یکشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۶ - ۱۷:۴۱
به هنر و ادبیات مدرن در کتاب‌های درسی توجه نمی‌شود

پنجمین نشست از مجموعه نشست‌های استانداردسازی کتاب کودک و نوجوان با عنوان «مخاطب شناسی در تالیف کتاب کودک و نوجوان» برگزار ‌شد.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، پنجمین نشست از مجموعه نشست‌های استانداردسازی کتاب کودک و نوجوان با عنوان «مخاطب شناسی در تالیف کتاب کودک و نوجوان» با حضور مجید قیصری، فرهاد حسن‌زاده و حسین تولایی، عصر یکشنبه، دهم اردیبهشت در سالن کنفرانس مرکز مطالعات فرهنگی شهرداری تهران برگزار ‌شد.
 
بازنویسی و بازآفرینی، پلی است بین گذشته و امروز
 
مجید قیصری در این نشست درباره مخاطب‌شناسی در ادبیات ایران بیان کرد: کلمه مخاطب واژه بسیار ساده‌ای است اما موضوع بسیار سیال و پیچیده‌ای را در مقابل ما می‌گذارد. در حوزه ادبیات کودک و نوجوان مخاطب، محور اصلی است و قرار نیست همانطور که ما در حوزه بزرگسال آنچه را درک می‌کنیم و به‌ نوعی تجربیات شخصی ماست را به مخاطب منتقل کنیم.
 
نویسنده «نگهبان تاریکی» ادامه داد: در نگاه کلاسیک نقد به مخاطب کودک و نوجوان، خیلی راجع‌ به مخاطب بحث نمی‌شود تمام بحث بر سر این مساله است که نویسنده چه کسی است و با چه نیتی دست به قلم برده و خیلی به حوزه شخصی نویسنده وارد می‌شود و اثرش را با زندگی شخصی‌اش تطبیق می‌دهند و اصلا توجهی به مخاطب نمی‌شود. این شدت عمل در بی‌توجهی به مخاطب در حوزه کودک و نوجوان بیشتر است و مخاطب در حوزه کودک و نوجوان با این نگاه کلاسیک به‌شدت منفعل است.
 
برگزیده جایزه جلال آل احمد ادامه داد: در نگاه نو در نقد، متن زاییده زبان است و به‌نوعی مولف را حذف می‌کند و تاویلی را که روی متن می‌گذارد براساس ساختار و شناسه‌هایی است که در متن وجود دارد. در اینجا دیگر مخاطب منفعل نیست و به‌شدت فعال و مهم است.
 
به گفته این نویسنده و منتقد ادبی، چیزی که امروز به‌شدت با آن روبه‌رو هستیم تغییر ذائقه مخاطب است و اینکه فکر کنیم می‌توانیم مخاطبان را طبقه‌بندی کنیم و بگوییم متنی که تولید کرده‌ایم مطابق سلیقه فلان دسته از مخاطب است، صحیح نیست. چون هر مخاطبی می‌تواند برداشت خاصی از یک متن داشته باشد.
 
به اعتقاد قیصری، این مخاطب طی دو دهه اخیر به دلیل اینکه تعداد فرستنده‌ها به شدت تغییر کرده و اینترنت، فضای مجازی و گوشی‌های همراه به دست مخاطبان کودک و نوجوان رسیده است، خودش تصمیم می‌گیرد که چه چیزی را ببیند و دیگر طبقه‌بندی پیام از بین رفته و ما با مخاطبی روبه‌رو هستیم که عملا نمی‌دانیم میزان اطلاعاتش چه اندازه است و عملا به جای یک فضای محیطی محلی وارد یک فضای جهانی شده‌ایم. از سویی دیگر احاطه مخاطب‌ها به زبان‌های دوم و سوم سبب شده که امکان ارتباط‌گیری با خارج از مرزها بیشتر شود و این مسایل ضرورت بازنویسی و بازآفرینی ادبیات کهن در حوزه کودک و نوجوان را نمایان‌تر می‌کند، چرا که این کار پلی است بین گذشته و امروز.
 
قیصری درباره ضرورت بازآفرینی و بازنویسی متون تاریخی توضیح داد: ما با این کار می‌خواهیم به کودکان و نوجوانان خود بگوییم در مواجه با این دنیای جدید از چه عقبه‌ای برخوردارند. در این میان بازآفرینی چیزی است که مخاطب امروز ما بیشتر به آن نیاز دارد زیرا بازنویسی خیلی کار خلاقانه‌ای نیست و کمتر از عنصر تخیل در آن استفاده می‌شود. درحالی‌که در بازآفرینی داشته‌های گذشتگان را به شکلی زیرکانه به روز کرده و به مخاطب‌مان عرضه می‌کنیم و مخاطب در آن به کشفی می‌رسد که برایش لذت‌بخش است ولی در بازنویسی هیچ کشفی وجود ندارد و همان نگاه سنتی به مخاطب حاکم است.
 
