برای علاقهمندان به ادبیات و سینما، این شهر یک مقصد معنوی محسوب میشود.
حسین پناهی، بازیگر، شاعر و نویسندهای که با آثارش تصویری متفاوت از زندگی ارائه میداد، در اینجا به خاک سپرده شده است.
برای رسیدن به آرامگاه پناهی، باید از میان خیابانهایی عبور کرد که هنوز رنگوبوی زندگی روستایی دارند.
سکوت شهر تنها با صدای باد در میان درختان و گاهی هیاهوی کودکانی که در کوچهها بازی میکنند، شکسته میشود. او در آرامستان عمومی شهر دفن شده، اما آنچه بیشتر از همه جلب توجه میکند، سنگقبر متفاوت اوست.
بر خلاف بسیاری از مقبرههای دیگر، مزار حسین پناهی حالتی نمادین دارد: کتابی سنگی که بر روی سنگ قبر قرار گرفته، گویی آخرین اثر شاعر بر زمین باقی مانده است. روی این کتاب، عبارتی از خود پناهی حک شده که بیاختیار رهگذران را به تفکر وامیدارد:
خورشید جاودانهای میدرخشد بر مدار خویش
ماییم که پا جای پای خود مینهیم و غروب میکنیم هر پسین
این جمله که بخشی از یکی از اشعار معروف اوست، بازتابی از نگاه خاصش به زندگی است. پناهی شاعری بود که به زمان به چشم سرمایهای گذرا نگاه میکرد و تلاش داشت در دل لحظات، معنا را بیابد.
چرا حسین پناهی همچنان محبوب است؟
مرگ بسیاری از شاعران و نویسندگان در ایران، آنها را به جرگه فراموشی برده است. اما حسین پناهی از چهرههایی است که دو دهه پس از درگذشتش، همچنان در حافظه فرهنگی ایرانیان حضور دارد. اما چه چیزی او را تا این اندازه زنده نگاه داشته است؟
بخش بزرگی از این ماندگاری را باید در سبک خاص او جستوجو کرد. پناهی شاعری نبود که در چارچوبهای کلاسیک بگنجد. شعرهای او ساده، اما در عین حال عمیق بودند. در اشعارش، نه زبان پیچیدهای وجود داشت و نه وزنهای سنگین، اما هر کلمهاش به دل مخاطب مینشست.
علاوه بر این، بازیهای او در سینما و تلویزیون، چهرهای مردمی از او ساخته بود. نقشهایش معمولاً با معصومیت و سادگی همراه بودند. در مجموعههایی چون «محله برو بیا» و «روزگار قریب»، او شخصیتی آرام، مهربان و اندیشمند داشت که شباهت زیادی به خود واقعیاش داشت. همین تصویر، باعث شد که بسیاری از مخاطبان، او را نهتنها بهعنوان یک هنرمند، بلکه بهعنوان یک دوست، یک معلم و حتی یک فیلسوف ببینند.
مزار پناهی؛ یک مقصد فرهنگی یا یک زیارتگاه ادبی؟
در سالهای اخیر، آرامگاه حسین پناهی به یکی از جاذبههای گردشگری فرهنگی و ادبی کهگیلویه و بویراحمد تبدیل شده است. بسیاری از دوستداران ادبیات، بهخصوص جوانانی که اشعارش را در فضای مجازی دنبال میکنند، به سوق سفر میکنند تا لحظاتی را در کنار مزار او بگذرانند.
یکی از این بازدیدکنندگان، محمدرضا، دانشجوی رشته ادبیات از شیراز است که میگوید: برای من، حسین پناهی تنها یک شاعر یا بازیگر نیست. او معلم زندگی است. وقتی شعرهایش را میخوانم، احساس میکنم که او هنوز زنده است و دارد با من حرف میزند. آمدن به آرامگاهش برایم مثل یک سفر درونی بود.
اما آیا این مزار تنها یک مکان یادبود است، یا حالتی شبیه به یک مکان فرهنگی پیدا کرده؟ برخی از بازدیدکنندگان، حضور در این مکان را نوعی تجربه عرفانی میدانند.
در حالی که برخی دیگر، معتقدند که آرامگاه پناهی باید بهعنوان یک مرکز فرهنگی شناخته شود و برنامههای ادبی و هنری پیرامون آن برگزار شود.
نقش شبکههای اجتماعی در زنده نگه داشتن یاد پناهی
با ظهور شبکههای اجتماعی، اشعار حسین پناهی بیش از پیش در میان نسل جدید منتشر شده است.
بسیاری از کاربران، بهخصوص در اینستاگرام و توییتر، جملات او را بهعنوان کپشنهای تأملبرانگیز منتشر میکنند. این روند، تأثیر زیادی در زنده نگه داشتن نام او داشته است.
اما این مسئله، جنبه دیگری هم دارد. برخی منتقدان معتقدند که بسیاری از جملاتی که در اینترنت به نام حسین پناهی منتشر میشود، لزوماً متعلق به او نیستند.
این امر باعث شده که گاهی تصویر تحریفشدهای از اندیشههای او در فضای مجازی شکل بگیرد. با این حال، این حضور پررنگ در اینترنت، نشان از این دارد که اندیشههای او همچنان برای جامعه معاصر ایران الهامبخش است.
آیا پناهی فراموش خواهد شد؟
نظر شما