در آمارها، یک کتاب داستان 10 صفحهای با تصاویر اندکی میتواند یک کتاب تالیفی قلمداد شود. علاوه براین کتابسازیهایی را که چهبسا جزو آمار تالیفی حساب شود، به اینها اضافه کنید.
در طول همه این سالها شاید انتقاد من در حوزه کتاب و کتابنویسی این بود که ما در بخش تولید علم و اندیشه، همیشه تابع و پیرو دیگران بودیم و هیچگاه در زمینه تالیف؛ بهویژه در حوزه تاریخ و فلسفه و علوم تحلیلی عملکرد مثبت و قابل اشارهای نداشتهایم.
به همین دلیل است که اکثر ناشران در زمینه تالیف، فقط کتابهای داستان و ادبیات را منتشر میکردند اما در دیگر حوزهها، این آثارِ جهان غرب بوده که بیشتر مترجمان فهیم و زحمتکشِ ما را به سمت ترجمه این آثار سوق داده است. بهویژه اینکه اگر شما به کتابهای منتشر شده یک ناشر نگاهی بیندازید، بیشتر آثار او را ترجمه تشکیل داده است.
حتی بسیاری از دوستان نویسنده ما هم که الان خود ناشر شدهاند، ترجیح میدهند کتابهای ترجمه شده را منتشر کنند تا تالیفی را. بنابراین من این آمار را در عین اینکه واقعی میدانم اما حقیقی نمیدانم. چراکه در این آمار یک کتاب داستان 10 صفحهای با تصاویر اندکی میتواند یک کتاب تالیفی قلمداد شود. علاوه براین کتابسازیهایی را که چهبسا جزو آمار تالیفی حساب شود، به اینها اضافه کنید.
موضوعاتی که در این نمودارها دیده میشود، بسیار قابل تامل است. مثلا کتابهای درسی و کمک آموزشی بخش بزرگی از این آمار را تشکیل میدهد که به نظر من هر چند قابلتوجه است، اما در نتیجهگیری موضوع نباید و نمیتواند مبنای تحلیل قضیه قرار بگیرد. حال با توجه به آماری که همکاران محترم خانه کتاب ارائه دادهاند میتوانم آنرا صرفا یک نمودار آماری بدانم که آسیبهای صنعت نشر در آن نشان داده نشده است.
در نگاهی که به آمار منتشر شده خانه کتاب در مهر و آبان 1397 انداختم، اولا آمار کلی است و به تفکیک صفحات و شمارگان و تجدید چاپ محدود شده و از عناوین کتاب خبری نیست. در ثانی؛ برای مثال در ارائه یک آمار درباره اشتغال و بیکاری میتوان فردی که در هفته یک ساعت هم کار میکند را جزو آمار اشتغال به حساب آورد. حالا خودتان بخوانید حدیث مفصل از این مجمل را.
در نهایت من معتقدم در حوزه تالیف صرفنظر از آمار بالا و نمودارهای صعودی که موسسه خانه کتاب ارائه داده، باید بیشتر و فعالانهتر عمل کنیم و به نمودارهای آماری زیاد دل خوش نکنیم.
نظرات