این نویسنده بیان کرد: مخاطب‌ها با شرایط فضای امروزی به بلوغ زودرس رسیده و تجربه‌ای که ما می‌خواهیم به تدریج در اختیارشان قرار دهیم را کسب کرده‌اند.

داستان‌ها پارچه‌هایی ابدی هستند که همیشه با آنها سروکار داریم

فرهاد حسن‌زاده، دیگر سخنران این نشست به اهمیت قصه‌ها پرداخت و گفت: ما آدم‌ها از قصه‌ها جدا نیستیم. ما آدم‌ها از قصه‌ها برای خود لباس می‌دوزیم و آن را به تن می‌کنیم تا هویت دوباره‌ای پیدا کنیم. این لباسی که از قصه‌هاست در کودکی یک جور است. در نوجوانی جور دیگر و در بزرگسالی شکل دیگری به خود می‌گیرد. حالا با اطمینان می‌گویم ما با قصه‌ها کامل می‌شویم. با قصه‌ها زیبا می‌شویم و با قصه‌ها به جنگ غصه‌ها و یاس‌ها و زشتی‌ها می‌رویم. اما هر با قصه‌ها را به قامت خودمان و دنیایمان در می‌آوریم و استفاده می‌کنیم.
 
وی در ادامه لطیفه‌‌ای درباره‌ مردی خسیس تعریف کرد و گفت: نمی‌خواهم بگویم که این مرد اهل کدام شهر ایران است. این مرد خسیس پیژامه‌ای برای خودش می‌خرد. بیست سال تمام آن را می‌پوشد تا این که در اثر فرسودگی زانویش پاره می‌شود. مرد آن را تبدیل به شلوارک می‌کند و مدتی آن را می‌پوشد. اما کمی بعد شلوارک هم پاره می‌شود و تبدیل به لباسی کوتاه‌تر می‌شود. اتفاقا آن لباس جدید هم دوامی ندارد و مرد آن را تبدیل به دستگیره‌ی آشپزخانه می‌کند. اما وقتی دستش می‌سوزد از خیرش می‌گذرد و با آن نخ دندان درست می‌کند.
 
نویسنده  رمان «هستی» افزود: این لطیفه را گفتم تا به این نکته اشاره کنم که داستان‌ها همچون پارچه‌هایی ابدی هستند که همیشه با آنها سروکار داریم. ما انسان‌ها مدام از این پارچه‌ها لباسی بر تن خود می‌دوزیم و اندازه‌ تن خود می‌کنیم. بهتر است بگوییم ما انسان‌های کره‌ زمین داستان‌هایی با مضمون‌های مشترک داریم که هرچند وقت یک‌بار آن‌ها را به شکلی و زبانی و بیانی خاص تکرارش می‌کنیم. برای بچه‌ها به زبان خودشان و برای بزرگترها به زبانی دیگر. به این کار بازنویسی، بازآفرینی و اقتباس و اسم‌های دیگری داده‌اند.
 
به گفته حسن‌زاده، اگر بخواهیم از دیدگاه این آدم خسیس به این موضوع نگاه کنم به آن بازیافت هم می‌توان گفت. حتی اگر بخواهیم از نگاه فیزیک و قوانین‌اش پلی بزنیم به این موضوع می‌گوییم: «ماده هیچ‌گاه از بین نمی‌رود بلکه از شکلی به شکل دیگر تغییر حالت می‌دهد.» به بیانی دیگر باطن قصه‌ها هرگز از بین نمی‌روند بلکه از صورتی به صورتی دیگر تغییر ظاهر می‌دهند.
 
