مریم جعفری آذرمانی،شاعر: توصیفی اجمالی و فهرستوار از شعر «حسین منزوی» قطعا بسیاری از قدرتهای شاعری او را در بر نخواهد گرفت. شاید این توصیف از زبان هر یک از شاعران نسلهای بعد از او متفاوت باشد...
شعر «حسين منزوي» منحصر به خود شاعر است و شاعران معدودی این ویژگی را دارند. شعرهاي بسياري دارد كه هر كدام ميتواند نمونههاي خوب شعر معاصر باشد؛ يعني الگوي نوشتن و انديشيدن باشد نه ساختن چیزی شبیه آنها (هرچند که کار آسانی نیست و اگر هم انجام شود سایه منزوی بر آن سنگینی خواهد کرد)، تا با مطالعه هرچه بیشتر آنها و دقت در جنبههای مختلف زبانی، معنایی و اندیشگیشان، راهی برای بهتر دیدن و دقیقتر دیدن شعر، پیش پای خود هموار کنیم.
حسین منزوی از زاويههاي متفاوتي ميتواند يك موضوع را ببيند؛ مثلا ديدن تبر در دو منظر متفاوت در اين دو بیت:
چون موريانه بيشهي ما را ز ريشه خورد
كاري كه كرد تفرقه با ما تبر نكرد
و
در اين مراقبت چه فريبيست اي تبر
هيزمشكن براي چه ميپرورد مرا
اگرچه در بعضي شعرهاي حسين منزوي شاعران ديگري از گذشتگان و معاصران را ميتوان ردگيري كرد؛ اما در همه اين شعرها هم نشانههايي از امضاي بلاغت و زيباييشناسي خود منزوي ديده ميشود. پرداختن به جنبههاي متعدد شعر حسين منزوي به دايرهاي محدود نميشود. غرض من در اينجا، فقط اشارههايي ميتواند باشد به بعضی نكتههاي قابل بررسي در شعر او.
نخست برخوردی تحلیلی با داستانهاي تاريخي و باستاني به شيوه خود او. اگر چه در اين حيطه به شاعران دیگری نیز میتوان اشاره کرد، اما منزوی است که نشاني از شاعري خودش را به اين داستانها مهر میكند:
با هيچ قوچ بهشتي نخواهد زدن تاختش
وقتي كه تقدير قرباني خويش را برگزيد
منزوی با نگاهی از دریچه انديشه فردی خود به داستان ابراهيم و اسماعيل اگرچه حكم صادر ميكند، اما طوری میگوید كه شاعر را حاكم جلوه نميدهد؛ گويا خود او هم قرباني همين تقدير است.
يكي ديگر از نشانههاي شعر منزوي تعليق در دشوارترين توصيفهاست؛ به طوري كه خواننده را در مواجهه با قدرت بلاغت شاعر حيرتزده ميكند:
زبان به رقص درآورده چندشآور و سرخ
پر است چنبر كابوسهايم از ماران
هر كدام از اين اشارهها نيازمند بررسی بيشتر است. نكتههاي بسیاری نيز وجود دارد كه در فرصتهاي بيشتر بايد به آن پرداخت؛ از جمله به كار گرفتن كلمات بسيار مهجور -- به صورتي كه آنها را در زبان امروزي و ميان كلمات به راحتي جا میدهد؛ بی آنكه شعرش ديروزي شود. يا تاكيد بر استمرار شاعرياش در سختترين لحظات شاعري چنان كه خود گفته است:
دعويام عشق است و معجز شعر و پاسخ طعن و تهمت
راست چون پيغمبري رو در روي ناباورانش
نظر شما