این نویسنده درباره اینکه چرا و چگونه باید این‌کار را کرد، توضیح داد: چند سالی است که بخشی از کارم را به بازآفرینی خلاق داستان‌های کهن ایران برای بچه‌های امروز اختصاص داده‌ام. راستش را بخواهید تا چند سال پیش سراغ این کار نمی‌رفتم. یعنی به خودم می‌گفتم من که می‌توانم از ذهن خودم داستان بسازم. چه نیازی به بازنویسی آثار گذشتگان دارم؟ فکر می‌کردم دیگران هم می‌توانند این کار را بکنند. یعنی کسانی که با نوشتن خلاق میانه‌ای ندارند. اما گاهی وقت‌ها، زمانی که کتاب‌های بازنویسی شده را می‌خواندم حس می‌کردم چه قدر جای عنصر خلاقیت در آنها خالی است. بعضی وقت‌ها حس می‌کردم انگار نویسنده یک فرهنگ لغت جلویش گذاشته و معنی کلمه‌های سخت را به آسانی نوشته است. البته ساده نوشتن برای کودکان خوب است، ولی کافی نیست. خودم را جای بچه‌های شاد و شلوغ امروز گذاشتم و دیدم از این کتاب‌ها لذتی نمی‌برم. بچه‌ها دنبال پدیده‌های نو هستند به شکلی آگاهانه یا ناآگاهانه دنبال نشانه‌های مدرن در ادبیات هستند.
 
آموزش و تذهیب کودکان از راه داستان یکی از اهداف ادبیات کلاسیک است
 
به گفته حسن‌زاده، یکی از اهداف ادبیات کلاسیک آموزش و تذهیب کودکان از راه داستان است. در این گونه داستان‌ها راوی با نگاهی یکسویه و معلم‌وار و از بالا به پایین قصه‌اش را می‌گوید و فرصت هرگونه تعامل و بازی و سرگرمی را از او گرفته است. شکی نیست که تعامل در ادبیات کودک باعث می‌شود که مخاطب درک بهتری از ادبیات به دست بیاورند. و همین درک باعث می‌شود که برای کشف دنیای پیش رو قوی شود و در برابر مشکلات نقشی فعال و پویا بازی کند.

خالق «زیبا صدایم کن» در ادامه بیان کرد: بچه‌ها علیرغم دنیای ساده‌ای که ما از آنها سراغ داریم پیچیده هستند و درک این پیچیدگی دشوار است. ما فقط می‌توانیم بخشی از ذهن آنها را به تسخیر داستان و شعرهای تخیلی در بیاوریم. بچه‌ها از این که کوچک و کودن فرض شوند و نصیحت و پند و اندرز بشنوند ناراحت می‌شوند. حال آنکه مضمونِ بخشی از ادبیات کهن همین پند و اندرزهاست که به کار بچه‌های امروز نمی‌آید. واقعیت این است که ادبیات کهن برای کودکان نوشته نشده است و مخاطبی عام دارد. واقعیت دیگر این است که مفهوم کودکی مربوط به سالیان اخیر است و نویسندگان دوران گذشته هیچ مقصر نبوده‌اند.
 
به اعتقاد کاندیدای جایزه‌ هانس کریستین اندرسن، بخش عمده‌ای از ادبیات کودک را داستان کودک تشکیل می‌دهد. داستان‌پردازی در ایران، پیشینه‌ای چندهزارساله دارد و سابقه‌‌ آن به ایران پیش از اسلام می‌رسد. اما اهمیت داستان برای کودکان، به 80 ـ 70 سال اخیر برمی‌گردد. همزمان با نظام آموزش رسمی و هماهنگ، ایجاد مدارس و تحصیل رایگان و اجباری، و همچنین قدم نهادن به دنیای صنعتی امروز به مرور ضرورت داشتن ادبیات کودک در میان مردم آشکار شد. بچه‌های باسواد کتاب می‌خواستند و نویسندگان باید به این نیاز پاسخ می‌دادند. حتی نظام آموزشی برای انتقال مفاهیم تعلیمی به ادبیات و کتاب کودک نیازمند بود.
 
به گفته حسن‌زاده، امروزه ابزار اصلی آموزش تفکر در برنامه‌‌ فلسفه برای کودکان، داستان است. زیرا استفاده از داستان این فرصت را برای کودکان فراهم می‌کند که درباره‌ ایده‌های مهم با یکدیگر بحث کنند. بعلاوه در داستانی که شخصیت اصلی آن، برای مخاطب کودک جذبه‌ خاص داشته باشد و کنش او مطابق نیاز و انتظار مخاطب باشد، قدرت آموزندگی بیشتری خواهد داشت. به همین خاطر است که مسئله‌ مخاطب شناسی نیز درست به اندازه‌ اصول داستان‌نویسی (شخصیت، کنش، گره‌افکنی، گره‌گشایی و ...) در داستان اهمیت دارد. 
 
توجه به هنر و ادبیات مدرن در تالیف کتاب‌های درسی ضروری است

حسین تولایی نیز در این نشست به مبحث ادبیات سلامت و حقوق اجتماعی پرداخت و گفت: در این زمینه دو دیدگاه وجود دارد. دیدگاه حقوق کودک که به زندگی امروز کودک می‌پردازد و معتقد است که کودک در زندگی امروزش نباید دچار فقر و بدبختی باشد و این نگاه بیشتر به کودکان آسیب‌دیده توجه دارد. دیدگاه بعدی دیدگاه توسعه‌گرا است که به زندگی آینده کودکان توجه دارد و بیشتر به کودکانی می‌پردازد که معمولی بوده و دچار آسیب خاصی نشده‌اند.
 
این شاعر و نویسنده در ادامه به ابعاد سلامت و رفاه کودکان اشاره کرد و گفت: روانشناسان معتقدند که در این زمینه چهار بعد جسمی، روانشناختی، شناختی و آموزشی و اجتماعی وجود دارد. وقتی می‌گوییم مخاطب‌شناسی در کتاب‌های کودک و نوجوان باید مورد توجه قرار گیرد دقیقا باید بدانیم سلامت و رفاه کودکان و نوجوانان جامعه ما چیست و ما باید در پاسخ به چه نیاز و خواسته آنها برایشان کتاب تولید کنیم.
 
به گفته تولایی، امروزه شاخص‌های سلامت و رفاه جسمی شامل سلامت دهان و دندان، وجود یا عدم وجود بیماری‌های مزمن، رفتارهای پرخطر بهداشتی و اختلالات خوردن و سوء‌مصرف مواد و سطح زندگی از جمله مواردی است که باید به‌صورت غیرمستقیم در ادبیات ما بازتاب داشته باشد و همان‌طور که به لذت خواندن توجه می‌شود باید به اینگونه مسایل روان‌شناختی در تولید کتاب‌های کودکان و نوجوانان نیز پرداخته شود.
 
این منتقد ادبی همچنین بیان کرد: روانشناسان اجتماعی معتقدند تفاوتی که بین جنسیت‌ها در اجتماع به بچه‌ها تحمیل می‌شود و تفاوتی که در جامعه و خانواده‌ها بین جنس زن و مرد وجود دارد درست نیست و نباید در کتاب‌های کودک و نوجوان درباره آن صحبت شود.
 
وی افزود: سلامت و رفاه اجتماعی نیز بعد دیگری است که در تولید کتاب برای بچه‌ها باید مورد توجه قرار گیرد و اینکه والدین چقدر به این مساله اهمیت می‌دهند و همچنین چقدر به اقدامات ورزشی و فعالیت‌های باشگاهی توجه می‌کنند، باید بررسی شود. همچنین باید به رفتارهای اجتماعی مثبت مانند احترام، حل و فصل کشمکش‌ها و رفتارهای اجتماعی منفی مانند مشاجره، قلدری، سرپیچی و لجبازی نیز توجه شود.
 
تولایی توجه به ابعاد سلامت و رفا‌ه شناختی ـ آموزشی را مساله مهم دیگری در این زمینه عنوان کرد و گفت: در سطح دنیا، به هنر و ادبیات در کتاب‌های درسی توجه خاصی می‌شود ولی در کشور ما خیلی کم به آن پرداخته می‌شود. امروزه ذائقه مخاطبان به‌شدت به سمت فانتزی در فضای داستان‌ها پیش رفته‌ و دیگر داستان‌هایی که در گذشته برای ما جذاب بود برای کودکان و نوجوانان امروزی جذابیتی ندارد. متاسفانه در همه زمینه‌ها حتی در تولید کتاب همه داریم مثل هم می‌شویم در حالی‌که ادبیات کودک خاستگاه چندصدایی است و ما نیازمند تولیدات مختلف در ادبیات کودک هستیم.
 
این شاعر با بیان اینکه ما مدام در حال مقایسه بچه‌ها با هم‌ترازهای خودشان هستیم، گفت: این در حالی است که ادبیات کودک و نوجوان اصلا بچه‌ها را با هم مقایسه نمی‌کند. علاقه کودک به خواندن برای لذت بردن نیز بعد دیگری از سلامت و رفاه شناختی ـ آموزشی است که باید مورد توجه قرار گیرد. گاهی لازم است کتابی را صرفا جهت سرگرمی و لذت بردن برای بچه‌ها تهیه کنیم و نباید صرفا به جنبه آموزشی کتاب‌ها دقت کنیم. 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها